نظریه وجود جرم منفی با توجه به E=mc2

چکيده:
با تقارن موجود در طبيعت براي تمام ذرات هم جرم منفي و هم جرم مثبت در نظر مي گيريم (اين نامگذاري به معني آن نيست که آنها داراي بار الکتريکي مثبت يا منفي باشند) جرم منفي قابل رويت نمي باشد.
 
از اتم هيدروژن شروع کرده ايم و توزيع جرم منفي در اطراف هسته اتم هيدروژن به نحوي در نظر گرفته شده که يا نتايج تجربي اسپکتروسکپي اتم هيدروژن در ارتباط باشد.
 
بين دو ذره مختلف از جمله الکترون و پروتون در اتم هيدروژن مي تواند جزيي از انرژي جرمي مثبت يکي با جزيي از انرژي منفي ديگري و بالعکس آن اثر کرده که ضمن آن پيوند دو ذره صورت ميگيرد و پرتو الکترومغناطيسي تابش مي شود. 
 ( طبق رابطه اينشتين براي جرم، انرژي جرمي   E=mc2  در نظر ميگيريم) براي جدا سازي الکترون از اتم هيدروژن که مقداري از جرم الکترون و پروتون ضمن پيوند کاسته شده و تبديل به پرتو گرديده ، چنانچه اين اتم تحت تابش پرتوي به انرژي مناسب واقع گردد  ضمن تامين کسري از جرم منفي و مثبت براي هريک (الکترون و پروتون) الکترون از اتم خارج و آزاد ميگردد.
در مثال ديگر چنانچه دو ذره الکترون و پوزيترون مجاور هم واقع شوند کل انرژي جرمي منفي يکي با کل انرژي جرمي  مثبت ذره ديگر و بالعکس اثر کرده، که طي آن انرژي جرمي ها تماما تبديل به انرژي پرتو گاما خواهد شد. و چندين مثال هاي ديگر که در متن آمده است.

مقدمه:
در اين نظريه بنا به قرارداد براي تمام ذرات معمولي اعم از ذرات الکترون ، پروتون، نوترون… و يا ساير اجسام که در طبيعت با آنها سرو کار داريم و مي شناسيم، جرم مثبت نسبت ميدهيم. از طرف ديگر به هريک از اين ذرات يا اجسام علاوه بر جرم مثبت جرم منفي هم نسبت ميدهيم. جرم هاي منفي بطور مستقيم قابل رويت نمي باشند و هنوز هم نتوانسته اند با دستگاههاي فيزيکي آنها را آشکار سازند. اين نامگذاري هاي جرم مثبت و جرم منفي به مفهوم دارا بودن بار الکتريکي منفي يا بار مثبت و يا بدون بار بودن آنها نمي باشد.
در چند دهه اخير بويژه دهه حاضر مقالات پژوهشي مختلفي براي به اثبات رساندن وجود جرم منفي در مجلات معتبر علمي منتشر شده است. (مرجع 1 الي 7)
در اينجا ابتدا به ذکر دلايلي مي پردازيم که چرا علاوه بر جرم معمولي که آنرا جرم مثبت مي نمايم، جرم منفي نيز وجود دارد. در طبيعت براي نيرو ها و اثر متقابل آنها تقارن وجود دارد.
 اولا در طبيعت بار الکتريکي مثبت و منفي وجود دارد که باهم متقارند.
 ثانيا عقربه مغناطيسي يک قطب شمال و يک قطب جنوب موجود است که اين دو قطب هم حالت متقارن دارند.
 ثالثاً جهت اسپين الکترون در اتمهاي چند الکتروني بعضي به طرف بالا و بعضي ديگر به طرف پايين است. که همين موضوع براي اسپين نوکلئونها در هسته هاي چند نوکلئوني نيز مطرح است.
با توجه به اين تقارن ها در طبيعت پيش بيني مي کنيم که در طبيعت، هم بايد دو نوع جرم مثبت منفي وجود  داشته باشد.
اينک دو فرض براي خصوصيات جرم منفي قائل مي شويم.
1-     مقدار جرم منفي يک ذره با مقدار جرم مثبت همان ذره مساوي است.
2-  جرم مثبت يک ذره نمي تواند بر جرم منفي خود اثر کند. به همين ترتيب جرم منفي يک ذره نمي تواند بر جرم مثبت خود تاثير بگذارد. نه به صورت جزئي و نه به صورت کلي و در نتيجه پرتو الکترومغناطيسي تابش نميگردد. ولي جرم منفي يک ذره مي تواند با جرم مثبت ذره ي ديگر اين تبديل را صورت دهد. بنا به رابطه اينشتين  E=mc2  و يا

mc2 + m¯c2 =Eγ1 +Eγ2

تبديل جرم به انرژي انجام ميگيرد که با بيان دقيقتر انرژي جرمي مثبت يک ذره (که آنرا طبق معمول با  E=mc2 نمايش ميدهيم) به همان مقدار انرژي جرمي منفي ذره ديگر (که آنرا به E=m¯c2 نشان ميدهيم)، اثر کرده و توليد دو و يا ندرتا سه فوتون (پرتو الکترومغناطيس) مي نمايد. معمول بر اين است که اين پديده را Pair Annihilation که به معني نابودي زوج مي باشد، مي نامند. ولي با توجه به قوانين پايستگي انرژي، اندازه حرکت و غيره بجاي بکار بردن نابودي جرم، تبديل انرژي جرمي به پرتو الکترومغناطيس و يا عکس اين پديده يعني بجاي پديده توليد زوج، تبديل انرژي الکترومغناطيسي به انرژي جرمي مثبت  E=mc2  و منفي E=m¯c2 را به کار مي بريم .

در مقالاتي که اخيرا به چاپ رسيده جرم منفي را (Tachyon) ناميده اند. در مقاله اي در مجله علمي داخلي به نام اطلاعات علمي سال سوم شماره 8 در اول ارديبهشت سال 1367 در صفحات 10 و 11 به صورت مقدماتي درباره جرم منفي به چاپ رسيده بود، نام جرم منفي را nass در مقابل جرم مثبت mass گذاشته بودند. (مرجع 7) .
براي شروع مطالعه در باره جرم منفي از ساده ترين اتم يعني اتم هيدروژن که شامل يک پروتون و يک الکترون است آغاز مي کنيم.
 بنا به فرضيه اول که مقدار جرم مثبت يک جسم با مقدار جرم منفي همان جسم مساوي گرفتيم مثلا مجموع جرم مثبت و منفي پروتون MeV/c2 938.27 و براي نوترون  MeV/c2939.57 و الکترون را MeV/c20.511 مي باشد که نيمي از هر کدام جرم مثبت و نيمي ديگر جرم منفي آن ذره مي باشد.
در اتم هيدروژن طبق مدل بوهر، با توجه به نيروي کلمبي بين پروتون و الکترون مدارهاي مجاز براي الکترون حول هسته در نظر گرفته شده که با اعداد کوانتوم اصلي  n1, n2, n3 … مشخص شده اند. طبق اين مدل مقدار انرژي الکترون و شعاع اين مدارها قابل محاسبه است که با مقادير تجربي اسپکتروسکپي سازگار مي باشند. علاوه بر اين در مکانيک کوانتوم با در نظر گرفتن نيروي الکتريکي کولمبي بين الکترون و پروتون از حل معادله شرودينگر همين اعداد کوانتومي اصلي را مي توان بدست آورد. جدول (1)
نحوه توزيع جرم منفي:
 
ابتدا هدف تعيين مقدار انرژي جرم منفي مي باشد که در خارج از پروتون آن را احاطه کرده است. اين نحوه توزيع جرم منفي پروتون بايد به گونه اي باشد که چنانچه الکترون آزاد، به يکي از تراز هاي انرژي مجاز منتقل شود، قسمتي از جرم مثبت الکترون به جرم منفي پروتون در اين تراز طي رابطه  E=mc2 که تبديل جرم به انرژي است باعث توليد پرتو الکترومغناطيس (فوتون) گردد و بدين طريق با مقداري کم شدن انرژي جرمي مثبت الکترون و نيز انرژي منفي پروتون، الکترون ها در اتم هيدروژن مقيد و يا پيوند خواهد داشت.
براي اتم هيدروژن   که داراي يک پروتون و يک الکترون است، طبق مدل بوهر الکترون در تراز هاي ( يا مدارهاي دايره اي ) با کوانتوم اصليn داراي انرژي En و شعاع مداري rn  که به ترتيب؛

n2

h2

rn=

  و

k2e4m 1

En=



ke2m

2πh2 n2

 

  (1)

ke2

Enrn=


2πh

و چنانچه در اين رابطه انرژي E بر حسب eV (الکترون ولت) و شعاع r   بر nm حسب باشد داريم که:

   (2)

0.71944

En(ev)=


rn(nm)

با بيان ديگر براي اعداد مختلف کوانتوم اصلي داريم که

E1r1= E2r2= E3r3=…..E’r’=0.71944 eVnm   

در جدول 1 بازاء اعداد کوانتوم اصلي n  مقادير شعاع تراز ها برحسب  nm   و انرژي برحسب eV وارد شده است.

جدول (1) مشخصات انرژي و شعاع تراز ها براي کوانتوم هاي اصلي n

E (eV)

r (nm)

n

13.6

0.0529

1

3.4

0.2116

2

1.51

0.4761

3

0.85

0.8464

4

0.544

1.325

5

0.377

1.9044

6

0.2775

2.5921

7

0.2125

3.3856

8

0.1629

4.2849

9

0.136

5.29

10

با استفاده از رابطه (2) و جدول (1) نمودار تغييرات E برحسب را رسم ميکنيم:
اين نمودار با توجه به نقاط تجربي که بوسيله آزمايش هاي اسپکتروسکپي براي اتم هيدروژن صورت گرفته، بدست آمده که در جدول (1) نيز اين مقادير داده شده است و در ضمن اين مقادير با مدل اتمي بوهر و معادله شرودينگر سازگار است.

نمودار 1

اينک از رابطه (2) که از مدل بوهر و معادله شرودينگر بدست آمده، نمودار تجربي (1) را از دو طرف ادامه ميدهيم.
 
اولا  براي  فاصله هاي  کوتاهتر از  شعاع  اولين  مدار  الکترون  در اتم  هيدروژن  که  برابر  با 0529.0nm است شروع مي کنيم و تا مرز پروتون که شعاع پروتون در حدود r0=1.2 10-6 nm مي باشد و انرژي الکترون در اين نقطه 6105 eV خواهد بود، ادامه ميدهيم.
 
ثانيا براي فاصله هاي دور مثلا  براي عدد کوانتومي اصلي 100=n که بطور دلخواه انتخاب شده است r=5.29102 nm و انرژي مربوط به آن  13.610-4 eV مي باشد. نمودار را در اين قسمت هم ادامه ميدهيم. با مقايسه فاصله در دو حد، نسبت اين دو مقدار به هم 108 و نسبت انرژي ها 109 است.
با اين گستردگي مقادير انرژي و فاصله، براي نمايش دادن نمودار تغييرات E بر حسب r که مجموعه نقاط تجربي و دو نقطه حدي را شامل مي شود، با مقياس هاي لگاريتمي به صورت زير رسم مي کنيم.

نمودار (2)

]در مورد نقطه اي که تقريبا در وسط اين نمودار است و با دايره مشخص شده است، بعدا مطالبي ذکر خواهد گرديد[
اينک براي تعيين مقدار انرژي جرم منفي که در اطراف پروتون توزيع شده است ابتدا از همان رابطه (2) نمودار تغييرات بين دو نقطه حدي را با مقياس معمولي به طور شماتيک رسم مي کنيم.

نمودار (3)

سطح زير اين نمودار E برحسب r يعني S برابر است با :

و يا:                                                                  S=14.32 eVnm 
و اما انرژي مربوط به جرم منفي که در خارج از هسته (پروتون) مي باشد مساوي با حاصل ضرب S در  بنابراين داريم که ؛

E=s2πE0=23.14610514.32=54 MeV   (3)


توجه شود که با تغيير عدد کوانتومي اصلي بجاي 100 مثلاً 10 و يا 1000 اين مقدار تا حدودي تغيير خواهد کرد.
 
با ورود الکترون آزاد به يکي از تراز هاي انرژي مثلاٌ n=1 طبق مدل بوهر که با نتايج معادلات شرودينگر نيز سازگار است، شعاع آن 0.0529nm  است، مقداري از جرم منفي پروتون با همين مقدار از جرم مثبت الکترون و بالعکس برهم اثر کرده که در نتيجه آن مقدار اين دوانرژي جرمي تبديل به انرژي الکترومغناطيسي ميشوند. انرژي اين پرتو13/6eV است که از اتم تابش مي شود.
 ضمن گسيل اين تابش، اتم هيدروژن با انرژي کمي عقب زده خواهد شد.
 
  در اينجا متذکر مي شويم که در محاسبات صورت گرفته، تقريب هايي صورت گرفته است.
 اولاٌ به علت آن که جرم الکترون خيلي کمتر از پروتون مي باشد،  me=mp/1836 مقدار جرم منفي الکترون نسبت به پروتون کم ونيز اين جرم در محدوده کوتاهي از الکترون توزيع شده است.
 ثانياٌ بحث ما فقط درباره کوانتوم اصلي   (n) محدود بوده است و در مورد کوانتوم گشتاور زاويه اي ( l )  و گشتاور مغناطيسي (ml) بحثي نشده است.
 حال چنانچه پروتون را به صورت کره اي به شعاع 1/2fm و توزيع جرم مثبت و منفي در داخل آن را بطور يکنواخت بگيريم، مي خواهيم طبق نظريه وجود جرم منفي مقدار اين جرم منفي را در داخل پروتون نيز تعيين کنيم. اگر جرم منفي در خارج از پروتون را به mx  و مقدار جرم منفي را در داخل حجم پروتون به را mi  نمايش دهيم مقدار جرم منفي کل مربوط به پروتون برابر :

m¯ xc2+mic2 

ميباشد و طبق آنچه که قبلا اظهار شده مقادير جرم مثبت هر ذره از (جمله پروتون) با جرم منفي آن مساوي است. و چون انرژي معادل جرم پروتون روي هم رفتهMeV 938.27  است که نيمي از آن يعني 469.14MeV   مربوط به جرم مثبت است و نيمه ديگر مربوط به جرم منفي آن بوده است. بنابراين مقدار انرژي معادل جرم منفي داخل پروتون به اندازه  ic2=(469.14-54) MeV  و يا  415.14MeV  مي باشد.
در شکل زير نمودار هاي تغييرات جرم منفي به صورت نقطه چين و جرم مثبت پروتون [با خط پيوسته] برحسب r ( فاصله تا مرکز پروتون)بطور شماتيک رسم گرديده است.

نمودار (4)

مثال 2
اتم موئوني; حال بجاي اتم هيدروژن که شامل يک الکترون و يک پروتون مي باشد يک اتم موئوني که از يک موئون و يک پروتون تشکيل يافته در نظر مي گيريم بار الکتريکي موئون منفي و مقدار آن برابر بار الکتريکي الکترون است ولي جرم موئون 207 برابر جرم الکترون است با توجه به جرم کاهش يافته موئون در اتم موئوني داريم که ، شعاع مدار موئون اتم موئوني در تراز با کوانتوم اصلي n=1 بنا به نظريه بوهر برابر است با:

=2.84410-4  nm

0.0529

  =

h2

rµ=



186

k186mee2

و يا  284/4fm  مي باشد. و انرژي آن برابر است با:      E=13/6 x 186 = 2529/6 eV                     
لازم به ذکر است که جرم موئون 0.11 جرم پروتون است. بنابراين جرم منفي آن نسبتا در مقايسه با جرم منفي پروتون کم و جرم منفي آن تا فاصله کوتاهتري نسبت به جرم منفي پروتون توزيع شده است.
در اينجا متذکر ميشويم که براي تعيين انرژي پيوندي بين موئون و پروتون، در اتم موئوني نيز بايد علاوه بر اثر جرم منفي پروتون بر جرم مثبت موئون، مي بايست اثر جرم منفي موئون بر جرم مثبت پروتون نيز دخالت داده شود.
 اين اثر به علت فاصله نسبتاً کم موئون با پروتون مي باشد. ولي تا حدودي قابل ملاحظه است. ما در اينجا براي ساده کردن موضوع از دخالت آن صرفنظر نموده ايم.
با اين حال و با تقريب بکار گرفته شده، چنانچه بازهم حاصل ضرب انرژي در شعاع تراز موئون براي اتم موئوني حساب کنيم همان مقدار ثابتي که براي اتم هيدروژن داشتيم، بدست خواهد آمد.
در همان دستگاه مختصات E برحسب r که براي اتم هيدروژن رسم نموديم نمودار(2) نقطه اي به مختصات E وr مربوط به اتم موئوني وارد شده که اين نقطه نيز بر نمودار مربوط به اتم هيدروژن در قسمت ادامه داده شده منطبق است.
مثال 3
اينک بجاي اتم هيدروژن که شامل يک پروتون و يک الکترون مي باشد، هسته دوترون را در نظر مي گيريم. دوترون هسته اتم دوتريوم است که از يک پروتون و يک نوترون تشکيل شده است.
 در اينجا بحث کوتاهي در مورد آنچه را که نيروي قوي هسته اي نام دارد، و بايد منشاء وجودي آن را اثر جرم منفي يک نوکلئون بر جرم مثبت نوکلئون ديگر و بالعکس آن است مطرح مي کنيم:
ميدانيم که بين پروتون و نوترون و همچنين بين دو نوترون و نيز بين دو پروتون با بياني نيروي قوي هسته اي اثر مي کند. ( البته همچنين ميدانيم که بين پروتون با پروتون علاوه بر نيروي قوي هسته اي نيروي ضعيف تر کولوني نيز اثر مي نمايد.)
بنا به نظريه وجود جرم منفي، قسمتي از جرم منفي يکي از نوکلئون هاي دوترون، نوترون بر قسمتي از جرم مثبت پروتون،و بالعکس قسمتي از جرم منفي پروتون بر جرم مثبت نوترون اثر کرده مجموع انرژي جرم هاي مثبت و نيز انرژي جرم هاي منفي از آن بر اساس رابطه اينشتين: E=mc2  و يا:

c2m¯ + DE = Dmc2

به انرژي الکترومغناطيسي تبديل مي شود اين انرژي پرتو تابشي برابر  2.225MeV مي باشد.
محاسبه و آزمايش نشان داده است که شعاع پروتون در حدود  1.2fm است. شايد بتوان شعاع نوترون را نيز همين مقدار فرض کرد. از طرف ديگر محاسبه و آزمايش نشان داده است که شعاع دوترون تقريبا برابر 2.21fm  مي باشد. با توجه به اين فاصله کوتاه بين پروتون و نوترون در هسته دوترون به گونه اي خواهند بود که قسمتي از جرم مثبت نوترون با قسمتي از جرم مثبت پروتون، يکديگر را مي پوشاند. علاوه بر اين قسمتي از جرم منفي نوترون در قسمت حجم داخلي پروتون قبلا، و قسمتي از جرم منفي پروتون در قسمت داخلي نوترون وجود داشته اند. که آنها هرکدام ضمن اثر جرم منفي يکي با جرم مثبت ديگري تبديل به انرژي الکترومغناطيسي شده اند.
اين موضوع بعلاوه نشان ميدهد که هريک از نوکلئون ها در موقعيتي واقع شده اند که تراکم جرم منفي نوکلئون ديگر در اين ناحيه زياد است که بدين علت اثر مقدار جرم منفي يکي بر جرم مثبت ديگري زياد مي باشد که در نتيجه تبديل اين انرژي جرمي ها به انرژي الکترومغناطيسي نسبتا زياد خواهد بود.
 انرژي پرتو تابشي برابر MeV 2.225 مي باشد. بنابراين مقدار جرم دوترون به اندازه   2.225MeV/c2   از مجموع جرم پروتون آزاد و نوترون آزاد کمتر است.
با توجه به توزيع جرم منفي هر نوکلئون در صورتيکه فاصله دو نوکلئون، دوترون مقداري زيادتر شود، اثرات جرم منفي يک نوکلئون بر جرم مثبت نوکلئون ديگر، خيلي کم خواهد شد و پيوند بين آنها قطع خواهد گرديد که اين دليل روشني براي کوتاه بودن برد نيروي هسته اي مي ياشد که باز هم اين موضوع صحت نظريه وجود جرم منفي را تائيد مي کند.
براي هسته هايي که تعداد نوکلئون هاي آنها (عدد جرمي A) زياد است که آنها را هسته هاي نيم سنگين و يا سنگين مي نامند، يکي از نوکلئون ها که در قسمت داخلي هسته ( نه آنکه در پوسته ) هسته واقع است، اثر جرم منفي نوکلئون هايي که آن را احاطه کرده اند بر جرم مثبت آن زياد است و نيز اثر جرم منفي اين نوکلئون ذکر شده بر جرم مثبت نوکلئونهاي اطراف آن زياد مي باشد.
 انرژي حاصل از اين تبديلات جرم هاي منفي به جرم هاي مثبت و بالعکس براي يک نوکلئون که در قسمت داخلي هسته است حدوداً  8MeV مي باشد که در مقايسه با انرژي مربوط به دوترون  2.225MeV   قابل انتظار مي باشد. دقت شود که انرژي پيوندي مربوط به نوکلئون هايي که در قسمت پوسته هسته اي مي باشد، کمتر از نوکلئون هاي قسمت مرکزي است.
در اينجا متذکر مي شويم که با نظريه وجود جرم منفي نتايجي که از آن در منشاء نيروي قوي هسته اي و مقدار نيروي بين نوکلئونها و نيز برد کوتاه اين نيرو را به دست مي دهد به خوبي قابل توجيه است.
مثال 4
مقدمه: براي ذرات باردار، ذره و پاد ذره به دو ذره اي اطلاق مي شود که جرم ها و ساير خواص آنها با هم يکي ولي از لحاظ بار الکتريکي، يک ذره مثبت و ديگري منفي باشد. ذراتي که معمولا در طبيعت فراوان ترند، ذره مي ناميم مثل الکترون (e-) که بار آن منفي است و پاد ذره آن پوزيترون (e+) مي باشد که جرم آن برابر با جرم الکترون و بار الکتريکي آن مثبت است.
در مثال ديگر پروتون که داراي بار الکتريکي مثبت است، ذره (P) و پاد پروتون آن ذره اي است که جرم آن برابر جرم پروتون و بار الکتريکي آن منفي مي باشد که آن را به صورت (¯P) نمايش مي دهند. و اما براي ذراتي که بدون بار الکتريکي باشند، مثلا دو ذره در عمل يکي از اين دو را بطور دلخواه ذره و ديگري را پاد ذره ميگيريم.
به طور کلي چنانچه يک ذره و يک پاد ذره در مجاورت هم باشند، کل جرم منفي يکي بر جرم مثبت ديگري و بالعکس کل ذره مثبت همان ذره مثبت اوليه به کل جرم منفي ذره دوم اثر مي نمايد و بدين صورت کل جرم دو ذره تبديل به انرژي الکترومغناطيسي(γ ) ميگردد.
در مثال (4)، نمونه هاي مختلفي را مطرح مي کنيم بر خلاف آنچه که در مثال هاي قبلي ديديم در اين پديده ها، کل انرژي جرمي موجود، به انرژي الکترومغناطيسي تبديل مي شود. به عنوان يک مثال که در طبيعت اتفاق مي افتد ذره (e-) الکترون با پاد ذره آن (e+) باهم اثر مي کنند. بدين صورت:

e+ + e- = γ1+γ2
mc2 + m’c2= γ1+γ2

که در رابطه اخير، m  مجموع جرم منفي و مثبت الکترون مي باشد که برابر 0.511MeV و’ m مجموع جرم منفي و مثبت پوزيترون است، که آن هم  0.511MeV  مي باشد که و انرژي هريک از پرتو هاي γ نيز  0.511MeV   است
بعد از اتفاق افتادن اين پديده هيچ جرم وجود نخواهد داشت که طبق رابطه اينشتين انرژي جرمي به انرژي الکترومغناطيس تبديل مي گردد. در اينجا اضافه مي نمايد که با احتمال کمي هم بجاي دو فوتون سه فوتون تابش شود.
نمونه ديگري از اين نوع که از طريق تجربي مشاهده شده، صورت گرفتن پديده اي نظير آنچه که براي الکترون و پوزيترون ذکر شد، مي باشد که آن تاثير پروتون با پاد پروتون با هم است که با توجه به جرم منفي صورت مي گيرد.

γ1+γ2 = P¯ +P

چنانچه يک پروتون با يک پاد پروتون، مجاور هم در حال سکون باشند و يا ضمن برخورد باهم مواجه شوند جرم مثبت يکي با جرم منفي ديگري و بالعکس جرم منفي ذره اول با جرم مثبت ذره دوم اثر کرده و انرژي کلي جرم ها تبديل به پرتو g مي شود. چنانچه دو ذره نسبت به هم در حال سکون و نزديک به هم باشند انرژي پرتو هاي گاما  938.28MeV  خواهد بود.
و باز هم مثالي ديگر طبق رابطه اينشتين، تبديل جرم به انرژي الکترومغناطيسي همانگونه که ذکر شد ميتواند بين دو ذره که بدون بار الکتريکي باشند ولي از تمام لحظات ديگر از جمله جرم با هم يکي باشند صورت پذيرد.
 
جرم اين دو ذره باهم مساوي است و هريک از آنها داراي جرم منفي و نيز جرم مثبت مي باشند. تمام جرم منفي يکي°π  ها با تمام جرم مثبت °π  ديگر و بالعکس توليد اين پديده مي نمايند. در اصطلاح به طور دلخواه يکي از پيون هاي خنثي (°π) را ذره و ديگري پاد ذره مي گيريم.
و بازهم نمونه ديگري که با وجود جرم منفي توجيه مي کنيم صورت گرفتن پديده بين دو ذره ي خنثي (°η) مي باشد بدين گونه که

η°° = γ1+γ2

به طور خلاصه براي تمام نمونه هايي که در مثال 3 ذکر شده، و عملا اين پديده ها در طبيعت اتفاق مي افتد توجيه آنها با نظريه وجود جرم منفي کاملا وفق مي کند. 
اين نظريه عرضه شده، از چند لحاظ قابل اهميت است:
1-  به علت تقارني که در طبيعت بين نيرو ها و اثر هاي متقابل موجود است ضمن عموميت دادن اين موضوع براي جرم ، علاوه برآن که براي جرم هاي معمولي که آنها را جرم مثبت ميگيريم موجود بودن جرم منفي نيز طبيعي به نظر مي رسد.
2-  از نتايج تجربي مربوط به آزمايش هاي اسپکتروسکپي که کاملا مورد تائيد است براي محاسبات مربوطه به جرم منفي استفاده شده است.
3-  ضمن تائيد مدل بوهر و نتايج حاصل از حل معادله شرودينگر براي ساختار اتم هيدروژن با در نظر گرفتن جرم منفي و بکار بردن تبديل جرم به انرژي (E=mc2) و علت مقيد شدن و يا پيوند الکترون در اتم هيدروژن تشريح گرديده است.
4-  قبلا نمودار تغييرات E بر حسبr براي اتم هيدروژن که آن را براي فاصله هاي بلند و کوتاه ادامه داده بوديم نمودار 2 شرح داده شده، اينک مختصات E و r که براي اتم موئوني طبق محاسبه بدست آمده در آن نمودار وارد مي کنيم. اين نقطه نيز بر نمودار منطبق خواهد بود که اين سازگاري طبق مدل بوهر دور از انتظار نمي باشد.
5-  براي دوترون که هسته اتم دوتريوم است، باز به کمک همان رابطه اثر جرم منفي پروتون با جرم مثبت نوترون و بالعکس، اثر جرم مثبت پروتون و جرم منفي نوترون باعث تبديل قسمتي از انرژي جرم هاي اين دو نوکلئون به انرژي الکترومغناطيسي شده که پيوند دو نوکلئون صورت گرفته و هسته دوترون تشکيل مي گردد.
6-  پديده هايي که آنها را نابودي زوج مي نامند، که در واقع اين انرژي جرم ها هستند که به صورت انرژي الکترومغناطيسي تبديل شده و پرتو الکترومغناطيسي تابش ميگردد. بکار بردن لغت نابودي و يا Annihilation براي اين پديده مناسب نمي باشد.
 بعنوان اولين مثال انرژي جرمي مثبت الکترون با انرژي جرمي منفي پوزيترون و بعلاوه آن انرژي جرمي منفي الکترون با انرژي جرمي مثبت پوزيترون توليد دو يا سه فوتون خواهند کرد. و نيز همين موضوع براي دو ذره پروتون و پاد پروتون و نيز براي دو ذره خنثي الکتريکي (°π) با (°π ) صورت مي پذيرد.
7-  در فيزيک هسته اي، فيزيک اتمي و فيزيک مولکولي غالباً سخن از انرژي بستگي يا پيوندي مي شود که مثلا براي تعيين انرژي پيوندي هسته، (بدون در نظر گرفتن جرم منفي و مثبت آن) با توجه به جرم معمولي هسته و مجموع جرم اجزاي تشکيل دهنده هسته اين مقدار انرژي پيوندي را تعيين مي کنند.
 ولي به نظر مي رسد در مورد عاملي که باعث اين پيوند بين نوکلئون هاي يک هسته ميگردد، هيچ توجيهي به روشني و سادگي اثر متقابل جرم منفي و جرم مثبت براي تبديل انرژي جرمي به انرژي الکترومغناطيسي که ضمن آن بين نوکلئون ها پيوند صورت ميگيرد نباشد.
 در اينجا اضافه مي نمايد که با اين نظريه وجود جرم منفي و بکار بردن رابطه E=mc2 در هيچيک از اين مثال ها، قوانين فيزيکي از جمله قانون پايستگي انرژي، اندازه حرکت، بار الکتريکي، اسپين و غيره نقض نشده است. و به نظر مي رسد که در طول زمان اين نظريه دنبال شود و با مثال هاي جامع تري و با جزئيات بيشتري آن را مطرح کنند.
  
توضيح کوانتومي جرم منفي پرتون و نظريه پيشنهادي در مورد بار الکتريکي الکترون
 مقدمه:
در شماره آبانماه 1385 مجله وزين دانشمند، نخستين بخش از نظريه وجود جرم منفي منتشر شد. در اينجا ديدگاه کوانتومي جرم منفي پرتون توضيح داده شده است. علاوه بر آن، در ادامه نظريه پيشنهادي در مورد بار الکتريکي الکترون آمده است.
1 – در نحوه ي توزيع جرم منفي مثلاً در اطراف هسته اتم هيدروژن (پرتون) بجاي توزيع اتصالي جرم منفي،  توزيع کوانتومي در نظر گرفته مي شود.

 در نمودار زير توابع شعاعي چگالي احتمال r2|R(r)|2  براي چندين l , n    اتم هيدروژن بنمايش گذاشته شده است.

نمودار 3

 ماکزيمم احتمال اين حالات در rmax=n2a0    است.
محاسبات براي تعيين چگالي احتمال تنها براي حالت هاي    l=n-1  صورت گرفته، که توزيع چگالي لحتمال شعاعي  بصورت پيوسته کروي مي باشد. حالات مورد محاسبه براي اتم هيدروژن   4f, 3d, 2p, 1s مي باشد. بعنوان مثال براي حالت2p  که تابع موج شعاعي آن بصورت زير است.

 
 
واضح است که اگر r1=0    و =r2  باشد، براي تمام توابع موج شعاعي چگالي احتمال مساوي يک خواهد بود.
در اينجا توجه شود که علاوه بر حالت فوق براي n=2  که حالت  2p  مي باشد، حالت  2s  و نيز براي  n=3   حالات 3p  و 3d    وجود دارد و غيره، که توزيع چگالي احتمال يافت شدن الکترون براي آنها کروي نمي باشد و محاسبه صورت نگرفته است.
 
حال در اين نظريه نحوه ي توزيع جرم منفي مربوط به پرتون بمقدار چگالي احتمال يافت شدن الکترون در پوسته بين   rmax-a0≤ r ≤rmax+a0  نسبت مي دهيم.
 
که مثلاً براي 2p   که ماکزيمم تابع شعاعي توزيع احتمال آن در r=4a0   است حدود انتگرال گيري را از 3a0  تا 5a0  ميگيريم که طبق محاسبه براي اين حالت مقدار 0/375  بدست مي آيد.

 

 
در جدول زير براي چند حالت مختلف کوانتوم اصلي n  که تکانه زاويه اي آنها l  مساوي با n-1  است، توزيع چگالي احتمال که در اين حالات  در پوسته کروي مي باشد، بصورت زير داده شده است.

حالت

مکان محتمل ترين
 فاصله الکترون تا مبدا (rmax)

مقدار چگالي احتمال يافت شدن
الکترون در پوسته ي

rmax-a0≤ r ≤rmax+a0

1s

a0

0.8

2p

4a0

0.375

3d

9a0

0.13

4f

16a0

0.021

کميات احتمال که در جدول فوق داده شده بدون بعد (ديمانسيون)  است. چناچه بطور دلخواه آنرا mc2  انرژي جرمي الکترون ضرب کنيم مقادير متناسب با انرژي جرم منفي در اين پوسته ها را بدست مي دهد. با توجه به توزيع چگالي هاي غير کروي در اين محاسبات فقط قسمتي از انرژي جرم منفي پرتون را بحساب آورده ايم.
در اتم موئوني که از يک پرتون و يک موئون تشکيل شده، موئون در پوسته 1s  اتم موئوني واقع است. يعني در حالت پايه مي باشد.
قبلاً محتملترين فاصله آن را تا مبدا که 2/84×10-4 nm  و انرژي بستگي آن 2/53KeV   مي باشد، تعيين کرديم. مقدار چگالي احتمال آن از مبدا تا فاصله 22/84*10-4 nm  مساوي همان مقدار 0/8  مي باشد که در اين پوسته از مقدار انرژي جرمي آن  (2/53)/2 KeV  و از انرژي جرم منفي پرتون در اين پوسته همين مقدار کاسته شده است.
چنانچه امکان محاسبه کل انرژي جرم منفي پرتون که قسمتي در خارج از پرتون و قسمتي در داخل حجم پرتون وجود مي داشت، برابر مقدار زير مي گردد.    

MeV

938.24

 =

Mpc2



2

2

2 -  در اين نظريه وجود جرم منفي با توجه به رابطه انيشتين E=mc2 ، در مورد الکترون، آن را کره اي ميگيريم که بار الکتريکي آن (-e) فقط در قسمت کوچکي در مرکز اين حجم کروي الکترون وجود دارد و بقيه حجم کره بدون بار الکتريکي است.
 انرژي جرمي مثبت آن با وجود اين بار الکتريکي منفي (0/511)/2 MeV   و انرژي جرم منفي آن نيز همين مقدار است. الکترون آزاد اگر مثلاً  در تراز n=1  اتم هيدروژن منتقل شود مقداري از جرم مثبت خود (نه آنکه بار الکتريکي منفي) با جرم منفي پرتون که بطور کوانتايي در اطراف پرتون توزيع شده برهم کنش کرده و از جرم اين دو کاسته خواهد شد و طبق رابطه E=mc2  به انرژي پرتو الکترومغناطيسي تبديل و فوتون تابش مي شود.

منبع : نقل از مجله دانشمند شماره آبانماه 1385

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

بسم الله الرحمن الرحیم

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

به نام تنها دوست تنهاییهام

چگونه یك حدیث، اینشتین را شگفت‌زده كرد؟ هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی‌شود و تنها این مذهب شیعه است كه احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده «نسبیت» را ارائه داده ولی اكثر

دانشمندان آن را نفهمیده‌اند.

«آلبرت اینشتین» فیزیكدان بزرگ معاصر، در آخرین رساله‌ علمی خود با عنوان «دی اركلارونگ Die Erklarung» (به معنای بیانیه) كه در سال 1954 در آمریكا و به زبان آلمانی

نوشت، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح داده و آن را كامل‌ترین ومعقول‌ترین دین دانسته است.

این رساله در حقیقت همان نامه‌نگاری محرمانه اینشتین با مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی است. اینشتین در این رساله «نظریه نسبیت» خود را با آیاتی از قرآن كریم و احادیثی

از كتاب‌های شریف نهج البلاغه و بحارالانوار تطبیق داده و نوشته است كه هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی‌شود و تنها این مذهب شیعه است كه

احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده «نسبیت» را ارائه داده ولی اكثر دانشمندان آن را نفهمیده‌اند.

یكی از این حدیث‌ها حدیثی است كه علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اكرم (ص) نقل می‌كند كه: «هنگام برخاستن از زمین، لباس یا پای مبارك پیامبر به

ظرف آبی می‌خورد و آن ظرف واژگون می‌شود. اما پس از اینكه پیامبر اكرم(ص) از معراج جسمانی باز می‌گردند مشاهده می‌كنند كه پس از گذشت این همه زمان، هنوز آب آن

ظرف در حال ریختن روی زمین است».

اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه «نسبیت زمان» دانسته و شرح فیزیكی مفصلی بر آن می‌نویسد. اینشتین همچنین در این رساله «معاد

جسمانی» را از راه فیزیكی اثبات می‌كند. او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عكس فرمول معروف «نسبیت ماده و انرژی» می‌داند: E = M.C2 >> M = E /C2

یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره می‌تواند عینا به تبدیل به ماده و زنده شود.

اینشتین در این كتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ «بروجردی بزرگ» یاد كرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ «حسابی عزیز» یاد كرده است.

اصل نسخه این رساله اكنون به لحاظ مسایل امنیتی به صندوق امانات سری لندن (بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی) سپرده شده و نگهداری می‌شود.

این رساله را پروفسورابراهیم مهدوی (مقیم لندن) ، با كمك یكی از اعضاء شركت اتومبیل‌سازی بنز و به بهای 3 میلیون دلار از یك عتیقه‌فروش یهودی خریداری كرد.

دستخط اینشتین در تمامی صفحات این كتابچه توسط خط‌ شناسی رایانه‌ای چك شده و تأیید گشته است.


.............................................................................................................


اين هم گزیده ای ازآخرین رساله اینشتین به نقل از سايت IRExpert


DIE ERKLA"RUNG
دی ارکلرونگ ="بیانیه"
ترجمه:دکترعیسی مهدوی
تحقیق و پیشگفتار و پاورقی:
اسکندر جهانگیری

پیشگفتار:

در اوائل سال 1382 شمسی(=2003م) پروفسور ابراهیم مهدوی (تولد1310ش) - مقیم لندن - پس از سفری به امریکا وآلمان و فرانسه

و دیدار با برخی سرمایه داران شرکت اتومبیل سازی"فورد"در امریکا و "بنز" در آلمان و "کنکورد" در فرانسه و جلب رضایت برخی

از اعضاء آنها جهت کمک مالی برای خریداری این رساله ی گرانقیمت بالاخره موفق شدند قرارداد خرید آن از یک عتیقه فروش

یهودی را به امضاء برسانند...بهای این رساله که تماما" به خط خود اینشتین میباشد 3/000/000 دلار تمام شد که به این ترتیب

سرشکن شده / پرداخت گردید:
X - BENZ : $ 1/000/000

(به افتخاراینکه اینشتین آلمانی بود)
X - FORD : $ 1/000/000

(به افتخاراینکه درامریکا میزیست و نیز به افتخار جان.اف.کندی -رئیس جمهور امریکا(مقتول1963م)که در این رساله بارها اینشتین از

وی نام برده و او را رئیس جمهور آینده ی امریکا دانسته است حال آنکه در 1954م(سال نگارش این اثر) هنوز7 سال به زمان انتخاب

وی مانده بود! و این از پیشگوئی های اینشتین به شمار میرود. نیز شاید سرنخهائی از معمای حیرت انگیز ترور زنجیره ای خاندان کندی

در این رساله موجود باشد که بتوانیم دریابیم چرا کندی کشته شد؟ راز این معما کجاست؟ چرا خانواده ی او نیز قربانی شدند؟ و چرا...؟)
X-CONCORDE:$500/000


(به افتخارجناب لاوازیه - مقتول 1794م درانقلاب/ یا شورش/ فرانسه - و نیز قانون بقای ماده ی او که دراین رساله بارها یاد شده است)
X - TITANIC : $ 500/000

(به یادبود کشته شدگان حادثه ی اندوهبار کشتی "تایتانیک" انگلیسی و نیز الکساندر فلمینگ انگلیسی(فوت1955م) - کاشف پنیسیلین و از

یاری کنندگان اینشتین در نگارش این رساله - بخشهائی که مربوط به اسرار علم پزشکی و زیست شناسی و داروشناسی آن میشود...)...

شخصیت های اصلی این رساله:

آلبرت اینشتین(فوت مشکوک1955م) / الکساندر فلمینگ( فوت 1955م)(؟!!)/ آیت الله العظمی سید حسین بروجردی(فوت1961میلادی)

/ نیلز بور(بوهر) شیمیدان و فیزیکدان دانمارکی که او نیز با اینشتین در نگارش این اثر همکاری میکرد(فوت1962م)(؟!!)/ جان.اف.

کندی(مقتول1963م)(؟؟!!)/ علیرضا پهلوی(مترجم و رابط)( کشته شده براثر سقوط هواپیما توسط عناصر سازمان "کا.گ.ب" در1954م

(=1333ش - سال نگارش این رساله؟؟!!)/ حمیدرضا پهلوی(مترجم و رابط)(فوت1371ش=1992م)که نیلز بور اورا به اینشتین معرفی

کرده و در آن زمان 22 ساله بود...

سئوالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا سه تاریخ مرگ (1954-1955 و باز 1955م) و نیز سه تاریخ مرگ (1961- 1962

- 1963 م) دقیقا" پشت سر هم واقع شده؟؟ وچرا نویسنده (اینشتین)با همکار اصلی اودراین نگارش(الکساندرفلمینگ) هردو در یک سال

(1955م) مرده اند؟؟ و چرا یکی از مترجمین و رابطها(ع...پ...) در همان سال نگارش رساله بر اثر سقوط هواپیما جان داده است؟؟

و بالاخره چرا باید این رساله از چنین شخصیتی (اینشتین) حدود نیم قرن(!!) مخفی بماند و چرا "صندوق امانات سری انگلیس" به بهانه

پرهیز از ایجاد"یک رولوشن(=انقلاب) خطرناک مذهبی" اجازه ی تکثیر این اثر علمی- مذهبی را تحت هیچ شرایطی به ما نمیدهد؟؟...

اینجانب هیچ نمیدانم!! اگر کسی میداند یا حدس میزند که جریان چه بوده بنده را نیز راهنمائی کند... بینهایت از او سپاسگزار خواهم بود.



...........................................................................................................




برگزیده ی ترجمه ی آخرین رساله ی اینشتین

--------------------------------------------------------------------------------


منبع:]IRExpert

سرآغاز متن کتاب)(اولین عبارت کتابچه ی اینشتین/ خطاب به آیت الله بروجردی این عبارت آلمانی است)

Herzliche Gru"&e von Einstein(هرتسلیش گروسس فن اینشتاین = با صمیمانه ترین سلام ها از اینشتین =)

محضر شریف پیشوای جهان اسلام...جناب سید حسین بروجردی...پس از 40 مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و...آئین

تشیع 12 امامی (*1*) را پذیرفته ام/ که اگر همه ی دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتی من را

اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس(= مارس)(*2*) از سال1954 (*3*) است که من

مقیم امریکا و دور از وطن هستم.

به یاد دارید که آشنائی من با شما از ماه اوگوست(= اوت)(*4*) سال 1946 یعنی حدود 8 سال قبل بود(*5*).

خوب به یاد دارم که وقتی در 6 اوگوست(اوت) 1945 آن مرد ناپاک پلید(*6*)اکتشاف فیزیکی من را - که کشف نیروی نهفته در اتم بود - همچون

صاعقه ای آتشبار و خانمانسوز بر سر مردم بی دفاع هیروشیما فروریخت من از شدت غم و اندوه مشرف به مرگ شدم و در صدد برآمدم که

موافقتنامه ای بین المللی ... به امضاء و تصویب جهانی برسانم.

گرچه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمره ی آن آشنائی با شما مرد بزرگ...بود که هم تا حدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود

و هم بالاخره سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمعبندی این چهل نامه است/ برای خوانندگان

گرامی(بعدی) نیز مینویسم: همانگونه که آقای... بروجردی - مقیم شهر قم/ در ایران - میدانند:

من دراوگوست(اوت)1939(*7*) طی نامه ای به روزولت - رئیس جمهور وقت امریکا - او را از پیشرفت آلمان نازی - که در ابتدای جنگ جهانی دوم

بود - در مسئله ی شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار... و نابود کردن آنی برخی شهرها... مطلع ساختم و اکیدا" به او

(روزولت) گفتم که برای بازداشتن آلمان نازی از این نقشه ی جنایت آمیز...باید ابرقدرتی چون امریکا - که به نظر من عاقلترین و...خونسردترین

ابرقدرتهای دنیای فعلی است - سریعا" گروهی را مامور بررسی و تحقیق علمی- در شکافتن هسته ی اتم - بنماید و به سرعت باید بمب اتم را

بسازد چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته - یعنی آدولف هیتلر ...نژادپرست خونخوار - آن(بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف

حریف تمامی دنیا نمیشود - حتما" متوسل به آن شده و لااقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار میدهد.اما وقتی امریکا...آن را از

قبل ساخته واعلان نموده باشد دیگر امثال هیتلر دیوانه نمیتوانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز - که آغاز دوره ی پاپی

وی برای مسیحیان کاتولیک جهان / از همان سال 1939 بود - فتوا به این امر صادر کرد و فقط اکیدا" قید نمود که:"هرگز نباید از این سلاح اتمی

برای جنگ - حتی با خود نازیهای آلمان - استفاده شود...". سپس (من) نامه ای به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان...سید ابو-ال- حسن

(ابوالحسن) اصفهانی - که مقیم نجف بودند - نوشتم/ ایشان نیز در جواب گفتند که:"از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانها

بهراسند و دست به حمله ی اتمی به هیچ کشوری نزنند. ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از

آن - به نحو ابتدائی - استفاده شود حتی علیه خود آلمان نازی...باز تاکید میکنم : تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی بکار گرفته شود و باید با

اسلحه ی متعارف با آلمان نازی مقابله کرد".


آری ! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود. به حکم چنین بزرگمردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (اینشتین) ناچار بودم که روزولت

را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم واین اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد/ اما

افسوس که این فرمول به دست آن مرد دیوانه ی دیگر(*6*) افتاد و توصیه های من و روزولت را از یاد برده/ دچار وسوسه ی شیطانی شد و در

حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در6 اوگوست (اوت)1945 - که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی

در حال استقرار بود - این بمب خطرزا را ...در هیروشیما فروافکند!! بمبی که بقدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت به زمین نرسیده در آسمان منفجر

و شهری را مبدل به خاکستر کرد!! احساس میکنم که هرگاه به یاد این حادثه می افتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته میشود و پیرتر

میشوم!!

(ادامه دارد)
************************************************** ************************************************** ******
پاورقی ها:

(*1*) Zwo"lffach.(*2*)Ma"rz.
(*3*)برابر با اواخر سال1332 ش / یا اوائل سال 1333ش
(*4*)August.(*5*)تقریبا" برابر با مرداد ماه 1325 شمسی
(*6*)احتمالا" منظور وی: هاری ترومن(1945-1953) است
(*7*)تقریبا"برابر با مرداد1318شمسی




....................................................................................................



و من همانطور که در جنگ اول جهانی ... بین سالهای 1914-1918... درصدد ارائه ی طرح صلح جهانی بودم و موفق نشدم/ دراین 6 سال سیاه

جنگ دوم ... 1939-1945 ... نیز دائما" در تکاپو بودم که بنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارائه بدهم / باز هم نتیجه نگرفتم!! گویا شکافتن هسته

ی اتم بسیار آسانتر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! براستی که این موجود دوپا (!) سرسخت ترین موجودات جهان است!! ... و در

مقیاسهای کوچکتر نیزهمواره ناکام بوده ام آری! سیاست فقط فکر لحظه های هیجان آور را در سر

می آورد/ حال آنکه این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج وعواقبی جبران ناپذیر و غیر قابل دفع را در پی می آورند!! و

اکنون ای جناب...بروجردی/ ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان... بسیار از شما سپاسگزارم که در1952 در پی مرگ(( وایتسمن)) - رئیس

جمهور وقت اسرائیل - هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم که / آیا ریاست جمهوری اسرائیل را - که رسما" وعلنا" به من(اینشتین)

پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیا دیده ومهاجرازوطن میدانستند...- بپذیرم؟/ خود درجواب نامه((ایکس- 32)) فرمودید:"انسان خداترس

وخردمند چنین پیشنهادی را هرگزنمیپذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است. پس شما خود را آلوده ی سیاست نکنید!".

لذا من(اینشتین) نیز به بهانه ی اشتغالات علمی/ این پیشنهاد را رد کردم...

*****************************************

چون پاپ پیوس دوازدهم در عالم مسیحیت فرد اول تحقیقات مذهبی من بود/ در جلسه ای خصوصی از وی پرسیدم که/ فرد اول جهان اسلام -

که داخل در مسائل سیاسی نباشد و بی طرفانه اسلام را به من معرفی کند - چه کسی است؟/ آن مرد پاک متفکرانه اندیشه ای کرد ودستی به

عینک خود زده - آن را جابجا نمود وگفت:"اگر نام من را در شرایط کنونی (1946 میلادی)- که تازه جنگ جهانی خاتمه یافته و حدود یک سالی از آن

میگذشت - فاش نسازی/ که من این حرف را به تو زده ام/ با صراحت باید بگویم شخص اول جهان اسلام جناب ... بروجردی است و به نظر من

(پاپ) او انسانی مستقیم الخط و دارای حرکتی یکنواخت است. به اشخاص دیگر مراجعه نکن که به تو(= اینشتین) دروغ خواهند گفت و واقعیت

را واژگونه جلوه خواهند داد!"...دیگر چیزی نپرسیدم و از محضر وی(= پاپ) اجازه مرخصی اخذ نمودم/ او(= پاپ) لبخندی پرمعنی زد! از آن سال

بود که مکاتبات من(= اینشتین) با جناب عالی(= آقای بروجردی) شروع شد و غیر از نامه هائی که به امثال بزرگوارانی چون: سید ابو- ال - حسن

(ابوالحسن) اصفهانی (مرجع نجف - عراق) نوشته بودم مفتخر به نامه نگاری با حضرت عالی شدم.

*****************************************

تا اینکه در سال قبل - یعنی 1953(= 1332ش) اتفاقی رخ داد / جمعی از فرقه ی ((شیخیه))(*1*) ... که مقیم امریکا میباشند - من (اینشتین) را

به یک کنفرانس تبلیغاتی دعوت نمودند. موضوع جلسه مقام شخصی به نام((شیخ احمد احسائی))(*2*) بود . تا نام او را بردند به یاد آن اسناد

محرمانه ای افتادم که پاپ پیوس دوازدهم به من نشان داده بود/ در آن اسناد یکی از جاسوسان درجه اول انگلستان همین فرد بوده که لباس

روحانی به تن کرده و در زمان سلطنت فتحعلیشاه قاجار مامور تبلیغ علیه دین اسلام در ایران شده بود! من(اینشتین) از ماهیت اعتقادات

((احسائی)) به خوبی آگاهی داشتم/ وی فردی بی مذهب وجیره خوار انگلستان بوده است/ در نامه هائی که نوشته بود حتی پیامبر اسلام را به

تمسخر گرفته وگاه ناسزا گفته بود! ولی با این همه ((شیخیه))(*1*)((بابیه))(*3*) و((بهائیه))(*4*) وی (= شیخ احمد احسائی) را تجسم دوباره

ای ازجسم پیامبراسلام میدانند! من به سختی جلسه را تحمل میکردم. حالات ظاهری من عوض شده بود. یکی ازحضار از دور متوجه من شد و

نزدیک آمده گفت:"جناب اینشتین! گویا حالتان بد شده است! میتوانم نوشیدنی برای شما بیاورم؟"من نیز فرصت را غنیمت شمرده گفتم:"میل

نوشیدنی ندارم/ اگراجازه بدهید سالن را ترک میکنم!". (ادامه دارد)...

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پاورقی ها:
(*1*) Sheichitisch
(*2*) (1826-Scheich - Ahmed - Ahsaii (1752
(*3*) Babis
(*4*) Bahaiitisch


... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...

... نامه اینشتین به آیت الله بروجردی ...



یا علی علیه السلام

☻☻نظریه نسبیت و سرعت نور در آیات اعجاز قران!!!☻☻   

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

خدایا بر من ببخشای این جهل و دوری از قرآن  کریم را"آمین"

میخوای آمین بگی یه صلوات بلند بفرست"اللهم صلی علی محّمد و آل محّمد"






مطلب زیر در تفسیر علمی تنها یک آیه از قرآن است که هم منطبق با نسبیت وهم مشخص کننده دقیق سرعت نور در 1400 سال پیش در مکانی است که ...

(
همه پیامبران معجزات خارج العاده ای برای امت خود داشتند ولی معجزه اصلیآخرین پیامبر یک کتاب بود! امتی که در آینده زندگی میکردند با پیامبری درگذشته! آیندگانی متمدن تر که به ظاهر دیگر فرصت نداشتند شاهد هیچ معجزه ایاز پیامبران جدید هم دوره خود باشند..... چه انصافی...
ولی یک کتاب که به نظر میرسد سلسله ای از اعجاز در گستره زمان است
در هر زمانی هموراه برخی مطالب قرآن علمی و منطقی و قابل توجیه علمی نبوده، یا درک نمیشود و یا ماورا طبیعه در نظر گرفته میشود.
)

آیه (سوره معارج آيه 4):

تَعْرُجُ الْمَلَئكةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فى يَوْمٍ كانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْف سنَةٍ

ترجمه:
فرشتگان و روح (فرشته مخصوص ) به سوى او عروج مى كنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است
(در يك روز به او عروج مى كنند كردند كه اين معادل پنجاه هزار سال براي انسان است)


ظاهراً چیز خاصی ندارد! به جز یکم نسبیت!
گفته شده وقتی فرشته های حرکت میکنند برای آنها یک روز زمان میبرد ولی برای انسانها پنجاه هزار سال طول میکشد!
یعنی قرآن 1400 سال پیش با یک پیامبر که از نظز آکادمیکی بیسواد بوده،گفته زمان نسبی است و بستگی به دید طرف دارد، فرشته یک روز احساس میکند وانسان پنجاه هزار سال!
واقعاً همچین جمله ای در نگاه علم گذشته قابل درک نبود و به شرط ایمان فوقش یک ماورا طبیعه در نظر گرفته میشد.
کی میتونه باور کنه زمان مثل کش لاستیکی میمونه؟


البته در جاهای مکرر قران این نسبیت زمان را داریم، به کرات در قیامت و برزخ و صبر خدا بر اعمال بندگان و...

خوب حالا شاید یک شانس و اتفاق باشد!؟
بگذریم.

حالا چرا 50000 ؟؟؟
جالب است که این عدد 50000 را در جای دیگری هم داریم؟

طبق نظریه نسبیت وقتی چیزی سرعت بگیرد زمان برای او به نسبت ما کند احساس میشود و در دید ما خیلی طول میکشد....
زمان برای فرشته های در حال حرکت اسلام یک روز است و برای ما 50000 سال،خوب نظرتون چیه که برعکس عمل کنیم و سرعت یک فرشته قرآن را در حرکت به دستآوریم؟
          

همه میدانیم که فرمول اصلی انبساط زمان بر حسب سرعت این است:


که با یک این ور و آن ور کردن سرعت بر اساس انبساط میشود:


سال های قمری حدود 345 روز دارند یعنی میزان اختلاف زمان ما با یک فرشته در حال حرکت 50000*345 است.
پس جایگزین میکنیم:



یعنی یک مقدار ناچیز کمتر از سرعت نور که آنهم به قول یکی از سایتها حتماً به دلیل آن است که فرشته یک وجودی دارد و جرمش صفر نیست!
شاید باز هم یک تصادف و شانس باشد، ولی تصادف عجیب و بسیار دقیقی است کهدر 14 قرن پیش اتفاق افتاده! به نظر شما پیامبر رادیکال بلد بوده یا نسبیت؟


البته تصادفها تمام نشده و یک شانس دیگر هم وجود دارد .... طبق قرآن،آفريدگان عاقل سه دسته اند: انسان که از خاک است و جن که از آتش است و فرشته که از نور است!
       
البته انشا ا... هیچ وقت تصادف نکنید و همواره در سلامتی کامل به سر ببرید.
موفق باشید.

الهم عجِّل لولیک الفرج




منبع: p30world

متافیزیک ابن سینا

متافیزیک ابن سینا

ترانه جوانبخت 

متافيزيک آن طور که ابن سينا در کتابش با عنوان "شفا" در نظر گرفته، توضيح عقلانی همه هستی ست. ابن سينا "مشتق شدن همه چيز از هستی لازم"، ابديت هستی و نيز نفی شناخت آنچه مجزا از منبع هستی ست را در اين کتاب توضيح داده است.

ابن سينا برای هر علمی موضوعی در نظر گرفته و علوم را به دوشاخه نظری و عملی تقسيم کرده است. از نظر او، علم نظری دانشی ست که موضوعش مستقل از ماست درحالی که علم عملی برای ما کاربرد دارد. او سه نوع علم عملی در نظر می گيرد: دانش کشورداری، اقتصاد و حکومت بر خود. او همچنين سه علم نظری را ممکن می داند: فيزيک، رياضی و دانش ماوراء الطبيعه.

ابن سينا اولين کسی ست که کانی شناسی را ابداع کرده و در شيمی به شیوه قدیم هم کار کرده است. ابن سینا در نجوم نیز تحقیقاتی دارد و با ابوریحان بیرونی تبادل فکر داشته است. یرداختن به حوزه های مختلفی که ابن سینا در آنها کار کرده از بحث این مقاله خارج است.

ابن سينا دانش ماوراء الطبيعه را دانشی الوهی می داند و موضوعش را طبق ديدگاه ارسطويی چيزی می داند که موجوديت داشته باشد. او به دو دليل مربوط بودن خدا به دانشهای ديگر را نفی می کند:

۱. دانش های ديگر يا دانش عملی هستند يا فيزيک يا رياضی و نمی توانند درباره خدا باشند.

۲. اگر خدا در متافيزيک بررسی نشود در هيچ علم ديگری قابل بررسی نخواهد بود. حتی اگر محوريت موضوع خدا در اين علم لازم باشد نمی توان جز اين يذيرفت که خدا موضوع خود را تشکيل می دهد.

ابن سينا اين مورد را مطرح می کند که موضوع متافيزيک به علت اوليه مربوط است. اگرچه به نظر ابن سينا، علت اوليه موضوع منحصر به متافيزيک نيست. چرا که وجود اين علت بايد در اين علم نشان داده شود. ابن سينا با استفاده از متافيزيک ارسطو اين راه حل را ييشنهاد می کند که موضوع  متافيزيک هستی آن گونه که هست می باشد که با هر آن چه وجود دارد اشتراک دارد. در تاريخ متافيزيک ابن سينا نخستين کسی ست که اين راه حل را ييشنهاد کرده است.

ابن سينا موضوع متافيزيک را با موضوع ديگر علوم نظری مقايسه کرده است. او  فيزيک را دانش اجسام آن گونه که هستند نمی داند بلکه آن گونه که حرکت می کنند يا ساکنند. رياضيات از نظر او، دانش مربوط به اندازه گيری و اعداد است و بنابراين به هستی که حادث شدنش رياضی ست ارتباط دارد. در هر دوی اين دانشها هستی به طور محدود بررسی می شود چرا که به ماده، اندازه يا تعداد بستگی دارد. در اين دو دانش،‌ هستی ييش فرض شده است بدون آن که برای خودش مطالعه شود. هستی موضوع دانش متافيزيک است و در اين دانش بدون هيچ محدوديتی بررسی می شود. متافيزيک همه مقوله های مربوط به هستی از جمله: ذات، کميت و کيفیت را شامل می شود ولی مقوله عمومی تر خود هستی ست که بقيه مقوله ها را دربر می گيرد.

موضوع متافيزيک، هستی همانطور که هست و مشترک با هر آن چه هست می باشد. ابن سينا می گويد که هستی نخستين موضوعی ست که به فکر در می آيد. اين نظر ابن سينا بعدها توسط فيلسوفانی نظير آکويناس و هايدگر استفاده شده است. تعبير هستی از اين جمله ابن سينا، درک روح ما از موجوديت داشتن چيزهاست. هستی، همه چيز را نه آن طور که اين گونه يا آن گونه است بلکه آن طور که موجوديت دارد دربر می گيرد.

ابن سينا علاوه بر ارسطو، از نظر فارابی نيز بهره برده است. فارابی متافیزیک ارسطو را به این صورت در نظر گرفته بود که ١٠علت برای هستی وجود دارد که ٩ علت ثانوی هستند. از نهمین علت، علت دهم که علت فعال است به وجود می آید. دو علت اول، اولین کره آسمانی و هفت علت کرات مربوط به سیارات را یدید اورده اند. فارابی روح این کرات را به خلقت جوهر جسمانی توسط خدا مربوط می دانست که ماده اولیه همراه با حرکت را تشکیل داده است که اجزایش با وجود تفاوتهای شکلی به هارمونی و هماهنگی رسیده اند، نیزعناصر چهارگانه طبیعی یعنی گرما، سرما، خشکی و رطوبت از آنها تشکیل شده است. در ادامه چرخه تکاملی، اشکال کامل تر یعنی گیاهان، جانوران و انسان یدیدآمده اند. فارابی همچنین به علم منطق، توانایی زبان و فکر یرداخته است. او تکامل ذهن را به سه مرحله ذهن بالقوه، ذهن بالقعل و ذهن به دست آمده تقسیم کرده است. از نظر او، نوع سوم ذهن با به کار بردن تصاویر و تصورات ذهنی  حاصل شده است.

ابن سينا نخستين کسی ست که بين ذات* و موجوديت، فرق قائل شده است. از نظر او، موجوديت همان حادث شده از ذات است. به عبارت ديگر، موجوديت همان چيزی ست که به ذات می رسد وقتی که وجود می يابد.

ابن سينا مفهوم لازم را در نظر می گيرد. از نظر او، لازم تاييدی بر موجوديت است. ارسطو نيز لزوم را در متافيزيک خود به عنوان مفهومی اساسی مطرح کرده بود. ابن سينا لزوم خدا را به عنوان دليلی بر موجوديت خدا به کار می برد.

يکی ديگر از مشخصه های متافيزيک ابن سينا، تفاوتی ست که بين لازم و ممکن مطرح کرده است. از نظر او، لازم به علت احتياجی ندارد در حالی که ممکن به علت محتاج است. توجه به تفاوت بين ذات و موجوديت در اينجا ضروری ست: هستی لازم، اصل موجوديتش را در خود دارد اما هستی ممکن این طور نيست و اصل موجوديتش را در خود ندارد. برای هستی ممکن، موجوديت يک حادثه است که به ذات اضافه می شود. هستی ممکن به چيزی احتیاج دارد تا واقع شود که همان هستی لازم است. به عبارت ديگر، هستی لازم همان علت هستی ممکن است که موجوديت آن را سبب شده است. اين هستی لازم به نوبه خود، يا لازم است يا ممکن و اگر ممکن باشد برای موجوديت يافتنش به علت لازم ديگری احتياج دارد. بنابراين هستی لازم به طور الزامی بايد وجود داشته باشد تا همه چيز هستی خود را از آن بگيرد. ابن سينا تاييد کرده است که در هستی لازم، هستی و ذات يکی هستند.

طبق استدلال ابن سينا، وجود ابديت هستی الزامی ست. چرا که در يک تداوم زمانی، هر چيز توسط علتی به وجود آمده که خودش علتی ممکن است. بنابراين هميشه می توان به يک علت درونی و سيس يه علت آن علت رسيد و تا بی نهايت ادامه داد. طبق نظر ابن سينا، اگر بخواهيم برای چيزی علتی در نظر بگيريم، بايد آن علت به طور هم زمان با آن چه سبب شده وجود داشته باشد بنابراين علت لازم آن خواهد بود. خلقت از نظر ابن سينا، به اين معنی نيست که موجوديت از يک "تصميم" درونی در زمان مشتق می شود (تصميم الوهی که مشکل چندگانگی را ايجاد می کند) بلکه به اين معنی ست که يک شيء، موجوديتش را از يک علت لازم گرفته است. بنابراين خلقت يک وابستگی در هستی ست نه تداوم زمانی.

الزام ابديت هستی در ديدگاه ابن سينا يعنی اثبات ابديت هستی توسط ابن سينا. به عبارت ساده تر اثبات ابديت هستی يعنی اثبات وجودی ابديت هستی. يس احتمال و امکان در آن راه ندارد. ابن سينا هستی را ابدی می دانست. 

ابن سينا دو دليل برای نادرست بودن نظريه تدوام درونی-زمانی اصل اوليه نسبت به موجوديت جهان ارائه داده است:

۱. اگر در نظر بگيريم که خدا قدرت خلق کردن را قبل از خلقت داشته، اين اشکال وجود خواهد داشت که زمانی معين قبل از خلقت جهان وجود داشته که شامل خدا هم شده است و اين غير ممکن است،

۲. اگر در نظر بگيريم که خدا خلقت را در زمانی غير از زمانی که جهان را خلق کرده است می توانست آغاز کرده باشد،‌ اين اشکال وجود دارد که خالق در زمان معنی از ناتوانی به توانايی رسيده و اين لزوم خلقت بوده که به او چنين امکانی داده است و اين مورد، اشکال دوم اين نظريه است.  

ابن سينا در کتابش نتيجه گرفته که تداوم درونی-زمانی برای خلقت غير ممکن است و خلقت را بايد به صورت يک اشتقاق موجودات از فکر خدا در نظر گرفت چراکه خدا فکری خالص است که به فکر می آيد و فکرش به صورت کار است که همان ذات همه موجودات است.

ابن سينا با اين نظريه، چندگانگی را از اصل اوليه رد کرده است: "او همه چيز را در آن واحد به تفکر در می آورد که به چندگانگی در ماده شکل می گيرد يا در حقيقت ذاتش به فرمهايشان درمی آورد اما اين فرمها از فکر او مشتق می شود." ذات اجسام به دليل آن که فکر شده اند، وجود دارد. جهان از اين فکر که همان اصل اوليه لازم است يديد آمده است.

براي اين که اين اصل دارای يگانگی باشد، ابن سينا از اصل نئو افلوتينی بهره گرفته و در کتابش نوشته است که اشتقاق اول از واحد است که فکر ديگر را مشتق می کند و اين اشتقاق ادامه می يابد و تحت هر فکر، يک کره آسمانی وجود دارد (ابن سينا در مجموع ۱۰ فکر مجزا در نظر گرفته است). طبق اين نظريه نئو افلوتينی، جهان از يک اشتقاق اوليه از فکر الوهی سرچشمه گرفته است.

نظريه متافيزيک ابن سينا چند مشخصه مهم دارد:

۱. ابن سينا يايداری موضوع متافيزيک يعنی هستی همان طور که هست را مطرح کرده است.

۲. هستی، نخستين موضوعی ست که به فکر ما می رسد.

۳. ابن سينا ذات و موجوديت (يا هستی) را از هم متفاوت در نظر گرفته است. اين مورد در متافيزيک يونانی بررسی نشده بود.

۴. خدا هستی لازم است که هستی و ذاتش لزوما در او مرتبط هستند.

۵. جهان (ذات ها) از خدا مشتق شده که خودش فکر می شود.

لازم است اشاره کنم که دور شدن ابن سينا از فلسفه ارسطو را يکی از مزيات فلسفه سينايی می دانند. هرچند که بهتر است وجوه متفاوت هر دو را در نظر گرفت.

* اگر کلمه ذات یا essence را درباه خدا به کار بریم، ذات همان جوهر یا substance  است. ارسطو نیز برای جوهر یا substance چهار معنا در نظر گرفته بود: ١. ذات یا ti esti ٢. فراگیر یا universal ٣. گونه ٤. سوبسترا.

منابع:

۱. برهان  شفا-شیخ الرئیس بوعلی سینا-ترجمه مهدی قوام صفری- انتشارات کتابخانه مرکزی-تهران

۲. فن سماع طبیعی از کتاب شفا- شیخ الرئیس بوعلی سینا- محمد علی فروغی- انتشارات کتابخانه مرکزی-تهران

۳. Avicenne, La Metaphysique Du Shifa,trad. M. Achena et H. Masse, Les Belles Lettres, 1995

۴. Le Statut De La Metaphysique, Alain De Libera, La Philosophie Medievale, PUF, 1993

مطالب مرتبط :  ویژگیهای مادی از دیدگاه ابن سینا

 

(استفاده از مقالات سایت تنها با ذکر نام نویسنده و لینک مستقیم به مقاله آزاد می باشد)

دانـشـمـندان  ايـرانـي  دوران  بـاسـتـان

دانـشـمـندان  ايـرانـي  دوران  بـاسـتـان

شامل ايرانيان مهندس ، ستاره شناس ، شيميدان ، رياضيدان ، فيزيكدان ، صنعتگر ، پزشك ، جغرافيدان ، فيلسوف ، طبيعي دان ، مخترع ، مكتشف و نظريه پرداز

قبل از حمله اعراب و دوره اسلامي :

اسكيلاس- دوره هخامنشي (زمان حكومت داريوش از سال 486- 521 ق.م.) دريا نورد و مكتشف و مهندس سازنده قنات
ستاسپ- دوره هخامنشي ( زمان حكومت خشايار شاه 2466-486 ق.م.)  دريا نورد و مكتشف
بوبراندا-دوره هخامنشي (زمان خشايار شاه) مهندس
آرتاخه-دوره هخامنشي (زمان خشايار شاه) مهندس و سازنده كانال آتوس
استانس- دوره هخامنشي شيميدان و استاد دموكريتوس
برازه- دوره ساساني (زمان فرمانروائي اردشير( 241-226 م) مهندس و احيا كننده شهر فيروز آباد
برانوش- دوره ساساني- سازنده شادروان شوشتر
فرغان- دوره ساساني- سازنده تاق كسرا
جهن برزين- دوره ساساني - سازنده تخت (تاقديس)
شيده- دوره ساساني - سازنده كاخ خورنق

ابولؤلؤ(فيروز) -  قاتل عمربن خطاب (خليفه اعراب و متجاوز به ايران) - هنرمند ، صنعت كار و سازنده آسياهاي بادي

 


بعد از حمله اعراب و دوره اسلامي :

روزبه- دوره خلافت عمربن خطاب - طراح شهرهاي بصره و كوفه
يعغوب بن طارق- (مرگ در 796 م / 180 ه )احتمالا از نژاد ايراني ستاره شناس
نوبخت - ( مرگ 770776 م / 171-170 ه) ستاره شناس و مهندس ايراني كه تحت سر پرستي خالد بن برمك كه وي نيز ايراني بود طرح بغداد را انجام داد
ماشاءالله (مناسه) - ( مرگ در 815 يا 820 م ) يهودي ايراني الاصلي كه در پروژه شهر بغداد با نوبخت همكاري ميكرد
ابوسهل فضل بن نوبخت - ( مرگ در 816-815 م / 201-200 ه)از خاندان نوبختي ستاره شناس و كتابدار هارون الرشيد
ابو موسي جابرين حيان - در 160 هجري قمري در كوفه بر آمد - اهل توس ، شيميدان و كاني شناس و ستاره شناس
بنو موسي ( محمد ، احمد و حسن ) - سده سوم هجري - خراساني الاصل ، مهندس مكانيك ، هندسه دان ، و رياضي دان
ابو سعيد ضرير جرجاني (گرگاني ) مرگ در ( 846-945 م /232-231 ه) ستاره شناس و رياضي دان
سهل طبري - در اوايل سده نهم ميلادي ( سده سوم هجري ) بر آمد - اهل طبرستان ( تبرستان ) ستاره شناس وپزشك
احمدبن محمد نهاوندي ( مرگ در 835 تا 845 م / 221 تا 231 ه) - در جندي شاپور بر آمد - ستاره شناس م مؤلف زيج
يحيي بن ابي منصور ( مرگ در 831 م / 216 ه ) از نژاد ايراني كه در بغداد بر آمد ستاره شناس و مؤلف زيج، نوه اش هارون بن علي هم ستاره شناس و مؤلف زيج بود
خالد بن عبدالملك مرورودي - اهل مرورود در خراسان بزرگ - در زمان مامون خليفه عباسي بر آمد - ستاره شناس بود و پسرش محمد و نوه اش عمر هم منجم بودند
ابوالعباس احمد بن محمد بن كثير فرغاني - اهل فرغانه در ماوراء النهر (ورا رود ).در زمان مامون برآمد - ستاره شناس و نظريه پرداز نجومي
عمربن فرخان طبري - ( مرگ در 815 م / 200 ه) از مردم طبرستان - ستاره شناس و معمار
محمد بن عمربن فرخان طبري - پسر شخص بالا درآغاز سده نهم ميلادي ( سده سوم هجري ) بر آمد . ستاره شناس و مؤلف نجوم
ابو معشر جعفر بن محمد بن عمر بلخي - ( 272 - 172 ه ) ( 886- 786 م ) اهل بلخ در خراسان بزرگ - ستاره شناس و نظريه پرداز در نجوم .
سهل بن بشر ( يا سهل بن حبيب بن هاني ) - در نيمه اول سده نهم ميلادي ( سده سوم هجري ) در خراسان بر آمد . ستاره شناس و منجم
علي بن سهل بن طبري- ( سده نهم ميلادي / سده سوم هجري ) مؤلف فردوس الحكمه در طب و هوا شناسي ، نجوم
محمد بن عيسي ماهاني ( مرگ در 874 تا 884 ميلادي / 261 تا 271 ه ) اهل ماهان كرمان ، رياضي دان و ستاره شناس و مهندس .معادله درجه سوم موسوم به معادله ماهاني از اوست
فضل بن حاتم نيريزي -( مرگ در 922 م / 310 ه ) رياضي دان ، هندسه دان و ستاره شناس
ابوبكر حسن بن خصيب - در اواخر سده نهم ميلادي ( سوم هجري ) بر آمد . ستاره شناس از نژاد ايراني بود
ابوبكر زكرياي رازي - ( مرگ در 924- 923 م / 312 - 311 ه ) فيزيك دان ، شيمي دان و پزشك و مهندس و فيلسوف - كاشف الكل
احمد بن داوود دينوري ( 210 / 200 تا 282 ه 825 - 815 تا 895 م ) در دينور اصفهان بر آمد . ستاره شناس ، مورخ ، رياضي دان ، گياه شناس و لغت نويس
ابو نصر محمد فارابي .(340/339- 258/257 ه51/950-71/870 م) زاده فاراب تركستان -فيزيكدان،موسيقي شناس،فيلسوف ايراني
احمدبن سهل بلخي(934م/323ه) زاده شاستيان بلخ ،رياضيدان وجغرافي دان
مطهر بن طاهرمقدسي-(356ه 966م) دربست سيستان برآمد- دايره المعارف نويس وبازگوكننده اعداد بزرگ هندي
يقبوب بن محمد رازي-كه ابن نديم وي رااز مهندسان و محاسبان دانسته است
استخري(اصطخري)- وي را نيزابن نديم از محاسبان ومهندسان بشمار آورده است
محمد بن لره- اهل اصفهان بوده ودر فهرست ابن نديم در زمره مهندسان و محاسبان بشمار آورده شده است
محمد بن احمد كاتب خوارزمي- از دايره المعارف نويسان سده چهارم هجري است.كاتب مفاتيح العلوم وي شامل مباحثي در حساب،هندسه،نجوم،موسيقي،مكانيك و شيمي
اخوان الصفا- گروه از مهندسان و دانشمندان و فيلسوفان كه در سده دهم ميلادي( سده چهارم هجري) بر آمدند. بعضي از اعضاي اين گروه مخفي مثل ابو سليمان محمد بن بشير بستي مقدسي، ابو الحسين علي بن هارون زنجاني و محمد بن احمد نهرجوري ايراني بوده اند آنان دايره المعارفي شامل كليه شعب معرفت پديد آوردند
ابو جعفر خازن-زاده خراسان( مرگ در 350/360/ه961/ 971 م) رياضي دان و ستاره شناس
ابو الفتح اصفهاني- رياضيدان سده چهارم هجري
ابو سهل ويجي بن رستم كوهي-(سده چهارم هجري) اهل طبرستان ، رياضي دان،مهندس، ستاره شناس. وي رهبر ستاره شناسان در رصد خانه اي بود كه شرف الدوله ديلمي ساخته بود
ابو سعيد احمد سنجري- (415-340ه)(1024-951م) رياضي دان
عبدالرحمن بن عمر صوفي رازي،زاده ري(376-291ه)(986-903م) ستاره شناس
ابو نصر محمد بن عبدالله(كلو اذاني)- از دودمان اردشير بابك كلواذاني(تولدش پيش از سال سيصد هجري) از جمله رياضي دانان
ابو حامد احمد بن محمد صاغاني-(مرگ در 380ه 990 م) از مردم صاغان مرو ، رياضيدان- ستاره شناس، مخترع و سازنده اسطرلاب و ديگر ابزارهاي نجومي
ابو الرضا عباس بوزجاني- ( 388/387-329ه)(998/997-940م) زاده بوزجان در حوالي نيشابور ، رياضيدان، هندسه دان، مهندس، ستاره شناس و نظري پرداز در نجوم
ابو منصور موفق-(سده چهارم هجري) شيمي دان و دانشمند و علم مواد
ابو نصر اسمعيل بن حماد جوهري-(مرگ در 393ه 1002م) زاده فاراب و مقيم نيشابور. لغت نويس و مبتكرانديشه هاي پرواز
فارابي،ابو نصر(مرگ در 340/339 هجري يا 951/950م) دانشمند و فيلسوف ، در طبقه بندي علوم و در تبيين قوانين صوت و در تعريف دانش ها نقش عمده اي داشت
ابوريحان محود بن احمد بيروني- ( 440-363 هجري)(1048-973 م) ايراني نژاد زاده خوارزم، رياضيدان،زمين شناس، جغرافي دان،جهانگرد، فيلسوف،و نظريه پرداز در علوم طبيعي ودانشمند علوم تجربي
ابو علي حسين بن عبدلله بن سينا- (427-370 هجري)(1037-980 م) زاده افشنه در بخارا كه در همدان درگذشت. رياضيدان،زمين شناس،فيزيكدان،پزشك، فيلسوف
ابوبكر محمدبن حسن حاسب كرجي-( مرگ در 421/420 هجري 1030/1029 م) رياضيدان ايراني صاحب كتاب نسوي نامه
عمر بن ابراهيم خيامي (عمر خيام)(517/516-440/430هجري)(1124/1123-1048/1038 ميلادي) زاده نيشابور ،رياضيدان،ستاره شناس،شاعر و فيلسوف
عبدالرحمن خازني-فيزيك دان و مخترع برآمده در خراسان بزرگ در ابتداي سده ششم هجري
ابوبكر علي بن محمد خراساني - شيميدان ايراني كه بقول ابن نديم و بگفته كيمياگران به كيميا دست يافت
بديع اسطرلابي(مرگ در بغداد در 1140/1139 م) اهل اصفهان- ستاره شناس و سازنده اسطرلاب
محمد بن احمد خرقي-(مرگ در مرو در 1139/1138م) ستاره شناس، جغرافي دان ايراني كه نظريه اي در باب چگونگي حركت ستارگان نيز ارائه داده است
مويد الدين طغراني(مرگ در 1112/1111م) زاده اصفهان - شاعر و شيميدان ايراني
عبدالملك بن محمد شيرازي- رياضيدان و ستاره شناسي كه در نيمه دوم سده دوازدهم ميلادي(ششم هجري) برآمد
محمد بن ابوبكر فارسي-رياضيدان و ستاره شناس ايراني نيمه دوم سده سيزدهم ميلادي(هفتم هجري)
المظفر-(سده ششم هجري) اهل توس ،مخترع گونه اي از اسطرلاب خطي
نصرالدين طوسي-( 672-598 هجري) اهل توس ، رياضيدان، ستاره شناس،دانشمند علم مواد
قطب الدين شيرازي-(1236-1311م)-رياضيدان،ستاره شناس، نور شناس، پزشك، فيلسوف ايراني
محمد ابن اشرف شمس قندي- رياضيدان و ستاره شناس سده سيزدهم ميلادي (هفتم هجري)
شمس الدين محمد بن ايوب دينسري-(سده هفتم هجري)- دايره المعارف نويس و نگارنده كتاب نوادر التبا در لتحفه البهادر كه شامل مباحثي از علوم طبيعي است
غياث الدين جمشيد محمد طبيب ( الكاشي) - (790-832 هجري قمري) از مردم كاشان، رياضيدان و محاسب
محمد حافظ اصفهاني (نتيجه الدوله) سده دهم هجري ، مولف رساله هايي در انواع دستگاههاي مكانيكي
حسين معمار-معمار بقعه هارون در سال 918هجري
بهاالدين عاملي-(1031-953هجري) رياضيدان، معمار، فيلسوف
احمد معماري لاهوري و برادرش استاد حميد لاهوري- سده يازدهم هجري معماران ايراني سازنده تاج محل در هندوستان

ارسال شده توسط عظيمي

چرا سقف نيروگاه هاي اتمي گنبدي شكل است؟

آيا مي دانيد : سقف هاي گنبدي بسيار محكم تر از سقف هاي معموليست ؟؟

سوخت يك نيروگاه هسته اي ، اورانيوم است. اورانيوم عنصري است كه در اكثر مناطق جهان از زيرزمين استخراج مي شود. اورانيوم بعداز مرحله كانه آرايي بصورت قرصهاي بسيار كوچكي در داخل ميله هاي بلند قرار گرفته و داخل رآكتور نيروگاه نصب مي شوند. كلمه «Fission» به معني شكافت است. در داخل رآكتور يك نيروگاه اتمي ، اتمهاي اورانيوم تحت يك واكنش زنجيره اي كنترل شده ، شكافته مي شوند. در يك واكنش زنجيره اي ، ذرات حاصل از شكافت اتم به ساير اتمهاي اورانيوم برخورد كرده و باعث شكافت آنها مي گردند. هريك از ذرات آزاد شده مجدداً باعث شكافت ساير اتمها در يك واكنش زنجيره اي مي شود. درنيروگاههاي هسته اي ، معمولاً از يك سري ميله هاي كنترل جهت تنظيم سرعت واكنش زنجيره اي استفاده مي گردد. عدم كنترل اين واكنشهامي تواند منجربه توليد بمب اتم شود. اما در بمب اتم ، تقريباً ذرات خالص اورانيوم 235 يا پلوتونيوم (باشكل و جرم معيني) بايد با نيروي زيادي در كنارهم قرار گيرند. چنين شرايطي در يك رآكتور هسته اي وجود ندارد.


واكنشهاي زنجيره اي همچنين باعث توليد يك سري مواد راديواكتيو مي شوند. اين مواد در صورت رهايي مي توانند به مردم آسيب برسانند. بنابراين آنها را به شكل جامد نگهداري مي كنند. اين مواد در گنبدهاي بتني بسيار قوي نگهداري مي شوند تا در صورت بروز حوادث مختلف ، خطري بوجود نيايد .


واكنشهاي زنجيره اي باعث توليد انرژي گرمايي مي شوند. اين انرژي گرمايي براي جوشاندن آب در قلب رآكتور مورد استفاده قرار مي گيرد. بنابراين ، به جاي سوزاندن سوخت ، در نيروگاههاي هسته اي ، اتمها از طريق واكنش زنجيره اي شكافته شده و انرژي گرمايي توليد مي كنند. اين آب از اطراف رآكتور به قسمت ديگري از نيروگاه فرستاده مي شود . در اين قسمت كه مبدل گرمايي ناميده مي شود، لوله هاي پر از آب حرارت داده شده و بخار توليد مي كنند. سپس بخار حاصله باعث گردش توربين و درنتيجه توليد برق ميشود.
رئيس شركت دولتي ايمني امور نظارت فني روسيه گفت كه نيرو گاه هسته اي توسط روسيه در بوشهر در حال ساخت است بدون هيچ ترديدي ايمن است و همه استانداردهاي بين المللي معاصر را برآورده مي كند .


ولاديمير كوزلوف رئيس شركت دولتي ايمني امور نظارت فني روسيه (Rostekhnadzor) در گفتگويي با خبرگزاري ايتارتاس گفت كه مسئله اصلي در باره ايمني نيروگاه بوشهر حفاظت آن در مقابل تاثيرات جوي است .


وي گفت : نيرو گاه اتمي بوشهر بايد به طور موثر در يك صدم درصد رطوبت و چهل و پنج درجه دماي هوا كار كند . مثل اينكه در يك حمام روسي دائمي قرار داشته باشد .


اين كارشناس روسي گفت : اين نيروگاه همچنين تمامي اصول ايمني ديگر را برآورده مي كند و بويژه در مقابل زلزله مقاوم است ومي تواند سقوط يك هواپيما از ارتفاع چند هزار كيلو متري را تحمل كند و از تهديدات تروريستي نيز حفاظت مي شود .


وي با بيان اين مطلب كه واحد هاي انرژي اتمي اين نيرو گاه كه توسط روسيه ساخته شده است يكي از بهترين واحدهايي است كه در جهان ساخته شده گفت : در نيرو گاه بوشهر كه از هر ده كارشناس آن پنج تن آنها روسي هستند به طور دائم كيفيت اين نيرو گاه در برابر هرگونه نشت و سوراخ كنترل مي كنند و هر ساله دهها كارشناس روسي از ساختمان اين سايت بازديد مي كنند .


رئيس شركت (Rostekhnadzor) گفت ما برتوليد تمامي تجهيزات لازم نظارت كامل داريم و بخشهايي ازاين توليدات را به 130 شركت روسي كه در طرحهاي بوشهر سهيم هستند واگذار كرديم .
شايان ذكر است ولاديمير كوزلوف كه شركت وي قراردادهاي جداگانه اي با ايران براي كمك به امور بازرسي هسته اي اين نيرو گاه امضاء كرده است و اين قرارداد در سال 1996 به امضاء رسيده و از همان سال تا سال 2008 اعتبار دارد . طبق اين قرارداد كارشناسان روسي بازرسي از نقشه و نصب نيروگاه بوشهر ، آموزش پرسنل و تاييد اسناد كنترل كيفي لازم را انجام مي دهند.

منبع :www.daneshju.ir

رصد اثرات کوانتومی امواج گرانشی کیهانی

فیزیکدانان یک پروژه بین المللی یک مجموعه از دستگاههای تداخل سنج لیزری را ساخته اند که قادر است که در یک میلیونیم درجه بالاتر از صفر مطلق کیهان را رصد و اثرات کوانتومی امواج گرانشی را نشان دهد.

 600 محقق بین المللی به سرپرستی بنیاد علوم ملی آمریکا پروژه ای به نام "لیگو" (رصد امواج گرانشی تداخل سنج لیزری) را اجرا کرده اند که نشان می دهد نشانگرهای تداخل سنجی امواج گرانشی می توانند همانند ابزاری برای کنترل نسبیت عمومی و پدیده های فیزیک نجوم مورد استفاده قرار گیرند و به دستگاههایی حساس برای آزمایش اثرات مکانیک کوانتومی ماکروسکوپی تبدیل شوند.

انتظار می رود که "لیگو" بتواند به طور مستقیم پرتوهای گرانشی ساخته شده از پدیده هایی که در فضاهای دور کیهانی رخ می دهد از برخورد میان ستاره های نوترونی و سیاه چاله ها تا انفجار ابرنواخترها را رصد کند.

نتایج آزمایش این نشانگرهای امواج گرانشی که در مجله علمی New Journal of Physics منتشر شده اند نشان می دهد که برای بررسی و کنترل تغییر مکان نسبی آینه های تداخل سنج که هریک از آنها در فاصله چهار کیلومتری از دیگری قرار گرفته اند از نوارهای نور لیزر استفاده می شود. تداخل سنجهای به کار رفته در "لیگو" می توانند تغییر مکانهای کمتر از یک هزارم ابعاد یک پروتون را ثبت کنند. این حساسیت بالا نشان می دهد که اثر امواج گرانشی پیش بینی شده بسیار کوچک هستند.

در باندهای مختلف بسامد، حساسیت "لیگو" به صدایی که از ماهیت کوانتومی نور لیزر مشتق شده و به صدای گرمایی خود آینه ها  محدود می شود. رصد رفتار مکانیک کوانتومی "لیگو" می تواند صدای گرمایی را کاهش دهد و دما را به یک میلیونیوم بالاتر از صفر مطلق (صفر کلوین) برساند.

منبع

10 اختراع که زندگی بشر را دگرگون خواهد کرد

پیش‌بینی نیوساینتیست از اختراعات مهم بشر در دهه‌های آینده

نشریه نیوساینتیست در آخرین شماره خود به معرفی 10 اختراع ویژه پرداخته است. این اختراعات، اختراعاتی عادی نیستند، بلکه پیش‌بینی می‌شود که مشابه اعجاز‌های فناوری در عصر حاضر، آنها هم الگوی زندگی بشر را در دهه‌های پیش‌روی دگرگون سازند.

اگر سنتان قد می‌دهد، 30 سال پیش را به یاد آورید. نگاهی به اتفاقات مهم آن دوره، یکنواختی آن روز‌های دنیای فناوری را به وضوح نشان می‌دهد. شاید بتوان اوج هیجان آن سال‌ها را در سال 1979 / 1358 دانست، زمانی که شرکت ژاپنی نت، اولین شبکه تلفن همراه را در توکیو راه‌اندازی کرد. گرچه برای چند دهه این چیزها اسباب‌بازی دست ابرپولدارها بود، ولی امروز آن قدر گوشی همراه وجود دارد که نیمی از ساکنان زمین بتوانند یکی از آن‌ها داشته باشند.

البته این تنها انقلابی نیست که اخیرا در دنیای فناوری اتفاق افتاده باشد. آیا تا همین چند سال‌ قبل آرزو نداشتید که مجموعه تمام آهنگ‌هایتان را در جیبتان جای دهید؟ یا این‌که به سیستمی دسترسی داشته باشید که برای برقراری ارتباط و به اشتراک گذاشتن اطلاعات، آن‌هم نه فقط ساکنان محله‌تان، که ساکنان کره خاکی، کمکتان کند؟

نظر انداختن در جام جهان‌نما برای مرور ایام پر از دلشوره است، ولی دل به دریا زدیم و ده وسیله الکترونیکی برتر را معرفی کرده‌ایم که طی 30 سال آینده به اندازه گوشی همراه، آی‌پاد و اینترنت، و حتی بیش‌تر از آنها، روند زندگی‌مان را تغییر خواهند داد.

1. بینایی فوق‌العاده
چه کسی می‌تواند از امتحان یک عینک امواج ایکس صرف‌نظر کند؟ شاید از هر چیزی که مقابل دیدگانمان قرار گیرد خوشمان نیاید، ولی اگر دارای قدرت دیدی مثل سوپرمن بودیم، می‌توانسگروه آن سوی دیوارها را هم ببینیم. البته برای مصارف عمومی نباید خیلی به چنین وسیله‌ای بدبین بود؛ می‌توان با استفاده از آن مراقب فرزند خود در طبقه بالایی بود. خوشبختانه یا متاسفانه، هنوز چنین وسیله‌ای به وجود نیامده، با این حال چند حقه فناوری وجود دارد که ما را به آن نزدیک می‌کند.

بر خلاف نور مرئی، امواج رادیویی می‌توانند از مواد جامد عبور کنند. در سال 2006، گروهی از دفتر مشاوره مهندسی کمبریج در انگلیس اعلام کرد که سیستمی در قطع یک کیف ساخته که می‌تواند با ارسال علایم رادار در باند فوق‌پهن و شنیدن پژواک آن، افراد را از پشت دیوار‌های آجری تشخیص دهد. به ادعای مسئولان این شرکت، علایم این دستگاه که «پریزم 200» نام گرفته، می‌تواند از مصالح ساختمانی با ضخامت 40 سانگروهتر عبور کند و فعالیت‌ها را تا فاصله 15 متر تشخیص دهد.

به پیشنهاد گروه سازنده، این ابداع می‌تواند برای رهگیری افراد در شرایط گروگان‌گیری فوق‌العاده کارآمد باشد، ولی با این حال ضعف بسیار حادی نیز دارد. برای جلوگیری از نا‌پیدا شدن افراد به واسطه دیوارها و دیگر اشیای ثابت، این دستگاه فقط اهدافی را شناسایی می‌کند که به سرعت پژواک‌های گوناگونی را تولید می‌کنند. به بیان دیگر، پریزم‌200 افراد را فقط در حال حرکت تشخیص می‌دهد.

در همین حال، گروه دیگری در آلمان که بر پروژه مشابهی کار می‌کند، چند گام از گروه انگلیسی جلوتر است. حتی مجسمه آدم هم از حسگر راداری گروه آقای اروین بیبل در امان نیست. گروه آقای بیبل در دانشگاه فناوری مونیخ وسیله‌ای ساخته که حرکات بسیار جزئی را از پشت درهای بسته هم تشخیص می‌دهد، حتی تنفس و تپش قلب افراد را!

این گروه دریافته است که طیف امواج رادیویی بین 433 مگاهرتز تا 24 گیگاهرتز که می‌تواند از پوست و استخوان بگذرد، توسط لایه‌ای‌ از چربی که ماهیچه را دربر می‌گیرد، نظیر ماهیچه قلب، بازتاب می‌شود. این یافته با استفاده از اثر دوپلر برای تشخیص تغییرات حرکتی کوچکتر از سانتی‌متر بدست آمده است.

2. ناپدید شوید
اخیرا رویاهایی از داستان‌های علمی- تخیلی برای تحقق «شنل‌های نامرئی‌کننده» سر بیرون آورده‌اند. اولین آنها که فقط روی ریزموج‌ها کار کرده بود، در سال 2006 عرضه شد. بعد از آن تلاش‌های دیگری هم برای رقابت با توانایی‌های هری پاتر شروع شد.

این گونه وسایل برای ناپدید کردن یک جسم، امواج الکترومغناطیسی اطراف آن را منحرف می‌کنند. تا کنون تنها راه برای رسیدن به شنل‌های نامرئی‌کننده استفاده از متامتریال‌ها بوده که برای فعل وانفعال با نور و هدایت آن به شکل قابل کنترل، از اجزای الکترونیکی ساخته شده‌اند.

هدف این مواد، پدید آوردن پوششی نامرئی‌کننده است که برای طیف وسیعی از بسامدهای مرئی قابل استفاده باشد. البته دست یافتن به چنین موادی آسان نیست. اجزای تشکیل‌دهنده آنها باید از طول‌موج نوری که برای تعامل با آن ساخته شده‌اند، کوچک‌تر و ظریف‌تر باشند.‌ در سال گذشته میلادی گروهی از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، ماده‌ای ساخت که نور قابل مشاهده را بیش‌تر از آن که بازتاباند، به سمت پشت منحرف می‌کرد. تحقیقات گروه دیگری از دانشگاه سنت‌آندرو در انگلیس هم نشان داد که متامتریال‌ها بر روی گستره‌ای از بسامد‌ها موثر هستند.

حتی گروهی از دانشمندان دانشگاه علوم و فناوری هنگ‌کنگ در چین هم در همین راستا، روی پوشاندن اشیا در فاصله‌ای معین کار می‌کنند. این گروه استفاده از مواد تکمیلی را پیشنهاد می‌کند که ویژگی‌های نوری آنها سبب می‌شود یکدیگر را حذف کنند. یک موج که به سمت هواپیما تابیده می‌شود، پس‌از برخورد به ماده اول منحرف می‌شود، ولی این انحراف با عبور موج از ماده مکمل از بین می‌رود و چنین به نظر می‌آید که هیچ ماده‌ای آنجا نیست.

3. درمان از راه دور
گوشی‌های همراه جدید شاید قابلیت‌های بیش‌تری از وسیله ارتباطی استار‌تک داشته باشند، ولی اسکنر طبی قابل‌حمل دکتر بونز که جراحات داخلی را فورا نمایش می‌دهد، قدری دیگر طول می‌کشد تا به دنیای واقعی وارد شود. ولی وقتی که وارد بازار شود، یک گام هم جلوتر خواهد بود! مهندسان در حال توسعه این اسکنر قابل‌حمل هستند که نه تنها آسیب‌های داخلی را نمایان می‌سازد، که آنها را در یک لحظه مداوا می‌کند.

راز نهفته در فناوری این اختراع، به‌کارگیری امواج با بسامد بالا است. هم‌اکنون پزشکان از امواج فراصوت برای بررسی و عکسبرداری از جنین در رحم مادر استفاده می‌کنند. اما با افزایش شدت این امواج و متمرکز کردن آن‌ها روی یک نقطه می‌توان حرارت کافی را برای پختن بافت بدن پدید آورد!

تحقیقات لاورنس کرام از دانشگاه واشنگتن در سیاتل نشان داده است که امواج فراصوت با شدت بالا می‌تواند رگ‌های در حال خون‌ریزی را داغ کند. شرکت او، آلتراسوند تکنولوژی، وسیله‌ای دستی ساخته که به جراحان اجازه می‌دهد با نفوذ به ارگان پر از خون، بریدگی را داغ کند. کرام ابراز امیدواری کرده که در سال جاری بتواند این فناوری را روی بشر هم آزمایش کند.

همچنین امواج ضعیف فراصوت می‌تواند برای تشخیص جریان سریع خون در رگ در حال خونریزی نیز به کار بیاید. آژانس پروژه‌های تحقیقاتی دفاعی پیشرفته آمریکا روی وسیله‌ای به نام «سیستم انعقاد صوتی خونریزی عمیق» سرمایه‌گذاری کرده که با بهره‌گیری از امواج فراصوت، هر دو عمل تشخیص و درمان رگ بریده را انجام می‌دهد.

این وسیله شامل آرایه‌هایی از فرستنده-گیرنده‌های فراصوتی است که به دور عضو آسیب‌دیده پیچیده می‌شود. فرستنده-گیرنده‌ها، امواج کم‌انرژی فراصوت منتشر و بازتابش رگ‌های مجروح را اسکن می‌کنند. اگر این آرایه‌ها در یک رگ نشتی تشخیص دهند، فورا این نشتی را قطع می‌کنند.

4. مرد عنکبوتی، پای مارمولکی
شخصیت پیتر پارکر در مرد عنکبوتی سبب شد که بالا رفتن از دیوار آسان به نظر برسد، ولی تکرار آن حرکات عجیب وغریب در دنیای واقعیت، سال‌ها است که محققان را در تلاش برای بالا رفتن از دیوار نگه داشته است. دلیل این امر واضح است؛ دست‌کش و کفش‌های مرد عنکبوتی باید بتواند وزن یک انسان با ابعاد متوسط را در حالی‌که از آسمانخراش آویزان شده، تحمل کند.

اما برخلاف اغلب مردم، دانشمندان عنکبوت را برای الگوی بالا رفتن از دیوار نپسندیده‌اند. آنها مارمولک را ترجیح می‌دهند. در سال 2003، آندره جیم از دانشگاه منچستر در انگلیس، ماده‌ای را با موهای میکروسکوپی طراحی کرد که مشابه سطح پای مارمولک است. نیروی بین مولکولی واندروالسی، که در مقیاس‌های کوچک موثر است، باعث چسبیدن مو‌ها به دیوار می‌شود و از آنجاکه پای مارمولک از میلیون‌ها مو پوشیده شده، منجر به جاذبه قدرتمندی می‌شود که حیوان را روی دیوار نگه می‌دارد. مواد اولیه مویی که جیم ابداع کرده، از ماده‌ای به نام کپتون تشکیل شده است، و درصورتی که 1 سانتی‌متر مربع از آن محکم به سطحی قائم فشار داده شود، می‌تواند وزنه‌ای به جرم 1 کیلوگرم را نگه دارد.

ولی برای افزایش مقیاس این اختراع تا ابعاد کاربردی، مشکلاتی وجود دارد. برای مثال، برای پوشش دادن سطح لازم جهت نگه داشتن یک نفر، موها باید بلند باشند و مشکل موهای بلند، در هم پیچیده شدن آنها است. یکی از دانشمندان دانشگاه صنعتی تورین در ایتالیا راه‌حلی برای این مشکل یافته است. او در سال 2007، طرحی ارائه کرد که مشابه درخت صنوبر، متشکل از نانولوله‌های کربنی بلند در یک تنه و نانولوله‌های کوتاه‌تر در شاخه‌ها بود. وی با این ابتکار، دست‌کشی ساخت که هر جفت از آن حدود 10 کیلوگرم را تحمل می‌کرد.

با این وجود، طبیعت همچنان در این زمینه برتری دارد! چه ‌آن‌که کثیفی میان موهای مصنوعی ویژگی چسبناکی را کاهش می دهد، ولی پاهای مارمولک می‌تواند خود را تمیز کند.

5. شما هم انرژی تولید کنید
گوشی همراه شما یکی از اعجازهای عصر جدید است. با این حال فارغ از این که چه قابلیت‌هایی دارد، وقتی که شارژ باتری‌اش به انتها برسد، دیگر هیچ فایده‌ای ندارد. اما چقدر عالی می‌شد اگر از این باتری‌ها خلاص می‌شدید و تمام انرژی مورد نیاز وسیله الکترونیکی‌تان را از دنیای اطراف تامین می‌کردید؛ مثلا سیم شارژر آن را به لباستان می‌زدید!

چند ماه پیش، زیهونگ لین وانگ از موسسه فناوری جورجیا در آتلانتا، پارچه‌ای ساخت که از نانوسیم‌های اکسید‌‌روی بر رشته‌های کلوار بافته شده است. هر بار که این ماده خم یا مچاله می‌شود، جریان الکتریکی ضعیفی را تولید می‌کند. وانگ و گروهش دریافته‌اند که اگر هر پارچه‌ای را با نواری از این فلز بپوشانند، می‌توانند الکتریسیته حاصل را جمع کنند. با بهره‌گیری از این فناوری می‌توان انرژی دستگاه‌هایی را که در بدن انسان قرار می‌گیرند، مانند دستگاه تنطیم‌کننده ضربان قلب، از خود فرد گرفت.

گروهی به هدایت دیوید ترن در داشگاه استنفورد کالیفرنیا هم ژنراتوری ابداع کرده‌اند که از فعالیت قلب، الکتریسیته تولید می‌کند. تولید الکتریسیته توسط این دستگاه با جلو و عقب کردن یک آهن‌ربای ریز در سیم‌پیچی کوچک صورت می‌گیرد. آهن‌ربا در یک لوله سیلیکونی مملو از مایع با دو بالون متصل به هر دو انتها قرار گرفته و کل دستگاه در قلب جای می‌گیرد. وقتی قلب می‌تپد، بالون‌ها یکی پس از دیگری جمع می‌شوند و به مایع داخل لوله، نیرو وارد می‌کنند. نیروی وارد بر مایع سبب جلو و عقب شدن آهن‌ربا در لوله می‌شود.

اما جالب‌تر از هر دوی این روش‌ها، ابتکار آدام هلر از دانشگاه تگزاس در آستین است. او سلولی سوختی ساخته است که می‌تواند در رگ قرار بگیرد و از گلوکز خون به عنوان سوخت استفاده کند و جریان الکتریکی تولید کند.

بخش دوم این مطلب را با کلیک در اینجا دنبال کنید.

نیوساینتیست، مجلد ژانویه 2009- ترجمه: علیرضا نورایی

عدد باریونی

عدد باریونی

ذرات سنگین ، باریون نام دارند. چنانچه باریونها به حال خود رها شوند ، متلاشی می‌گردند. تنها باریون پایدار پروتون است. در تمام فرایندهای مشاهده شده ، تعداد باریونها همواره بقا دارد «قانون بقای باریون ΔN=0).قانون بقای باریون پایداری پروتونها را بیان می‌کند ، باریونی سبکتر از پروتون وجود ندارد. آزمایشات نشان داده‌اند که مدت زمانی که طول می‌کشد تا پروتون تلاشی یابد طولانی تراز 1022 سال ، یعنی <1012 بار طولانی تر از عمر جهان باشد. عدد بار یونی را با N نشان می‌دهند که برای باریونها (پروتون ، نوترون ، هیپرونها) N=+1 ، برای پاد باریونها N=-1 برای سایر ذرات مزونها ، لپتونها) N=0 ، برای هسته‌ها N>+1 ( N برابرعدد جرمی A است) و برای پاد هسته ها N<-1(Nبرابر –A است) می باشد.

 تاريخچه ي فيزيك ذرات

تاريخچه ي فيزيك ذرات در طول دو قرن گذشته، دانشمندان به پيشرفت هاي بزرگي در فهم آنچه ما و جهان اطراف ما از آن ساخته شده ايم، دست يافته اند. نخست، درك اين مطلب بود كه ماده، از عناصر ي با خواص فيزيكي و شيميايي كاملا معين تشكيل شده است. اين عناصر در محدوده ي هيدروژن (به عنوان سبك ترين) و اورانيوم و عناصر فراتر از آن قرار دارند. هر عنصر از واحد هاي ساختماني – اتم ها – كه براي هر كدام منحصر به فرد مي باشد، تشكيل شده و اتم هاي گوناگون، مي توانند با هم تركيب شوند و تنوع بي شماري تركيبات، از ماده ي ساده اي مانند آب گرفته تا مواد پيچيده اي مانند پروتئين ها را به وجود بياورند. با اينحال، چنانچه دانشمندان در اواخر سده ي نوزدهم كشف كردند، اتم ها ساده ترين واحد هاي سازنده ي ماده نيستند. ما امروزه مي دانيم كه بيشتر جرم اتم در يك هسته ي كوچك، چگال و با بار مثبت متمركز شده است. ابر كوچكي از الكترون ها ي با بار منفي هسته را از فاصله اي دور احاطه كرده اند و بنابراين بيشتر فضاي اتم را فضاي خالي تشكيل مي دهد. در بيشتر اتم ها ، هسته حاوي دو نوع ذره با جرم تقريبا برابر است: پروتون هاي با بار مثبت و نوترون هاي بدون بار الكتريكي. براي خنثي نگه داشتن كل اتم، تعداد پروتون ها دقيقا با تعداد الكترون ها برابري مي كند. در ١٨٩٠، دو فيزيكدان به طور جداگانه، شروع به كاوش در فضاي داخل اتم نمودند. اولي، جوزف (‘J.J.’) تامسون نخستين ذره ي زير اتمي – الكترون - را كشف كرد كه در همين حين، يكي از شاگردان او به نام ارنست رادرفورد، آغاز به كاوش در پديده ي جديد راديواكتيويته، كه در آن اتم از يك نوع به نوعي ديگر تبديل مي شد نمود. اين كاوش ها سرانجام به كشف هسته ي اتم، در همكاري با هانس گايگر ( كه با شمارگر راديواكتيويته ي گايگر مشهور است) و ارنست مارسدن در ١٩١٠-١٩٠٩ منتهي گرديد. سپس رادرفورد دريافت كه ذرات با بار مثبت موجود در هسته ي اتم، با هسته ي هيدروژن يكسان اند. او اين ذرات را پروتون ناميد. و در ١٩٣٢، جيمز چادويك نشان داد كه هسته ها بايد شامل نوترون ها هم باشند. از آن زمان به بعد بود كه رادرفورد و همكاران او، تصوير نوين اتم را بنا نهادند. اين تنها شروع ماجرا بود. الكترون، پروتون و نوترون اعضاي پيش قراول رژه ي باشكوه ذرات زير اتمي بودند. در خلال دهه هاي ١٩٣٠و ٤٠، بسياري از فيزيكدانان به مطالعه ي تابش كيهاني – بارش مداوم ذرات زير اتمي پر انرژي كه از فضا نشات مي گرفتند – پرداختند. برخورد هاي تابش هاي كيهاني پر انرژي با ذرات جو زمين، موجب واپاشي هاي هسته اي مي شود كه آنها موجب توليد انواع جديدي از ذرات كوتاه عمر مي شوندكه تنها از طريق رد هاي بجا مانده در آشكارسازهاي حساس قابل مشاهده اند. از جمله ي اين ذرات مي توان از موئون كه كاملا شبيه الكترون رفتار مي كند اما ٢١٠ بار از آن سنگين تر است؛ پيون كه تنها اندكي از موئون سنگين تر است؛ كائون با جرمي اندكي بيش از نصف جرم پروتون؛ و لامبدا داراي جرمي %٢٠ بيش از پروتون نام برد.

آخرين مرز

« آخرين مرز » به قلم استفن هاوكينگ

http://i42.tinypic.com/e7ckjr.jpgمسابقه فضايي بين آمريكا و شوروي در سال هاي دهه 1960 موجب شكل گرفتن يك روند پركشش و جذاب اكتشافات فضايي شد كه پيشرفت هاي علمي و فني قابل توجهي را نيز نصيب بشر كرد.حال سوال اينجاست كه چرا ما بايد به فضا برويم و چرا بايستي براي بدست آوردن چند گرم از خاك ماه يا مريخ ، پول و زمان زيادي صرف كنيم؟؟؟ و آيا بهتر نيست اين پول و زمان را براي زندگي بر روي كره خاكي خودمان هزينه كنيم ؟

در پاسخ به اين پرسش ها،مي توان مثالي تاريخي زد:چرا كه وضعيت كنوني ما به نوعي شبيه شرايط حاكم بر اروپا پيش از سال 1492 ميلادي است.زماني كه هزينه هنگفتي براي سفر جهانگرد مشهور ،كريستف كلمب ،به مناطق ناشناخته در دوردست ها صرف شد و پس از مدتي به كشف "دنياي جديدي انجاميد كه تفاوت هاي بسياري با دنياي قديم داشت.

تلاش براي فرستادن انسان به فضاي ناشناخته،پيامدهاي شگرفتر و تعيين كننده تري بر آينده بشر خواهد داشت.اكتشافات فضايي اگرچه نمي توانند به طور مستقيم مشكلات كنوني كره زمين را حل كنند،اما مي توانند به تغيير چشم اندازها و راهكارها براي مقابله با آنها،كمك شاياني كنند.بنابراين ،پيگيري اين اكتشافات فضايي و تلاش براي تسخير فضا مي بايستي به راهكار بلندمدت ما زميني ها در قرن هاي آينده تبديل شود.ما بايستي تمام توان خود را براي ايجاد پايگاه هايي در كرات ديگر به كار گيريم.به نظر من ،بشر مي تواند ظرف 30 سال آينده يك پايگاه بزرگ دائمي در ماه،پس از 50 سال يك پايگاه در مريخ و پس از 200 سال ،پايگاه هاي متعدد در قمرهاي ساير سيارات از جمله مشتري و زحل ايجاد كند.

به عقيده من، بشر محكوم به رفتن به فضا است،هرچند كه اين هدف،بسيار پرهزينه و زمان بر باشد.آري،رفتن به فضا و ايجاد پايگاه هاي متعدد بر روي كرات ديگر بسيار پرهزينه است اما بايد دانست كه فقط با اختصاص دادن بخش ناچيزي از منابع عظيم موجود بر روي كره زمين مي توان به اين مهم دست يافت.متاسفانه سهم هزينه هاي فضايي ناسا به عنوان بزرگترين و مهمترين سازمان فضايي جهان،از كل بودجه ايالات متحده طي 40سال گذشته نه تنها افزايش نيافته،بلكه كاهش نيز داشته است؛به نحوي كه سهم 0.3درصدي بودجه ناسا از توليد نا خالص داخلي آمريكا در سال 1970،يعني زمان فرستادن آپولو به فضا،درحال حاضر به 0.12 درصد كاهش يافته است،حال آنكه به عقيده بيشتر كارشناسان و صاحب نظران عرصه اكتشافات فضايي اين سهم مي بايستي حداقل 20برابر شود!آري با اختصاص دادن نسبت اندكي از توليد ناخالص كل جهان مي توان به پيشرفت هاي گسترده ايي در فضا دست پيدا كرد و زندگي بشر را دگرگون ساخت.

با اين همه،هستند كساني كه معتقدند بهتر است انرژي و پول انسان ها صرف  حل مشكلات و نابه ساماني هاي موجود بر روي زمين شود و مقالبه با تغييرات آب و هوايي و افزايش آلودگي ها بر جستجوي حيات بر كرات ديگر ,اولويت دارد.من در پاسخ به اين افراد مي گويم كه اگرچه نمي توان اهميت و اولويت پرداختن به معضلاتي چون گرم شدن كره زمين و تخريب محيط زيست را ناديده گرفت،اما مي توان در كنار اين اقدامات،افق هاي دوردست در فضا نيز نظري داشت.

تلاش انسان براي رفتن به فضا و فرود آمدن بر كرات ديگر ،در آغاز بسيار درخشان و اميدوار كننده بود:تنها هفت سال پس از سخنراني تاريخي جان اف.كندي رئيس جمهور آمريكا در سال 1962 مبني بر فرود آمدن بشر تا پايان دهه 1960 بود كه آپولو11 با موفقيت بر روي ماه فرود آمد و انسان براي نخستين بار بر روي ماه قدم گذاشت.اين موفقيت عظيم باعث آغاز مسابقه فضايي بين آمريكا و شوروي شد كه نه تنها به توسعه امكانات و تجهيزات و امكانات مرتبط به اكنشافات فضايي انجاميد،بلكه پيشرفت هاي شگرفي را در ساير بخش ها از جمله در بخش توليد رايانه هاي نوين و  تقويت بنيان هاي اطلاعاتي و ارتباطي نيز موجب شد.با اين همه ،پس از آخرين فرود انسان بر سطح ماه در سال 1972 و به دليل عدم جديت ساستمداران و تصميم گيران آمريكا و شوروي براي پيگيري روند پرواز هاي فضايي سرنشين دار،توجه عمومي به فضا و اكتشافات فضايي تا حد زيادي فروكش كرد.كم توجهي نسبت به برنامه هاي فضايي از سوي غرب،با وجود تمام مزايايي كه از اين طريق حاضل شده بود،از آنجا ناشي مي شد كه دولتمردان غربي به اين نتيجه رسيدند كه رفتن به فضا و فرود آمدن به سطح كرات ديگر نمي تواند به حل مشكلات اجتماعي ،سياسي و فرهنگي جهان كمك چنداني كند و به همين دليل نبايد در اولويت قرار گيرد. 

http://i43.tinypic.com/xb0awm.jpgعصر نوين اكتشافات فضايي

با وجود ركود طولاني و غير قابل قبولي كه در فرستادن انسان به كرات ديگر و جستجوي حيات در خارج از زمين به وجود آمده است،هنوز هم مي تواناميدوار بود كه توجه مردم جهان به پيشرفت هاي فضايي وبه دنبال آن،رشد و تعالي علوم و فنون مرتبط با اكتشافات فضايي ،دوباره جلب شود.ماموريت هاي روباتيك كه اخيراً مورد توجه قرار سازمان هاي فضايي آمريكا،اوروپا و چين قرار گرفته است،به دليل ارزان و كم خطر بودن و مهمتر از آن،كارآمد تر بود از نظر جمع آوري اطلاعات علمي،موجب شده تا توجه جهانيان باز هم به فضا و رفتن به كرات ديگر جلب شود.از سويي دگير ،اعيين ضرب الاجل هايي چون اعلام سال 2020 به عنوان زمان ايجاد يك پايگاه دائمي در ماه و تعيين سال 2025 براي فرود نخستين انسان بر سطح مريخ،مي تواند به تقويت و تحريك هرچه بيشتر برنامه هاي فضايي منتهي شود و همانطور كه آمريكايي ها توانستند پيش از پايان ضرب الاجل تعيين شده از سوي كندي براي فرود آمدن بر فضا،به آنجا بروند،تا پايان سال 2025 ميلادي نيز مي توان بر مريخ فرود آمد و برخاك سرخ و يخ زده اين سياره راه پيمايي كرد.

ما در جوامعي زندگي مي كنيم كه به نحو فزاينده ايي به وسيله علم فناوري اداره مي شود و درآنها،دانش بسيار جدي گرفته مي شود در اين وضعيت،دانشمندان بايستي براي عموم مردم توضيح دهند كه چرا و با چه هدفي بايستي به فضا رفت.آيا بايد در كرات ديگر به جستجوي حيات غير زميني پرداخت يا اينكه بايستي بستر مناسبي را براي زندگي انسان در كرات ديگر محيا ساخت.؟بر اساس اصول علم امروز،حيات بر روي كره زمين به صورت تدريجي به وجود آمده است و به ين دليل مي توان انتظار داشت كه نمونه هاي ديگر حيات در ساير كرات به پيچيدگي ساختار مولكولي DNAموجود در زمين باشد،كمي دور از ذهن به نظر مي رسد.اما وجود ساختارهاي ريز ملكولي و تك سلولي در كرات ديكر محتمل و از نظر علمي قابل توجيه خواهد بود.بنابراين،با توجه به بي كران بودن فضا و وجود تعداد بسيار زياد كهكشان ها،مي توان توقع داشت كه اونواع پرشمار حيات و گونه هاي زيستي در فضا ،موجود و احتمالاً قابل كشف خواهند بود.

بر اساس يك فرضيه پر طرفدار و مستدل علمي به نام "پانسپرميا"(Panspermia )كه مبتي است بر امكان انتقال حيات از يك سياره به ساير سيارات از طريق برخورد شهابسنگ ها به كرات گوناگون،مي توان روند جستجوي گونه هاي ديگر حيات در سيارات ديگر را جدي تر دنبال كرد.همه ما مي دانيم كه سياره زمين بارها مورد اصابت شهابسنگ هايي قرار گرفته از مريخ به سمت زمين پرتاب شده اند؛بنابراين مي توان انتظار داشت كه حيات كنوني كه بر سطح زمين شكل گرفته داراي سرچشمه مريخي باشد و به همين دليل جستجوي حيات در مريخ توجيه ناپذير و قابل قبول به نظر مي رسد.بر طبق فرضيه پانسپرميا،يكي از مهمترين ويژگي هاي  فرايند پراكندگي جيات بين كرات،وجود احتمال انتقال ساختاريDNA از يك سياره به ساير سيارات به وسيله شهاب سنگهاست.دانشمندان توانسته اند فسيل هايي متعلق به 3/5ميليارد سال قبل را كشف كنند،اين كشف از آنجا حايز اهميت و قابل توجه به نظر مي رسد كه چون زمان شگل گيري سياره زمين به 4/6 ميليارد سال قبل باز مي گردد و 3/5 ميليارد سال پيش،زمين بسيار داغ و غير قابل زندگي بوده است.پس مي توان انتظار داشت كه فسيل هاي پيدا شده،از كرات ديگر به زمين منتقل شده اند،بر اساس نظريه هاي پذيرفته شده علمي،كره زمين 500ميليون سال پيش قابل زندگي و شكل گيري شكل هاي ساده جيات بوده است.بنابراين بايد پذيرفت در حالي كه تنها پس از نيم ميليارد سال،امكان شكل گيري گونه هاي پيشرفته حيات،در شكل هاي گوناگون،در سياراتي با 10 ميليارد سال قدمت بسيار زياد خواهد بود.

آيا ما در جهان تنها هستيم ؟

با توجه به اين يافته ها و در صورت پذيرش فرضيه وجود حيات در كرات ديگر ،بايستي به اين پرسش مهم پاسخ دهيم كه چرا ساكنان احتمالي كرات ديگر تا كنون با ما هيچ گونه تماس برقرار نكرده اندشايد نخستين چيزي كه در اينجا به ذهن خطور مي كند، به بشقاب پرنده ها و رويدادهاي مرموز مربوط به پرواز آنها بر فراز مكان هاي نظامي و استراتژيكي پيوند خورده است.برخي كارشناسان بر اين اعتقادند كه محافظه كاري دولت ها در افشاي اطلاعات مرتبط با بشقاب پرنده ها،موجب شده تا دانش عمومي ما در مورد اين پديده مرموز در سطح محدودي باقي بماند و اين مسئله به هيچ عنوان توجيه پذير به نظر نمي رسد.با اين همه ،صرف نظر از وجود بشقاب پرنده ها،شواهد و علائم ديگري كه دال بر تلاش بيگانگان فضايي براي ارتباط با ما باشد،پيدا نشده است و همين مسئله ما را به سوي اين عقيده مي كشاند كه شايد تمدن هاي احتمالي موجود در كرات و كهكشان ها در سطح پايين تر توسعه يافتگي علمي و فكري قرار داردن و قادر به سفر به كرات ديگر و برقراي تماس با ساكنان آنها نيستند.

به طور كلي، ما مي توانيم از سه زاويه با اين مسئله برخورد كنيم:اول اينكه احتمال وجود گونه هاي نخستين حيات در سياره اي كه براي زندگي مناسب باشد،بسيار پايين است و به همين دليل ار بيگانگان فضايي خبري نيست.دوم اينكه به فرض پذيرش  وجود چنين  موجوداتي در كرات ديگر،آنها به آن حد از توسعه يافتگي علمي و فني نرسيده اند كه بتوانند به زمين سفر و با ما ملاقات كنند.در توجيه عدم پيشرفت فني و فكري بيگانگان فضايي مي توان به دلايلي چون عدم مصداق پيدا كردن فرضيه تكامل داروين در مورد موجودات كرات ديگر و احتمال باقي ماندن آنها در سطح باكتري ها و يا حشرات اشاره كرد.احتمال سومي نيز در اين ميان وجد دارد و آن اين كه يك سري از موجودات فضايي به درجات بالاي پيشرفت علمي و فني دست پيدا كرده و توانسته اند سيگنال هاي راديويي را به منظور برقراري ارتباط با ساير كرات ارسال كنند،اما دستيابي آنها به بمب هسته ايي و ساير سلاح هاي كشتار جمعي موجب از بين رفتن و نابودي تمدن هاي آنها شده است.با توجه به آنچه گفته شد و با در نظر گرفتن اصول علمي ،من خود به حقيقت داشتنن احتمال دوم علاقه مند هستم؛چرا كه احتمال وجد گونه اي ابتدايي حيات در كرات ديگر را منطقي تر و پذيرفتني تر مي دانيم.

راز بقا در فضا

اما آيا مي توانيم براي مدتي طولاني در خارج ار زمين زندگي كنيم؟تجربه حضور انسان در ايستگاه فضايي بين المللي(IIS)ثابت كرده است كه انسان ها مي توانند چند ماه را در فضا سپري كنند بدون اينكه مشكل خاصي برايشان به وجود آيد.اما وجود جاذبه صفر در فضا و حالت بي وزني مي تواند به بروز مشكلات فيزيولوژيكي مانند تضعيف استخوان ها بينجامد.پس براي تحقق روياي حضور طولاني و بي خطر در فضا،بايستي به ايجاد پايگاهي دائمي و مجهز در سياره اي مناسب كه داراي نيروي جاذبه مطلوبي هم بايد،بينديشيم.علاوه بر اين، بايستي براي در امان ماندن از خطر اصابت شهابسنگ ها و ساير اجرام آسماني نيز چاره ايي انديشيد؛از جمله كندن سطح سيارات و نفوذ به سطوح پايين آنها.در بلند مدت نيز بايد به فكر استخراج مواد معدني و جمع آوري منابع مورد نياز براي زندگي مستقل از زمين بود.حال سوال اينجاست كه مكان هاي مناسب و قابل سكونت در منظومه شمسي كدامند؟بهترين گزينه ممكن از اين نظر ،نزديكترين همسايه يعني ماه است كه علاوه بر نزديك و در دسترس بودن ،چند بار توسط انسان فتح شده و فضانوردان بر روي آن،راهپيمايي و رانندگي كرده اند.با اين همه ، ماه فاقد جو(اتمسفر)بوده و ميدان مغناطيسي آن برخلاف زمين به اندازه اي نيست كه قادر به منحرف كردن ذرات تابشي خورشيد باشد.علاوه بر اين،آب به صورت مايع در ماه وجود ندارد و فقط احتمال وجود يخ در قطب هاي شمال و جنوبي موجب شده تا دانشمندان اميدوار باشند بتوانند از اين يخ به عنوان منبع مناسب براي توليد اكسيژن استفاده كنند.انرژي خورشيدي و هسته اي ،بهترين گزينه ها براي تامين انرژي مورد نياز براي ساكنان آينده ماه خواهد بود.در صورت تحقق شرايط لازم براي فراهم آوردن زمينه حيات در ماه ،مي توان از اي سكونت گاه براي سفر به ساير كرات منظومه شمسي استفاده كرد.

مريخ، عهدف بعدي ما براي سكونت درفضا خواهد بود.فاصله مريخ تا خورشيد ، دو برابر فاصله زمين تا منبع اصلي نور و گرما در منظومه شمسي است و به همين جهت نصف گرايي كه به زمين مي رسد، نصيب مريخ و ساكنان احتمالي آن در آينده مي شود.تا چهار ميليارد سال قبل ،يك ميدان مغناطيسي قوي در مريخ وجود داشته است كه به تدريج از بين رفت و اين سياره را در برابر تشعشعات خورشيدي بدون محافظ باقي گذاشت.فشار جو مريخ فضا يك درصد فشار جو زمين است. و همين مسئله زندگي كردن بر روي مريخ را بسيار دشوار مي سازد.
با اين همه، چينين به نظر مي رسد كه اوضاع كلي مريخ در گذشته هاي دور براي حيات مناسبتر بوده است و وجود ابراهه ها و درياچه هاي خشك شده متعدد بر سطح مريخ حكايت از آن دارد كه اين سياره در ميليادر ها سال قبل ،مكاني مرطوب و گرم بوده و احتمال شكل گيري حيات بر آن چه به صورت مستقل و چه از طريق اصابت شهابسنگ ها ي ارسالي از سيارات داراي حيات به آن،بسيار زياد بوده است.
ناسا تاكنون تعداد زيادي فضاپيما به مريخ فرستاده است.نخستين فضاپيمايي كه به مريخ فرستاده شد، مارينر4(Mariner4)نام داشت كه در سال 1964 به سمت مدار مريخ پرتاب شد و اطلاعات جالبي را در مورد مدار اين سياره در اختيار ما قرار داد.

ناسا همچنين چند كاوشگر پيشرفته را به سوي مريخ روانه كرده است كه به "مريخ نورد" معروف شده اند.و عكس هاي متعددي را از سطح بياباني و خشك مريخ به زمين ارسال كرده اند.آنها همچنين عميق ترين گودال ها و مرتفع ترين كوه هايي را كه تاكنون در كنظومه شمسي مشاهده شده اند،در مريخ پيدا كرده اند.علاوه بر اين ،شواهدي مبني بر وجود مقادير عظيم آب به شكل يخ در مناطق قطبي مريخ يافت شده است كه اميدواري بسياري را نزد دانشمندان به وجود آورده است؛چرا كه مي توان از اين منبع به عنوان عامل اصلي حيات در مريخ استفاده كرد.با اين همه،بايد دانست كه فعاليت هاي آتشفشاني در مريخ بسيار گسترده و هولناك است كه البته با وجود خطرناك بودن ، مي توان امكان دسترسي ساكنان آينده مريخ به مواد معدني خارج شده از درون مريخ را فراهم آورد.

ماه و مريخ،مناسبترين مكان ها براي سك.نت انسان زميني در منظومه شمسي به شمار مي آيند؛چرا كه سياره هاي عطارد و ناهيد بيش از حد داغ ،و زحل و مشتري نيز به صورت گازهاي متراكم و فاقد سطح جامد هستند و در نتيجه غير قابل سكونت اند.
قمرهاي مريخ بسيار كوچك هستند و مزيت جنداني بر مريخ ندارند.اما قمرهاي مشتري و زحل داراي برخي شرايط لازم براي حيات هستند، به ويژه مناسب ترين قمر زحل يعني تيتان كه علاوه بر بزرگ بودن، داراي جوي غليظ و متراكم نيز هست.ماموريت كاسيني -هويگنسي كه به سورت مشترك توسط سازمان هاي فضايي آمريكا(NASA )واروپا(ESA)در سال 2004 اجرا شد،شامل فرستادن يك كاوشگر به تيتان بود كه نتايج درخشاني به دنبال داشت و تصاويري زيبا و با كيفيت بالا را اط سطح اين قمر بزرگ در اختيار ما قرار داد.البته بايد دانست كه تيتان به علت دوري از خورشيد بسيار سرد و مملو از متان است.

... و اما خارج از منظومه شمسي

راستي در خارج از منظومه شمسي چه خبر است؟ آيا امكان وجود حيات در كهكشان ها و منظومه هاي ديگر قابل پذيرش است؟مشاهدات ما حكايت از آن دارند كه تعداد بسيار زيادي از ستارگان شبيه خورشيد در فضا وجود دارند كه سيارات بسياري به دور آنها مي گردند و احتمال وجود سيارات و ستاره هايي شبيه زمين و خورشيد در آنها بسيار زياد است.به طور كلي ،حدود هزار ستاره در فاصله 30سال نوري زمين وجود دارندكه اگر فرض كنيم فقط يك صدم آنها سياره هايي به اندازه زمين وجود داشته باشند،10 نامزد جدي براي جستجوي حيات جديد يا قديم در آنها در اختيار ما خواهد گرفت و ما بايستي در بلند مدت(منظورم از بلند مدت،بين200تا 500سال آينده است)به فكر رفتن به اين سيارات باش
م.
دو ميليون سال است كه ما زميني ها به صورت جدا از بقيه در جهان زندگي مي كنيم و حدود ده هزار سال است كه تمدن هاي بزرگي را بر روي زمين پديد آورده و در جهت پيشرفت هاي علمي و فني گام برداشته ايم.اما اگر قرار باشد بشر چند ميليون سال ديگر به زندگي خود ادامه دهد،بايد به فكر رفتن به مكان هايي بايد كه تاكنون بر آنها پا نگذاشته است.

منبع : Cosmosmagazine.com , 24 september 2008

به نقل از : مجله دانشمند

9 طرح برای امام غریبمون مایا پاورش منم  (اسماعیل)نظر بدید

تاریخ خبر: 9 آذر 1387

به مناسبت شهادت امام جواد علیه اسلام

طرحی 9 تکه توسط 9 طراح مذهبی خلق گردید

به مناسبت شهادت حضرت امام محمد تقی، جواد الائمه علیهم السلام ، 9 تن از طراحان مذهبی طرحی 9 تکه را خلق نمودند. این طرح زیبا که در انجمن های مجیدآنلاین و از طریق ارتباطات مجازی و اینترنتی ،  در 9 قطعه، هر کدام در ابعاد 3 در 3 سانتی متر ایجاد شده است.

اسامی و نام کاربری این طراحان به این شرح است:

علی ( Saber110 ) ، محمد حسین ( Sobhan ) ، احسان ( Ehsan ) ، عبد عباس ( Abde abbas ) ، وحید (  Bidemajnon ) ، مهدی نیسی پور ( Mehdi_Naissipour ) ، ایلیا (  IndianBoy ) ، اسماعیل ( MayaPower ) ، حمید ( HamidSHS )

متن نوشته شده توسط این طراحان جهت ارائه طرح به این شرح است:

شهادت غریبانه جوان ترین امام ، نهمین پیشوای همام ، حضرت امام محمد تقی ، جواد الائمه علیه السلام بر شما دوستان گرام تسلیت و تعزیت باد.

غربت جانسوز این دردانه دلبند امام رضا علیه السلام ، دل های حزین ما را به اندیشه ای نو برای زدودن غبار غربت از نام و یاد و سیره این معصوم عظیم و عزیز سوق داد... می جانانه محبت در ساغر ریختیم و طرحی نو در انداختیم:

نفر بودیم؛ دلداده و سرمست ، با شوقی عجیب... و شاید اخلاص ( که اگر نباشد، کاری مانا نخواهد شد)

ایده را که با هم گفتیم و همه پذیرفتند و طرح اولیه مطرح شد، دست هایمان پر بود از « یاعلی » ها...

قرعه انداختیم، با 9 صلوات به نهمین نور ، و قطعه ها را تقسیم کردیم...

کار سریع و در اندک زمانی انجام شد... ساده و بی ریا...

مانده بودیم مگر می شود 9 طرح از 9 طراح را یک جا ترکیب بندی کرد، وزن کار چه می شود... اما آن که اندیشه در ذهن انداخته بود، خود وزن کار را هم آفرید...

و این که دیدید نه حاصل کار و تلاشمان که حاصل دلدادگی مان بود...

راستی اگر خواستی نام و نشانمان را بدانی، امروز کاربران « دلداده نهمین امام » شدیم! این تاپیک را کاربران زیر نوشته اند:

برای دیدن این مبحث کلیک نمایید.

برج

 در قرن بيست ويکم آسمان خراش هايي که بين 400 تا 800 متر ارتفاع دارند هرگز مانند اين دوره شايسته اين نام نبوده اند. ده برج مرتفع جهان که در پنج قاره کره زمين واقع شده اند ، نمادهاي شکوه ، ثروت و احترام هستند.




در رده بندي مرتفع ترين
برج هاي جهان مقام نخست به برج دبي تعلق دارد. عمليات احداث اين برج در سال
2004 آغاز شد و براساس برنامه بايد در سال آينده خاتمه يابد. سازندگان آن
ارتفاع نهايي اين برج که هم اکنون از 630 متر فراتر رفته است را فاش نکرده
اند، اما پيش بيني مي شود که ارتفاع نهايي آن حدود 800 متر باشد.





دومين برج مرتفع جهان در
اروپا واقع شده است. عمليات احداث برج « راشيا تاور» از سال 2007 توسط شرکت
فاستر اند پارتنرز در محله تجاري شهر مسکو آغاز شده است. ارتفاع نهايي اين
برج 612 متر خواهد بود.






ساتياگو کالاتراوا،
آرشيتکت اسپانيايي طراح برج « شيکاگو اسپاير» است که در خاتمه عمليات
اجرايي اندکي بيش از 609 متر ارتفاع خواهد داشت. « شيکاگو اسپاير » مرتفع
ترين برج ايالات متحده و سومين آسمان خراش جهان خواهد بود. احداث اين برج
که در نزديکي دهانه رود شيکاگو رايور در حاشيه درياچه ميشيگان واقع شده در
سال 2011 خاتمه مي يابد.




« پنتومينيوم » چهارمين
برج مرتفع جهان نيز در دبي و در قلب منطقه مارينا قرار دارد. احداث اين برج
که در نهايت 516 متر ارتفاع خواهد داشت از سال 2007 آغاز شده است.





باز هم اين شيخ نشين دبي
است که پنجمين برج مرتفع جهان در آن واقع شده است. برج العالم که در منطقه
« بيزنس بي » دبي قرار دارد در پايان عمليات اجرايي اش در سال 2011 با 108
طبقه 501 متر ارتفاع خواهد داشت.




احداث برج شانگهاي ورلد
فايننشال سنتر در بندر شانگهاي چين از سال 1997 آغاز شده و بايد در سال
جاري خاتمه يابد. اين برج با 492 متر ارتفاع بلندترين برج قاره آسيا و
ششمين برج مرتفع جهان مي شود.




برج اينترنشنال کامرس سنتر
در هنگ کنگ که احداث آن در سال 2010 خاتمه خواهد يافت با 484 متر ارتفاع
مقام هفتمين برج مرتفع جهان را به خود اختصاص خواهد داد.


برج گوانگژو در شهر کانتون
چين در حال احداث است. اين برج با 450 متر ارتفاع نهايي هشتمين آسمان خراش
جهان خواهد بود که البته با آنتني که برفراز آن نصب مي شود ارتفاعش به 610
متر بالغ خواهد شد.




احداث برج تايپه 101 در
شهر تايپه ، پايتخت تايوان در سال 2004 خاتمه يافت. اين برج با 448 متر
ارتفاع براي مدت کوتاهي مرتفع ترين برج جهان بود ، اما اکنون در مقام نهم
جاي گرفته است.




برج « فريدوم تاور » در
محله منهتن نيويورک و در محل سابق برج هاي دو قلوي مرکز تجارت جهاني که در
حادثه 11 سپتامبر 2001 نابود شدند ، در دست احداث است. احداث فريدوم تاور
از آوريل 2006 آغاز شده است.
 

سخنان فلسفی که میتونید برای اس ام اس استفاده کنید.

خلاقیت یعنی اینکه به خودت این اجازه را بدهی تا اشتباه کنی. هنر یعنی دانستن اینکه کدام اشتباه را نگه داری.(Scott Adams)


هر کودکی هنرمند است. مشکل این است که چطور وقتی بزرگ می شویم هنرمند بمانیم.(Pablo Picasso)

علم بدون دین لنگ است. و دین بدون علم، کور. (آلبرت اینشتین)

انسان نباید از مرگ بترسد. چیزی که انسان باید از آن بترسد، هرگز شروع نکردن زندگی است. (Marcus Aurelius)

زندگی خیلی ساده است. ولی ما اصرار داریم که آنرا دشوار سازیم. (کنفوسیوس)

در واقع ما هرگز بزرگ نمی شویم. فقط یاد می گیریم که در اجتماع چگونه رفتار کنیم. (Bryan White)

نخستین انسانی که به جای پرتاب سنگ، فحش داد، آغازگر تمدن بشری بوده است. (Sigmund Freud)

اگر کودکی مان را روی زمین نگذرانده بودیم، هرگز نمی توانستیم زمین را دوست بداریم. (George Eliot)

بهترين کارها سه کار است :
تواضع بهنگام دولت، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت. «رسول‌اکرم(ص)»

ميانه‌روی در خرج يک نيمه معيشت است،
دوستی با مردم يک نيمه عقل و خوب پرسيدن يک نيمه دانش. «رسول‌اکرم(ص)»

بنده آنی که در بند آنی. «ابوسعيد ابو‌الخير»

«بر هر چه همی لرزی می‌دان که همان ارزی
زين روی دل عاشق از عرش فزون باشد.» (مولوی)

«هيچ وقت با يه آدم احمق دهن به دهن نشو. چون كساني كه از بيرون نظاره‌گر اين دعوا هستند، احمق‌تر از اوني هستند كه بتونن تشخيص بدن حق با توئه يا اون.»

کار کنيد تا همه غصه‌ها و پريشانيهای خود را فراموش کنيد. (گاليله)

هيچ چيز بهتر از کار کردن بجای غصه خوردن، آدمی را به خوشبختی نزديک نمي‌سازد. «موريس مترلينگ»

نمی‌توانيم کاری کنيم که مرغان غم بالای سر ما پرواز نکنند اما می‌توانيم نگذاريم که روی سر ما آشيانه بسازند. «ضرب‌المثل چينی»

حتی ميمونها نيز گاهی از درخت می‌افتند. «ضرب‌المثل‌ژاپنی»

دل بی دوست درخت بی ثمر است. (حضرت علی (ع))

23 _ دو چيز انتها ندارد. حماقت انسانها و پهنه‌‌ی کهکشنها. که البته در مورد کهکشانها مطمئن نيستم! آلبرت انشتين

مراحل مونتاژ یکی از شاتل های فضائی ناسا.....:::نماد تکنولوژی:::...

سلام

 

خیلی زیاد جالبه

ادامه نوشته

سخنی که از آلبرت بعید بود





مردي كه بتواند در حالي كه دختر زيبايي را مي‌بوسد ، با ايمني رانندگي كند به بوسه اهميتي را كه سزاوار آن است نمي‌دهد . ( آلبرت انيشتين )

افتتاح سایت مایا پرو

 

 

حتماْ سر بزنید خوشحال میشم

یک تجربه

ما همواره كارهاي احمقانه اي را كه انجام داديم

به نام :تجربه

 به رخ ديگران مي كشيم!

 

 " اسكار وايلد "

علی(ع)

 

ز ولاي او بزن دم که رها شوي ز هر غم                     سر کوي او مکان کن بنگر که در کجايي

 

بشناختم خدا را چو شناختم  علي را                         به خدا نبرده‌اي پي اگر از علي جدايي

 

علي اي حقيقت حق علي اي ولي مطلق                         تو جمال کبريايي تو حقيقت خدايي

 

نظري ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن                    تو که يار دردمندي تو که يار بينوايي

چگونگي تركيب سياهچاله هاي پر جرم با يكديگر

 

چگونگي تركيب سياهچاله هاي پر جرم با يكديگر

 

 

 

تصوير كهكشان راه شيري بدين گونه است:

يك بشقاب از ستاره، گاز، يك كره ي ستاره اي و مقدار زيادي ماده تاريك.
اين به دور يك سياهچاله اي پر جرم- تقريبا سه ميليون برابر خورشيد- مي چرخد.

جرم كهشكان راه شيري حدود 100 تريليون برابر جرم خورشيد است كه براي ما خيلي پرجرم به نظر مي رسد ولي در مقابل ديگر كهكشان ها چيزي عادي است.

حال فرض كنيد كه كهكشاني با همچين دوقلويي برخورد كند. هر دو كهكشان با يكديگر تركيب مي شوند و يك كهكشان جديد و بسيار بزرگ تري را مي سازند. كيهان شناسان روي اين فكر مي كنند كه كهكشان ها چگونه رشد مي كنند- در طول تركيب شدن اين عمل تركيبي.

درحال حاضر با استفاده از ابررايانه ها براي شبيه سازي برخورد كهكشان ها، دانشمندان دانشگاه استنفورد وديگر دانشگاه ها نوعي جديد از اين اتحاد را ديده اند- يك بشقاب مركزي از گاز كه مي تواند صدها يا چند هزار سال نوري عرض داشته باشد و ميليون ها يا چند هزار برابر جرم خورشيد باشد.

آن ها گزارش اولين شكل شبيه سازي شده جفت ابرسياهچاله (SMBH) را در Science Express كه نسخه الكترونيكي مجله ساينس است منتشر كردند.
"نظريه نسبيت عام آينشتين كه رفتار گرانش را توصيف مي كند 90 سال پيش منتشر شد و دفعات متعددي مورد صحت قرار گرفته است." اين را استليوس كازانتزيدي در انستيتوي كاولي گفت. "هرچند كه يك نتيجه ي بزرگ اين نظريه از اين تاييد و صحت خارج بوده است كه آن وجود امواج گرانشي است. با توجه به اين كه
SMBH بزرگ ترين منبع امواج گرانشي در جهان را ايجاد مي كند، اين را در اولويت قرار مي دهد تا شرايط اجباري براي اين تركيب را به وجود بياوريم."

كازانتزيدي و لوسيو ماير از انستيتيوي فن آوري فدرال سوئيس(ETH) در زوريخ و دانشگاه زوريخ، نويسنده ي اصلي، اين طرح را تصور كردند و شبيه سازي هاي عددي را طراحي و هدايت كردند. مونيكا كولپي از دانشگاه ميلانو - بيكوسا و پيرو مادائو از دانشگاه كاليفرنيا - سانتا كروز براي ترجمه و تفسير نتايج كمك كردند. توماس كوئين از دانشگاه واشنگتن و جيمز وادسلي از دانشگاه مك مستر كدهاي لازم براي اين شبيه سازي را نوشت.
يك سيستم
SMBH از دو SMBH تشكيل شده است كه به دور مركز جرمشان در حال چرخش اند. تركيب سياهچاله ها ممكن است و يا ممكن نيست كه به مكانيزمي بستگي داشته باشد كه مي توان انرژي جنبشي زاويه اي را از مدارشان استخراج كنيم و فاصله ي آن ها را كاهش دهيم، كازانتزيدي اين را گفت.

"يك جفت SMBH ممكن است با ستاره هاي اطراف خودشان يا با گازها كنش داشته باشد.ولي گاز و ستاره ها هر دو يك نيروي اصطكاكي را بر سياهچاله ها اعمال مي كنند. نيروي اصطحكاك انرژي را از حركت مداري SMBH ها استخراج مي كند.در نتيجه فاصله ي بين آن ها منقبض مي شود." معلوم نيست كه اين از اصطكاك ستاره ها هست و يا گاز كه اين جريان را تحت تاثير قرار مي دهد.

 

براي مدلي كه كهكشان ها با يكديگر پيوند مي خورند، دانشمندان ابتدا از يك برنامه ي رايانه اي استفاده كردند كه كهكشان هايي را با توجه به رصدها و پيش بيني هايِ تئوري ساختند. براي مثال، تمام كهكشان ها توسط هاله اي وسيع و پرجرم از ماده تاريك پوشيده شده اند.

كهكشان هاي دايره اي داراي يك بشقاب از ستاره ها است. در تمام مدل هاي كهكشان هاي ايجاد شده اين دو مورد بايد به همراه آن ها باشد.
اول كه كهكشان را ساختيم مي بايستي مدار آن ها را به گونه اي تنظيم كنيم كه كهكشان ها را گرفتار كنند و به يك تصادف ختم شوند.

دانشمندان فهميدند وقتي كه كهكشان هاي تركيب شونده داراي مقداري گاز باشد، در بسياري از حالت ها SMBH آن ها به يك مجموعه ي دوتايي تبديل خواهد شد. زماني كه جفت شدند، سياهچاله ها ممكن است اختلاف فاصله ي بين خودشان را كاهش دهند تا اين كه اين فاصله به اندازه ي عرض منظومه ي شمسي شود.

در اين جا ما حدس مي زنيم آن ها مي بايستي شروع به انتشار امواج گرانشي كنند.از زماني كه انتشار امواج شروع مي شود، اين ،انرژي را از سياه چاله ي دوتايي استخراج مي كند و سرانجام كم تر از چند تريليون سال بعد از تشكيل اين منظومه ي دوتايي هر دو سياهچاله با هم تركيب مي شوند."

از مدت ها پيش محققان ساختار SMBH ها را با استفاده از شبيه سازي برخورد كهكشان ها در ابررايانه ها بررسي كرده اند و كازانتزيدي و همكارانش اين روش را در مقياس ها فضايي بسيار بزرگ تر دنبال كردند.

با چندين استثناي كم، آخرين مطالعات در تكامل SMBH ها هيچ رلي از گازها مشاهده نشده است. شواهد نظريه اي و رصدي پيشنهاد مي كنند كه در مركز تركيب باقي مانده مقدار قابل توجهي از گاز باقي مي ماند. شبيه سازي هاي ما بينش هاي جديدي را در مورد جفت ها و تركيب SMBHها را براي ما به ارمغان آورد و بر وجود رول هايي از تركيبات گازي براي تعيين سرنوشت SMBHها تاكيد دارد.

كهكشان هاي معمولي مانند كهكشان راه شيري داراي گازهاي تاثير گذار نيستند و تركيب شدن براي تشكيل اين ساختارها بسيار مهم است. شبيه سازي هاي ما ابتدا ساختارهايي از بشقاب هايي هسته اي در كهكشان هاي تركيبي را گزارش دادند. اين طبيعي است كه فرض كنيم كه اين انبار گاز، سوخت لازم براي تغذيه ي سياهچاله هاي مركزي و قدرت هاي هسته هاي كهكشاني را تامين مي كند.

نتايج براي (LISA (Laser Interferometer Space Antenna خبرهاي خوبي است، يك رصد خانه ي بنا شده در فضا و بنا شده براي مشخص كردن امواج گرانشي با استفاده از ليزر هاي تداخل سنجي در فواصل نجومي. آشكارساز هاي LISA براي آزمايش كردن ابرسياهچاله هاي تركيب شده مانند آن هايي كه كازانتزيدي و همكارانش شبيه سازي كرده بودند بسيار ايده آل هستند. با يك سرمايه گذاري مشترك ناسا و سازمان فضايي اروپا ، پيش بيني مي شود كه LISA تا 2015 شروع به رصد كند.

مشخص كردن امواج گرانشي از ابرسياه چاله ها نه تنها موجب درك درست ما از يكي از مباني مهم فيزيك (نسبيت عام) مي شود بلكه به نوعي يك تاييد براي براي سناريوي كنوني ما در مورد ساختار و تكامل كهكشان هاي خواهد بود." كازانتزيدي گفت. "اين يكي از زيبا ترين تركيب هاي بين فيزيك و اخترفيزيك مي باشد."

شبيه سازي ها بر روي ابررايانه هاي مركز ابررايانه اي پيتزبورگ در دانشگاه زوريخ و ETH زوريخ انجام مي شود. اعداد مورد نياز براي محاسبه،اعدادي نجومي مي باشند.اين به همان دليل است كه ما به ابررايانه هايي متوسل شده ايم كه قابليت انجام مقدراي بسيار زيادي محاسبه را در يك ثانيه باشد. شبيه سازي ابررايانه ها به ما اين اجازه را مي دهد تا به طور كامل مدت زمان كيهاني را فشرده كنيم تا اين مدت زمان هاي بسيار طولاني را به چند هفته ي مجازي تبديل كنيم. اين به ما يك ديدگاه كاملي را از جهانمان مي دهد كه چه چيز به تنهايي با رصد كردن در دسترس است.

ابر رايانه ها چيزي شبيه به آزمايشگاه فيزيك را به وجود آورده اند كه قابل دسترس اخترفيزيكدانان است. "شبيه سازي هاي عددي ما با گرفتن وقت چند ماهه ي ابررايانه هاي موجود در جهان، بزرگترين محاسبات عددي در اين زمينه را به وجود آورده است."كازانتزيدي گفت.

تركيب هاي شبيه سازي شده براي كهكشان هاي هم جرم است و احتمال اين كه همين اتفاق براي كهكشان هاي غير هم جرم اتفاق بيفتد كم تر است ولي غير ممكن نيست. در واقع اين سرنوشت كهكشان خودمان يعني كهكشان راه شيري است.
كهكشان خودمان براي تصادف با كهكشان بزرگ تر همسايه اش ،آنرومدا، تقريبا 3تريليون سال نياز دارد. نتايج اين خرابي، نتايج خرابي بشقاب ها و ساختار كهكشان بيضوي خواهد بود.

حمايت روي اين كار از طرف دپارتمان انرژي ايالات متحده و ناسا و بنياد الكساندر ون هامبولت صورت مي گيرد.

در مورد نويسنده مقاله:
Dawn Levy, News Service: (650) 725-1944, dawnlevy@stanford.edu


* منبع مقاله:

http://news-service.stanford.edu/pr/2007/pr-hole-061307.html


* ترجمه و ارسال: "محمد نيك" - از اعضاي تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا


* ارتباط با مترجم:  اينجا را كليك كنيد


* ارتباط با تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا:  اينجا را كليك كنيد


* ارتباط با ويراستار تيم و تذكر اشتباهات نگارشي: admin.hupaa@gmail.com

ساخت سیاهچاله مصنوعی

ساخت سياهچاله مصنوعي
 
 
 
 
 
 
 
ساخت سياهچاله مصنوعي
یکشنبه 9 تیر 1387 / 29 ژوئن 2008 ... بیش تر ما نتایج کار با سیاه چاله ها را می دانیم: حتی اگر نور هم از نزدیکی آن گذر کند جرم بیش از اندازه ی سیاه چاله آن را به داخل خودش می کشد و دیگر آن را نخواهید دید.سیاه چاله ها زمانی به وجود می آیند که سوخت ستاره هایی نسبتا بزرگ به اتمام برسد و در خودشان فرو بریزند. ممکن است برای شما بسیار تعجب برانگیز باشد که بگوییم فیزیکدانان در انگلستان تصمیم گرفته اند یک نوع مصنوعی سیاه چاله ها را در آزمایشگاه بسازند.

[ نجوم و اخترفيزيك ]

در اصل، نظريه پرداران زماني مطالعات خودشان را بر روي سياه چاله ها متمركز كردند كه مي خواستند نظريه نسبيت عام انيشتين (كه بيان مي كرد كه چگونه جرم ناشي از اشيا از خميدگي فضا-زمان ناشي مي شود) را قبول كنند. پس از آن در سال 1974 فيزيكدان دانشكاه كمبريج، استفن هاوكينگ بر پايه كار ياكوب بكنشتينJacob Bekenstein نشان داد كه مكانيك كوانتومي را بايد با نسبيت عام پيوند دهيم.

هاوكينگ پيشنهاد داد كه لبه ي منطقه اي كه ديگر نور هم نمي تواند از آن بگذرد-افق رويداد- خودش مي بايستي ذراتي مانند نوترينو يا فوتون را منتشر كند. در مكانيك كوانتومي، اصل عدم قطعيت هايزنبرگ به ذرات اجازه مي دهد كه از مناطق خلا در هر زماني خارج شوند، اگر چه معمولا خيلي سريع بعد از آن از بين مي روند. ولي اگر دو ذره يكي در منطقه افق رويداد و ديگري بيرون از آن باشد آن گاه ذره اي كه در داخل محدوده ي افق رويداد باشد توسط سياه چاله جذب خواهد شد و ديگري كه بيرون از محدوده است مي تواند به راحتي حركت كند. براي ناظر در اين حالت سياه چاله همانند يك جسم حرارتي و اين ذرات "تابش هاوكينگ" سياه چاله خواهند بود.

اين در نظريه و تئوري خوب عمل مي كند ولي در واقعيت و عملي، تابش هاي هاوكينگ خيلي ضعيف تر از آن هستند كه بتوان بر روي تابش هاي دراي نويز پس زمينه اي كيهانيCMB كه از زمان بيگ بنگ تا به حال به جا مانده اند آن ها را مشخص كرد.سياه چاله ها بسيار سرد هستند. حتي كوچك ترين سياه چاله ها، كه با توجه به هاوكينگ مي بايست گرم ترين دما را داشته باشند باز هم 8 برابر از CMB سردتر است.

به خاطر مواجه شدن با اين مشكلات فيزيكدانان اين تصميم را گرفتند تا يك سياه چاله ي گرم تر را در آزمايشگاه ها بسازند. مشخصا جمع آوري يك مقدار بسيار بزرگ گرانش در يك جا بسيار خطرناك است و غيرممكن است كه بتوان به آن نزديك شد.سياه چاله هاي مصنوعي را مي توانيم بر پايه سيستمي شبيه به حالتي كه خميدگي فضا-زمان توسط پارامتري ديگر كه از انتقال موج متاثر مي شود، بسازيم.

"ما نمي توانيم قوانين گرانشي را در محيط خودمان عوض كنيم."اين را Ulf Leonhardt در دانشگاه سنت آنريوز University of St Andrews در انگلستان به physicsworld.com گفت. "ولي ما مي توانيم پارامتر هاي متشابه در يك سيستم منقبض شده را عوض كنيم." گروه لئونارد در سنت آندريوز اولين گروهي هستند كه مي خواهند يك سياه چاله اي مصنوعي بسازند تا تابش هاوكينگ را بتوان به وسيله ي آن مشخص كرد.

فيزيك ماهي شكل !

ايده ي استفاده از سيستم هاي مشابه اولين بار توسط ويليام آنروWilliam Unruh در دانشگاه بريتيش كلمبيا در سال1981 مطرح شد. او تصور كرد كه يك ماهي بر خلاف جهت جريان آب قصد گريز از آبشاري را دارد كه ما در اين حالت آبشار را به عنوان سياه چاله فرض كرده ايم.و در يك منطقه نزديك به آبشار جريان آب آن قدر شدت مي يابد كه ديگر ماهي قدرت گريز را نخواهد داشت مانند يك افق رويداد. آنرو همچنين تصور كرد كه چه اتفاقي خواهد افتاد اگر موج هايي از طرف دريا به طرف دهانه ي رود روانه شوند.چون جريان در بالادست رود قوي تر مي شود، امواج فقط مي توانند تا يك جاي معيني بالا بيايند(برخلاف جهت جريان آب) و بعد برگشت مي خورند(در جهت جريان آب). در اين حالت رود به يك سفيدچاله تبديل مي شود و هيچ چيز نمي تواند به آن واردشود.

در آزمايش سنت آندريوز، كه از ضريب شكست يك فيبر نوري به عنوان ميدان گرانشي استفاده شد هم سياه و هم سفيد چاله را در بر مي گيرد. در اين جا ما به اين نكته بايد توجه كنيم كه سرعت نور در حالت عادي فقط به طول موج بستگي ندارد بلكه به ضريب شكست محيط هم بستگي دارد.

گروه كار خودشان را اين گونه آغاز كردند كه با فرستادن يك پالس نوري در فيبر نوري با استفاده از نتيجه اثر كر ضريب شكست محيط را اصلاح كردند. كم تر از يك ثانيه بعد آن ها يك نور آزمايشي را مي فرستند كه داراي طول موجي بلند است تا پالس نور را بگيرد. ولي با توجه به ضريب شكست اصلاح شده ي محيط اطراف پالس نوري، نور آزمايشي ما هميشه به اندازه ي كافي دچار كاهش سرعت مي شود تا مانع پيشي گرفتن از پالس نوري بشود-بنابراين پالس مانند يك سفيدچاله مي ماند. حال اگر گروه نور آزمايشي را از طرف مخالف بفرستد آن گاه نور آزمايشي به پالس نوري مي رسد ولي نمي تواند از آن عبور كند-بنابراين پالس نوري مانند يك سياه چاله مي شود.

در حالي كه ما معتقديم كه تابش هاوكينگ توسط سياه چاله هاي گرانشي ايجاد مي شوند حداقل خواصي كه ما براي ايجاد آن در آزمايشگاهمان بدان نيازمنديم چيست؟
ريناد پارنتاني، دانشگاه پاريس-سود
Renaud Parentani, University Paris-Sud

پشت افق رويداد

لئونارد و هم گروهانش ثابت كردند كه افق رويداد سياه و سفيد چاله هايمان را مي توانيم با مشخص كردن سرعت نور آزمايشيمان كه هيچ گاه بيش تر از سرعت پالس نوري نمي شود، تعيين كنيم. مهمم تر از آن، آن ها اين را هم محاسبه كردند كه بايد ممكن باشد كه ذرات تابش هاوكينگ ايجاد شده در دو طرف افق رويداد را با فيلتر كردن نور هاي باقي مانده در دو طرف فيبر، مشخص كنيم.
مشخص كردن تابش هاوكينگ به فيزيكدانان كمك خواهد كرد تا پلي ميان شكاف موجود بين نسبيت عام و مكانيك كوانتمي ايجاد كنند، دو نظريه اي كه هنوز كامل نشده است. همچنين اين آزمايش مي تواند به فيزيكدانان كمك كند تا راز هاي موجود در طول موج فوتون هاي تابشي از افق رويداد را بررسي كنند كه تصور مي شود كه از صفر شروع شود قبل از اين كه تقريبا بينهايت فشرده شود توسط گرانش.
با اين وجود، ريناد پارنتاني معتقد است كه ممكن است در مدل هاي آينده ي سيستم هاي گروهي ممكن است ما تابش يك افق رويداد را ببينيم. تابش ممكن نيست كه تمام ويژگي هايي را كه ما از يك تابش هاوكينگي كه توسط يك سياه چاله ي اخترفيزيكي انتظار داريم داشته باشد را دارا باشد. براي مثال فيبر نوري به خاطر تجزيه ي نور و پراكندگي داراي محدوديت هايي است يعني طول موج فوتون هاي توليد شده در افق رويداد خيلي فشرده نخواهند بود. پارنتي پرسيد "در حالي كه ما معتقديم كه تابش هاوكينگ توسط سياه چاله هاي گرانشي ايجاد مي شوند حداقل خواصي كه ما براي ايجاد آن در آزمايشگاهمان بدان نيازمنديم چيست؟". "جواب حتي در تئوري هم مشخص نيست. ولي اين آزمايشات به ما جسارت اين را مي دهد تا بر روي مسئله عميق تر توجه كنيم."

جان كارترايت
Jon Cartwright خبرنگار physicsworld.com


* منبع مقاله: http://physicsworld.com/cws/article/news/33256 


** ترجمه و ارسال: "محمد نيك" - از اعضاي تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا


*** ارتباط با مترجم:  اينجا را كليك كنيد


**** ارتباط با تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا:  اينجا را كليك كنيد


** ارتباط با ويراستار تيم و تذكر اشتباهات نگارشي: admin.hupaa@gmail.com

 

 

 

 

برخورد يك جرم آسماني غول پيكر در ابعاد پلوتون

 

 

 

 

گروهي از دانشمندان آمريكايي با استفاده از دو مدل محاسباتي مستقل نشان دادند كه برخورد يك جرم آسماني غول پيكر در ابعاد پلوتون منشاء ايجاد تفاوتهاي موجود ميان دو نيمكره مريخ است.

 

 

 

به گزارش خبرگزاري مهر، بيش از 30 سال است كه دانشمندان دريافته اند ميان دو نيمكره شمالي و جنوبي مريخ تفاوتهاي زيادي وجود دارد اما تاكنون علت اين تفاوتها مشخص نبود. اكنون محققان موسسه تكنولوژي كاليفرنيا و دانشگاه كاليفرنيا در سانتا كروز در دو تحقيق مستقل با كمك مدلهاي شبيه سازي رايانه اي علت اين تفاوتها را نشان دادند.

 

 

نتايج اين تحقيقات كه در مجله علمي "نيچر" منتشر شده است حاكي از آن است كه برخورد يك شهاب سنگ عظيم در ابعاد پلوتون به سطح سياره سرخ در حدود 4 ميليارد سال قبل و در زماني كه اين سياره هنوز در فاز شكل گيري بوده موجب بروز اين تفاوتها شده است.

در اين تحقيقات، دانشمندان دانشگاه كاليفرنيا با استفاده از يك مدل دوبعدي و دانشمندان موسسعه تكنولوژي كاليفرنيا با كمك يك مدل سه بعدي اما با وضوح تصوير پايين به اين نتايج دست يافتند.

"تقسيم نيمكره اي" مريخ را اولين بار كاوشگر "وايكينگ" ناسا در دهه 70 مشاهده كرد. اين كاوشگر نشان داد كه دو نيمه سياره سرخ جنبه هاي بسيار متفاوتي دارند. به طوري كه در نيمكره شمالي دشتها وسيعتر و جوانتر هستند و در نيمكره جنوبي فلاتها و حفره هاي قديمي تري وجود دارند.

در حدود 20 سال قبل كاوشگر "نقشه بردار جهاني مريخ" (Mars Global Surveyor) نشان داد كه پوسته نيمكره شمالي سنگين تر از پوسته  نيمكره جنوبي است و ناهنجاريهاي مغناطيسي حاضر در نيمكره جنوبي در نيمكره شمالي ديده نمي شود.

اين سياره شناسان در اين خصوص عنوان كرده اند: "براي اين تقسيم نيمكره اي دو توضيح اصلي پيشنهاد شده است. اولين توضيح نشان مي دهد كه چندين نوع فرايند داخلي نيمي از اين سياره را تغيير داده است و توضيح دوم پيشنهاد مي كند كه برخورد يك جرم آسماني بزرگ به يكي از نيمكره ها اين تفاوتها را ايجاد كرده است. ما با محاسبات رايانه اي نشان داديم كه احتمال دوم قابل قبول تر است."

.

برگرفته از هنر فيزيك

ارسال : محمد ميرزايي

لباس هاي فضانوردي چه جور چیزیه بهش فکر کردی خیلی جالبه

لباس هاي فضانوردي

سس  سلام     مم

با   ما باشید  در    فیزیک کوانتوم    پرتاب به سیاره  علوم  و دانش برتر

* طرح آپولو

در ماموريت آپولو فضانوردان بر روي ماه به خوبي آن كه در فضا حركت مي كنند راه بروند، لباس هاي فضانوردي براي پياده روي هاي فضايي هم طراحي شده بودند.
لباس هاي فضانوردي ابتدايي كه در زمان پرتاب موشك پوشيده مي شدند، لباس هاي كمكي مورد نياز بودند در زماني كه فشار از بين مي رفت.
لباس هاي فضانوردي آپولو شامل اين موارد مي شدند:
* يك نايلون خنك كننده آبي به عنوان زيرپوش
* يك لباس با فشار چند لايه
* لايه دروني-نايلوني سبك وزن با سوراخ هايي بر روي آن
* لايه مياني- نايلون ورقه ورقه شده ازneoprene براي نگه داشتن فشار
* لايه بيروني- نايلوني براي نگه داري لايه هاي داراي فشار زيرين
* پنج لايه ازMylar آلومينيومي بافته شده با چهار لايه ازDacron براي حفاظت از گرما
* دو لايه از Kapton براي محافظت بيش تر از گرما
* يك لايه از تفلون ورقه شده(نسوز) براي حفاظت از خراش
* يك لايه تز تفلون سفيد(نسوز)


Photo courtesy NASA
Neil Armstrong's Apollo 11 space suit

لباس فضانوردي داراي كفش، دستكش، كلاه براي ارتباطات و كلاه پلاستيكي كاملا تميز(Helmet)است. در زمان پرتاب اكسيژن و آب خنك كننده توسط فضاپيما تهيه مي شود.
براي پياده روي فضايي فضانورد با يك جفت كفش، دستكش با سر انگشت هاي لاستيكي، يك دست فيلتر يا كلاه آفتابگردان براي محافظت از نور آفتاب و
يك كوله پشتي كه اكسيژن، دستگاه دفع دي اكسيد كربن و آب براي خنك كننده دارد، محافظت مي شود كوله پشتي لباس فضانوردي وزني معادل 82 كيلوگرم روي زمين و 14 كيلوگرم بر روي ماه دارد
لباس هاي فضانوردي ابتدايي آپولو همچنين براي پياده روي در ماموريت اسكاي لاب Sky Labاستفاده شد.
در اوايل پرواز شاتل هاي فضايي فضانوردان لباس هاي فضانوردي قهوه اي رنگي مي پوشيدند. مانند ماموريت هاي قبلي اين لباس براي اين مورد هم مورد استفاده قرار مي گرفت كه اگر فشار در كابين از بين رفت خطري متوجه فضانوردان نشود. طراحي اين لباس ها همچنين بسيار شبيه به طراحي لباس ها آپولو بود.
 

Photo courtesy NASA
Flightsuit used on early space shuttle missions




Photo courtesy NASA
Crew of space shuttle Challenger (STS51-L) just prior to launch


وقتي كه پرواز شاتل ها بيش تر جريان يافت، فضانوردان ديگر اين نوع لباس ها را در زمان پرتاب نپوشيدند. در عوض آن لباس ها، آن ها لباس هايي با رنگ آبي روشن با چكمه هايي سياه و يك كلاه ارتباطي (communications helmet) پلاستيكي سفيد مقاوم و محكم ميپوشيدند و اين تمرين تا آن حادثه چالش برانگيز ادامه يافت.

 
Photo courtesy NASA
Latest shuttle flightsuit used during liftoff and re-entry


بعد از آن حادثه ي پر انتقاد و چالش برانگيز، ناسا از تمام فضانوردان خواست در زمان پرتاب و برگشت به زمين لباس هاي داراي فشار را بپوشند. اين لباس هاي نارنجي داراي فشار مي باشند و به كلاه، كفش، دستكش، چتر نجات و محافظ جان كه قابل باد شدن است. اين لباس هاي فضانوردي براي مواقع ضروري ايجاد شده اند .. براي مواقعي كه فشار درون كابين از بين برود يا مجبور بشوند در ارتفاع بلند در زمان پرتاب يا برگشت به زمين به بيرون بپرند. ما در مورد لباس هاي فضانوردي كه اكنون استفاده مي شوند در بخش بعدي يعني واحد تغيير پذيري گردونه اي (Extravehicular Mobility Unit) كه اختصارا EMU ناميده مي شود براي پياده روي از شاتل ها و ايستگاه فضايي بين المللي استفاده مي شود.
* لباس هاي فضانوردي پيشرفتهEMU
پيش تر لباس هاي فضانوردي بيش تر از جنس هايي نرم و سبك ساخته مي شدند ،امروزه EMU ها تركيبي از سبكي و مقاومت بسيار زياد را دارند تا هم راحتي را براي فضانورد به ارمغان بياورد و هم تغيير پذيري بالا. خود لباس از 13 لايه تشكيل شده است، لايه خنك كننده ي داخلي(2لايه)، لايه ي فشار(2لايه) ، گرماي ناشي از ريز معلق هاي موجود در آسمان(8لايه)، و پوشش هاي بيروني(1لايه). مواد استفاده شده در اين لباس ها عبارتند از:
Nylon tricot
Spandex
نايلونUrethane ورقه شده
Dacron
نايلونNeoprene ورقه ورقه شده
Mylar
Gortex
Kevlar(ماده اي كه در جليقه هاي ضد گلوله استفاده مي شود.)
Nomex
تمام اين لايه ها در قالب يك لباس به هم دوخته و چسبيده مي شوند. لباس هاي اوليه فضانوردي به صورت فردي و مخصوص يك نفر ساخته مي شدند ولي EMU ها قسمت هاي مختلف با اندازه هاي مختلف را داراست كه فضانورد مي تواند با انتخاب اندازه قطعات مورد نظر خود آن ها را كنار هم بگذارد تا لباس خودش را درست كند.
قسمت هاي مختلفEMU عبارتند از:
+ قسمتي كه وظيفه ي جمع آوري ادرار فضانورد را دارد و اختصارا
Maximum Absorption Garment (MAG) ناميده مي شود.
+ خنك كننده آبي و تهويه ((Liquid Cooling and Ventilation Garment (LCVG) - كه
وظيفه ي دفع گرماي اضافي توليد شده توسط فضانورد كه در طول پياده روي فضايي توليد مي شود را بر عهده دارد.
+ قسمت اسباب وسايل الكتريكي ((EMU Electrical Harness (EEH) - وظيفه ي برقراري ارتباط براي داشتن ارتباط با واحد مربوطه و وسايلي زيستي
+ حمل كننده ي وسايل براي برقراري ارتباط ((Communications Carrier Assembly (CCA) - كه داراي ميكروفون و و گوشي(Earphone) براي برقراري ارتباط است.
+ نيم تنه ي پاييني لباسLower Torso Assembly (LTA) - كه شامل نيم تنه ي پاييني لباس شلوار، مفصل و لولاهاي مربوط به قوزك و زانوي پا، كفش ها و قسمت پاييني كمر است.
+ نيم تنه ي بالايي لباس ((Hard Upper Torso (HUT) - از پوسته ايي سخت از جنس فايبرگلاس براي محافظت از قسمت هاي نيم تنه ي بالايي يعني بازوها ، بدنه، كلاه، كوله
+ پشتي و ماژول هاي كنترل
+ دست ها
+ دستكش ها- دستكش هاي بيروني و داخلي
+ كلاه
+ كلاه آفتابگردان مانند فضانوردExtravehicular Visor Assembly (EVA)-براي محافظت فضانورد از نور آفتاب
+ كيف آب آشاميدني ((In-suit Drink Bag (IDB )- كه آب آشاميدني مورد نياز فضانورد را در طول پياده روي فضايي تامين مي كند.
+ بسته ي دوم اكسيژن ((Secondary Oxygen Pack (SOP)- كه اكسيژن مورد نياز در مواقع ضروري را تامين مي كند
+ نمايش و ماژول كنترل ((Display and Control Module (DCM) - كه وظيفه ي نمايش و كنترل براي اجراي PLSS را بر عهده دارد.
 
+ ((Maximum Absorption Garment (MAG)):
پياده روي هاي فضايي ممي تواند تا 7ساعت به طول بينجامد كه در اين مدت بدن فضانورد نياز به دفع دارد.چون براي ايجاد فشار و از بين بردن فشار هم در لباس و هم در فضاپيما به زمان زيادي نياز است، فضانوردان نمي توانند به فضاپيما ها بروند و مشكل خود را برطرف كنند به خاطر همين يك نوع جمع كننده ادرار در لباس تعبيه شده است و زماني كه پياده روي فضايي تمام شد فضانورد از دست آن راحت مي شود!
+ خنك كننده ي آبي و تهويه ((Liquid Cooling and Ventilation Garment (LCVG )

LCVG يك دست از Nylon tricot و Spandex به عنوان يك زيرپوش بلند كه با يك لايه نازك از لوله هاي پلاستيك پوشيده مي شود. آب سرد از طريق اين لوله ها به حركت در مي آيد تا گرماي اضافي توليد شده توسط فضانورد را از بين ببرد. آب از طريق كوله پشتي فضانورد از طريق يك لوله ي مركزي وارد مي شود.


Photo courtesy NASA
Astronaut in LCVG preparing for a spacewalk

+ قسمت اسباب الكتريكي ((EMU Electrical Harness (EEH):
اين قسمت از يك دست سيم هاي ارتباطي و وسايل زيستي كه توسط فضانورد حمل مي شود تشكيل شده است.اين قسمت ارتباط با راديو و وسايل زيستي در كوله پشتي را برقرار مي كند.اين قسمت همچنين اجازه ايجاد برقراري ارتباط و همچنين نمايش علام حياتي را مي دهد(مانند ميزان تنفس،ضربان قلب، درجه حرارت و....)
+ حمل كننده ي وسايل برقراري ارتباطCommunications Carrier Assembly (CCA):

CCA يك كلاه است كه فضانورد مي پوشد. اين كلاه ميكروفون و سخنگو (Speaker) براي استفاده از راديو را دارا مي باشد. اين كلاه همچنين به هنزفري هاي راديويي اجازه برقراري ارتباط را مي دهد.
+ نيم تنه ي پاييني (Lower Torso Assembly (LTA ):

LTA يك قسمت از EMU است كه شامل شلوار، لولاها و مفصل هاي مربوط به قوزك پا و سرزانو ها ، كفش ها و نيمه ي پاييني كمر مي باشد.اين قسمت توسط يك حلقه فلزي با قسمت نيم تنه ي بالايي جفت مي شود.LTAيك كمر بند دارد كه با بستن آن از باد شدن لباس در فضا جلو گيري مي كند.
+ نيم تنه ي بالاييHard Upper Torso (HUT):
HUTيك پوسته ي سفت از فايبرگلاس است كه به شكل جليقه درست شده است. HUT ازبازوها،بدنه ي پاييني، كلاه ، كوله پشتي فضانوردو ماژول هاي كنترل حمايت مي كند.اين همچنين مي توانند يك قطعه كوچك حامل را هم نگه دارد. تمام تكه با يك اتصال سريع به HUT تبديل مي شوند.
+ بازوها:

قسمت بازوها،شانه ها، قسمت بالايي دست و لولاهاي آرنج تا فضانورد بتواند دستش را در جهت هاي گوناگون حركت دهد.قسمت دست EMU در اندازه اي مختلفي وجود دارد تا فضانورد بتواند اندازه ي مورد نظر خود را پيدا كند و بپوشد.قسمت دست ها هم بهHUTوصل مي شود با يك اتصال سريع.
+ دستكش ها:

همانند دست ها دستكش ها هم داراي وسيله هايي براي حركت دادن بند هاي انگشت هستند.آن ها با يك اتصال كوچك به دست ها متصل مي شوند. سرانگشت دستكش ها داراي پوششي پلاستيكي است براي اين كه فضانورد بتواند به راحتي اجسم را در دست خود بگيرد. فضانورد همچنين يك دستكش دروني براي راحتي بيش تر در زير دستكش خارجي مي پوشند. دستكش خارجي هم چنين داراي يك كمربند است تا وسايل را در كنار هم قرار دهد.

+ كلاه Helmet :

كلاه ازموادي تميز، مقاوم و پلاستيكي پلي كربني ساخته شده است و به HUT با يك اتصال كوچك متصل مي شود. در پشت كلاه عرق جمع مي شود چون كلاه بيش تر ثابت مي ماند تا اين كه همراه سر فضانورد حركت كند.Helmet داراي يك منفذ است تا دي اكسيد كربن در زماني كه به اكسيژن كمكي نياز باشد از آن خارج شود. در كلاه اكسيژن از پشت سر و جلوي دهان فضانورد سرازير مي شود.در داخل كلاه براي جلوگيري از تجمع بخار آب يك ضد بخار بر روي آن تعبيه شده است تا ديد فضانورد را خراب نكند.
+ كلاه آفتابگردان مانند فضانورد ((Extravehicular Visor Assembly (EVA)
EVAبالاي كلاه (Helmet) نصب مي شود و داراي قسمت هاي زير است:
*يك فيلتر فلزي-طلا- براي فيلتر كردن نور خورشيد
*يك پوشش محكم و مقاوم براي محافظت از برخورد و حرارت
*چشم بند هايي تنظيم شدني براي برگشت دادن نور خورشيد
*چهار لامپ
*يك دوربين تلويزيوني
+ كيف آب آشاميدنيIn-suit Drink Bag (IDB)

فضانوردان تا 7 ساعت و يا شايد بيش تر در فضا مي مانند و به آب نيازمند مي شوند.بنابراين IDBقرار داده شده است كه در يك كيسه ي پلاستيكي در درون HUTسوار شده است.IDB مي تواند 1.9 ليتر آب را كه داراي يك لوله، يك ني است و در مقابل دهان فضانورد تعبيه شده است را نگه دارد.
در درون كلاه همچنين يك قسمت كه داراي ميوه و غلات است قرار دارد تا در صورت اين كه فضانورد احساس گرسنگي كند بتواند آن را ميل كند. قسمت انبار غذا طوري طراحي شده است تا فضانورد بتواند يك گاز بزند و باقي مانده را به بالا بكشد و همچنين اگر از غذاي موجود استفاده شود مي بايست براي جلوگيري از به پرواز در آمدن خرده غذاها آن را تا آخر خورد ولي فضانوردان ترجيح مي دهند قبل از پياده رويي فضايي غذا بخورند تا اين كه در درون لباس فضانوردي اين كار رابكنند.
+ سيستم حياتي اوليهPrimary Life-Support Subsystem (PLSS):
PLSS كوله پشتي است كه توسط فضانورد پوشيده مي شود. اين مخزن اكسيژن(0.54 كيلو گرم در فشار 518 اتمسفري مخزن)،فيلتر هاي كربن دي اكسيد، آب خنك كننده(4.6 كيلوگرم) راديو، منبع الكتريكي، فن هاي تهويه و سيستم هشدار دهنده را شامل مي شود. اكسيژن از بالاي سر فضانورد به داخل لباس فضانوردي شارش پيدا مي كندو از پاها و آرنج خارج مي شود.يك بار درون PLSS هوا از يك منفذ از زغال چوب عبور مي كند تا بوهاي آن را بگيرد و بعد از محفظه پاك كننده كربن دي اكسيد عبور مي كند.گاز ازيك فن عبور مي كند وبعد به يك تصعيد كننده براي از بين بردن بخارهاي آب موجود و برگرداندن آن ها به محفظه خنك كننده ي آبي. گاز در دماي12.8 سانتي گراد نگهداري مي شود. فضانورد مي تواند دما، فشار، و شارش گاز را از طريق كترل هاي روي DCM تنظيم كنند. PLSS مي تواند تا 7 ساعت اكسيژن مورد نياز را تامين و كربن دي اكسيد را دفع نمايد.
باتري هايEMU از 11 سلول از جنس روي تشكيل شده است كه به صورت سري به هم متصل شده اند.باتري حدود 27آمپر ساعت جريان الكتريكي را توليد كند كه مي توانذ در شاتل دوباره شارژ شود.

+ بسته ي اكسيژن دومينSecondary Oxygen Pack (SOP):

SOP اكسيژن ضروري را تامين مي كند كه در كوله پشتي فضانورد در زيرPLSS تعبيه شده است. اين داراي 2 مخزن اكسيژن است كه روي هم رفته داراي 1.2 كيلوگرم اكسيژن در فشار408 اتمسفري مخزن است.اين اكسيژن براي 30 دقيقه كافي است كه اين مدت زمان براي برگشت فضانوردان به فضاپيما كافي است.اين مخزن اكسيژن به صورت خود كار شروع به كار مي كند زماني كه فشار اكسيژن در داخل لباس به 0.23 اتمسفر افت كند.
+ نمايش و ماژول كنترل
+ Display and Control Module (DCM )

DCM يك واحد است كه بر روي سينه سوار مي شود. اين شامل تمام سوئيچ ها، موقعيت نما ها، دريچه ها و نمايشگر LCD براي اجراي DCM. PLSSرا مي توان برخي مواقع مي توان به كمك آينه اي كه بر روي آستين فضانورد تعبيه شده است ديد.

علاوه بر اين موارد EMU داراي موارد زير هم هست:
* لوله هاي خنك كننده و سرويس دهندهServicing and Cooling Umbilical (SCU) -ارتباطات به اكسيژن، منبع تغذيه، مخابرات،و خط هاي آبي
Airlock Adapter Plate (AAP)- زماني كه فضانورد در حال پوشيدن لباس است قطعات ديگر را نگه مي دارد.
* نور و دوربين كلاه- نور و دوربين هاي اضافي را براي كنترل نمايش زمين
* آينه هاي سوار شده بر روي آستين-به فضانورد براي مشاهده موقعيت نما ها بر روي DCM كمك مي كند
* چك ليست تعبيه شده بر روي آستين- روش هاي پياده روي فضايي را براي آنان يادآوري مي كند.

+ لوله هاي سرويس دهنده و خنك كننده ((Servicing and Cooling Umbilical (SCU):

SCU يك لوله ي اصلي است كه شامل لوله هاي ديگر براي خنك سازي آبي، سيم هاي الكتريكي براي منبع تغذيه و لوله ها براي اكسيژن. SCU استفاده مي شود براي تهيه آب ، منبع تغذيه و اكسيژن برايEMU زماني كه فضانورد در حال آماده شدن براي پياده روي فضايي است.اين به اين امر كمك مي كند كه تا قبل از اين كه فضانورد هنوز كاملا از فضاپيما خارج نشده است امكانات از بين رفتني EMU نگه داشته بشوند.

+ ((Airlock Adapter Plate (AAP  )
AAP يك قالب است در اتاق تنظيم فشار بر روي ديوار آن تعبيه شده است كه به فضانورد كمك مي كند تا در زماني كه در حال پوشيدن لباس است ديگر قطعات EMU را نگه بدارد.
نور و دوربين كلاه
اين قطعات بر روي EVAسوار شده اند و بالاي كلاه جفت مي شود. آن ها به فضانورد و كنترلر ها زميني كمك مي كند تا قسمت هاي تاريك را هم به خوبي ببينند.
آينه هاي و چك ليست هاي تعبيه شده بر روي آستين
اين قطعات بر روي آستين هاي EVA تعبيه شده است. آينه ها به فضانورد كمك مي كند تا نمايش هايDCMو چيز هاي پشت سرش را ببيند. چك ليست هم به فضانورد قواعد و دستورات لازم را براي 7 ساعت پياده روي يادآوري مي كند.
* پوشيدن يك لباس فضانوردي
براي آماده سازي براي فضانوردي فضانوردان بايد موارد زير را انجام دهند:
1- فشار درون شاتل را به 0.7 اتمسفر كاهش دهند و اكسيژن را افزايش
2- اكسيژن خالص را براي 30 دقيقه تنفس كنند تا نيتروژن از خون و بافت ها بيرون برود
3- MAG را بپوشند
4- به اتاق تنظيم فشار وارد شوند
5- LCVG را بپوشند
6- EEHرا به HUTوصل كنند
7- DCM را به HUT وصل كنند(PLSSقبلا به HUT وصل شده است)
8- دست ها را به HUT متصل كنند
9- كلاه را با تركيبات ضد بخار گرفتگي بمالند
10- آينه . چك ليست را بر روي آستين فضانورد قرار دهند
11- انبار غذا و IDB را درون HUT قرار دهند
12- نور و دوربين هاي تلويزيوني رويEVA را امتحان كند
13- EVA را روي كلاه(Helmet) قرار دهند
14- CCA را به EEH وصل كنند
15- درون LTA قدم بگذارند و آن را تا بالاي كمرشان بالا بكشند
16- SCU را به DCM و شاتل وصل كنند
17- به داخل نيم تنه ي بالايي لباس بروند
18- لوله هاي خننك كننده LVCG را به PLSS وصل كنند
19- اتصالات الكتريكيEEH را به PLSS وصل كنند
20- LTA را به HUT قفل كنند
21-CCA  و چشم بند ها را بپوشند(اگر فضانورد آن ها را بپوشد)
22- دستكش ها راحتي را بپوشند
23- كلاه(Helmet) و EVA را قفل كنند
24- دستكش هاي بيروني را قفل كنند
25- بررسيEMU براي اطمينان از نبودن هرگونه سوراخ با افزايش فشار به0.2 اتمسفر بالاي فشار اتاق تنظيم فشار
نبودن هرگونه سوراخ بدين معناست كه اتاق تنظيم فشار خالي از فشار است.
اكنون مي بايستي اين مراحل هم طي شوند:
1- EMU به صورت خودكار به فشار اجرايي كاهش پيدا مي كند.
2- لباس ها به اتاق تنظيم فشار بسته مي شوند
3- در بيروني اتاق تنظيم فشار باز مي شود
4- SCU از EMU جدا مي شود
5- فضانوردان اكنون به خارج از اتاق تنظيم فشار قدم مي گذرند و به قسمت دهنه ي فضاپيما مي روند و پياده روي فضايي شروع مي شود. در اين لحظه EMU براي خودش يك فضاپيما مي شود جدا از شاتل يا ايستگاه فضايي. به اين دليل است كه هر اي ام يو 12ميليون دلار قيمت دارد. بعد از پياده رويي فضايي تمام اين مراحل برعكس انجام مي شود تا فضانورد به فضاپيما برگردد.

وقتي كه فضانوردان روي ماه كار مي كنند، فضانوردان آپولو سختي زيادي را در حركت دادن خودشان در لباس داشتند. لباس هاي آپولو به خوبي EMU امروزي نبودند وEMU وزني معادل دو برابر لباس هاي آپولو دارند و اين هيچ مشكلي را به وجود نمي آورد چون EMU ها براي كار در شرايط گرانش كم طراحي شده اند. در آينده براي ماموريت مريخ ناسا نوعي لباس بسيار مستحكم تر، راحت ترو كم وزن تر را طراحي مي كند كه هم چينين كار با آن بسيار راحت تر از كار با لباس هاي كنوني است.


Photo courtesy NASA
AX-5 hard suit concept developed for future space missions

× قسمت اول مقاله: http://hupaa.com/page.php?id=3598

* منبع مقاله (ادامه):  http://science.howstuffworks.com/space-suit3.htm
** ترجمه و ارسال: "محمد نيك" - از اعضاي تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا
*** ارتباط با مترجم:  اينجا را كليك كنيد
**** ارتباط با تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا:  اينجا را كليك كنيد
** ارتباط با ويراستار تيم و تذكر اشتباهات نگارشي: admin.hupaa@gmail.com

هوش فرازميني و موسيقي آسماني در فیزیک کوانتوم

 

سلام

 

 

هوش فرازميني و موسيقي آسماني در فیزیک کوانتوم

 

 

 

 

 

پيشنهاد استفاده از موسيقي براي ارتباط با هوش هاي فرا زميني تاريخي دراز دارد. از قرن 17 ميلادي نوع ادبي سفرهاي خيالي اروپايي مفهومي نو براي كشف گونه ي مختلفي از پيشنهادات براي طرح هاي جهاني زبان فراهم نمود.

 

به عنوان مثال، كشيش انگليسي فرانسيس گادوين سفري را به ماه توصيف كرد كه در آن ماجراجويي زميني با ساكنين بيگانه و عجيب ماه رويا رو ميشود. اين ماجراجوي زميني به وسيله ي زبان موسيقي با ساكنين ماه ارتباط برقرار كرده بود در عين حالي كه الهام اين زبان صوتي زميني بود. (براساس زبان چيني كه به وسيله ي فرستادگان يسوعي تازه بازگشته به اروپا توصيف شد.)

در موضوع گادوين؛ زبان قمري، سيستم موسيقي بود كه تنها حروف الفبا را به

نت هاي موسيقي خاصي ترجمه ميكرد. با اين حال در سه قرن بعدي، اين زبان پيشنهادات زبان جهاني را به طور صحيحتري مورد بررسي قرار داد.

اما آيا به راستي موسيقي براي موجودات هوشمندي كه به صورت غير وابسته با ديگر موجودات سيارات ديگر ارتباط برقرار ميكنند قابل فهم خواهد بود؟ آيا يافته هاي شنيداري و رياضياتي موسيقي زميني آنقدر در سطح جهاني پيشرفته هستند كه مبنايي براي ارتباطات ميان ستاره اي قرار گيرند؟

منجم؛ سباستين ون هوارنر مبحثي را مطرح كرد كه با توجه به جامعيت ممكن حداقل برخي از جنبه هاي موسيقي بود. او پيشنهاد كرد كه اگر هوش فرازميني واقعا موسيقي را گسترش داده باشد، ممكن است ساختار اين موسيقي ويژگي هاي خاصي را در اختيار موسيقي زميني قرار دهد.

تحليل او از عدد نت ها در مقياسهاي موسيقيايي علاقه مندي مخصوص اوست. او پيشنهاد داد كه اين واقعيت كه يك پيانو 12 كليد سفيد و سياه در يك اكتيو دارد كاملا دلخواهانه نيست. به جاي آن استفاده از يك مقياس 12 صدايي در موسيقي غربي بر اساس موسيقي چند صدايي است. (موسيقي كه در يك زمان بيش از يك نت با هم نواخته ميشوند.) با تحليل اين منجم فقط مقدار كمي از امكان هايي وجود دارد كه موسيقي چند صدايي را كاربردي ميكند.

مخصوصا، موسيقي چند صدايي بايد با دو خواسته ي رقيب  هم رو يا رو باشد، رويارويي كه هميشه نيازمند يك سازش است.

اولين خواسته اينست كه يك اكتيو بايد به قسمت هاي برابري قابل قسمت باشد تا اجازه ي زير و بم صدا را از يك كليد به كليد ديگر بدهد.

دومين خواسته اينست كه صداهايي كه همسان اين بخش هاي برابر هستند بايد از فركانسهايي باشند كه داراي نسبت هاي رياضياتي مخصوصي نسبت به ديگر بخشها هستند. با اين حال هر گونه تلاشي براي رسيدن به اين دو وضعيت نيازمند كمي سازش ميباشد.

وقفه هاي برابر باعث توليد دقيق صوت هاي هارمونيك نميشوند. از اينرو هر صدا بايد مضمون مطابقتهاي نسبتا نزديكي را برساند كه فقط هارموني هاي ممكن كمي را مورد استفاده قرار ميدهند.

براي مثال موسيقي كلاسيك غربي، يك مقياس 12 صدايي را مورد استفاده قرار ميدهد كه تنها مجاز به 5 هارمونيك ميباشد.

اما، بر اساس آنچه كه هوارنر گفته است، يك مقياس 12 صدايي سازشهاي خوب را براي موسيقي چند آوايي از بين نميبرد. ممكن است كسي يك مقياس 31 اوا يا 5 اوا را استفاده كند. انتخابي كه بين اين مقياس ها صورت ميگيرد، ممكن است سرنخي در مورد كار كرد حساس هوش فرازميني در استفاده از اين مقياس ها به دست ما بدهد.

اين موجودات هوشمند فضايي كه با تحليلهاي شنيداري حساستري از انسان هاي زميني  به فعاليت ميپردازند ممكن است از قسمت هاي بهتري از مقياس 31 اوا برخوردار باشند و آنها را مورد استفاده قرار بدهند.

در مقايسه با ما، موجودات فوق زميني با سيستم هاي شنيداري كمترحساس محتملا بيشتر فقط از يك سيستم 5 اوا استفاده ميكنند.

در حالي كه انتخاب بين مقياس هاي موسيقيايي ممكن است با علم زيست شناسي مورد توجه قرار نگيرد ( انتخاب بين مقياس هاي 5 اوا، 12 آوا، 31 آوا همانطور كه بين فرهنگهاي انساني پيشنهاد شده است) اما گاهي اوقات وسيله هاي حساس ممكن است محدوده ي مقياس هاي موسيقيايي مختلف را مختصر كنند.

اين برازنده به نظر ميرسد اگر تصور سفرهاي خيالي قرون گذشته كه براي ما سر نخهايي از پيام هاي واقعي را به ارمغان ميآورد روزي به واقعيت بپيوندد. پيام هايي كه ممكن است روزي از فرازميني ها دريافت كنيم.

فرازمينيها همان موجوداتي كه حتي عجيب تر و بيگانه تر از آن چيزي هستند كه نويسندگان خلاق علمي – تخيلي امروزي تصورش را ميكنند.

 

 


^ نويسنده ي مقاله: Douglas Vackon


 

* منبع مقاله:  http://www.seti.org/news/features/celestial-music.php

* منبع عكس مقاله: http://www.flickr.com


 

** ترجمه و ارسال:

 

 از اعضاي تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا


*** ارتباط با تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا:  اينجا را كليك كنيد

تئوري انيشتين درباره سياه چاله باز هم تاييد شد !

يك پژوهش جديد به سرپرستي دانشمندان هلندي با تاييد بر تئوري انيشتين درباره سياه چاله‌ها نشان داد كه بزرگترين سياه‌چاله‌هاي كائنات نيز ممكن است با همان روش مشابه كوچكترين سياه چاله‌ها تغذيه شوند.

در اين پژوهش كه به سرپرستي سرا ماركوف از موسسه اخترشناسي دانشگاه آمستردام انجام شده از اطلاعات به دست آمده از رصدخانه پرتو ايكس چاندرا سازمان فضايي آمريكا (ناسا) و نيز تلسكوپ‌هاي زميني استفاده شده است.

نتيجه مطالعات حاصل از برنامه رصد گسترده‌اي از كهكشان مارپيچي M81 است كه حدود 12 ميليون سال نوري از زمين فاصله دارد.

در مركز M81 سياه چاله‌اي وجود دارد كه حدود 70 ميليون بار عظيم‌تر از خورشيد است و همزمان با كشيدن گازها به نقطه مركزي داخل كهكشان با سرعت شديد توليد انرژي و اشعه مي‌كند.

به گفته ماركوف، اين مشاهده تاييدي از تئوري انيشتين است؛ مبني بر اين كه سياه چاله‌ها اجرام ساده‌اي هستند كه فقط بزرگي و چرخش آنها تعيين كننده تاثيرشان روي زمان فضايي است.

ماركوف ادامه مي‌دهد: اين امر تاييد مي‌كند كه الگوهاي تغذيه شدن براي سياه چاله‌هايي با اندازه‌هاي مختلف مي‌توانند بسيار مشابه باشند.

ما پيش از اين نيز اين امر را تصور مي كرديم،‌ اما تاكنون نتوانسته بوديم تصوراتمان را قطعي كنيم.

نتايج تحقيقات كه در دانشگاه بريستول انجام شده در مجله اخترفيزيك منتشر مي‌شود.

 منبع خبر : ايسنا

چگونگی تشکیل سیارات

چگونگي شكل گيري سيارات يكي از سوالات اساسي در نجوم به شمار مي رود .

 

 اخيرا با تلاش هاي صورت گرفته موفق به مطالعه ي قرص هايي ( disks  ) از گرد و غبار و گاز اطراف ديگر ستارگان و در نتيجه آن متوجه فرآيند منعقد شدن و شكل گيري سيارات از پيش سياره شديم.منتهاي مراتب در چنين فواصل رصدي كار سختي پيش رو خواهد بود.


ديويد ويلنر از مركز نجوم Smithsonian هاروارد در گفتگوي خود با انجمن ستاره شناسي آمريكا گفت : " اين موضوعي گسترده است كه جا براي كار كردن دارد اما با توجه به مسير طي شده در دهه هاي گذشته و با رصد سيستم هاي ستاره اي نزديك ، ما به يك طرح كلي پيرامون فرآيند شكل گيري منظومه شمسي دست يافته ايم . "

 

 

مشكلات زيادي بر سر راه مطالعه قرص هاي پيش سياره اي وجود دارد .


اول اينكه قسمت اعظم اين قرص ها سرد و تاريك است به صورتي كه هيدروژن مولكولي نمي تواند تابش داشته باشد .اين مناطق تنها به وسيله ي مجموعه اي از بخش هاي كوچك سازنده شان كه شامل گسيل حرارتي از قرص و يا نور پراكنده شده ستارگان مي باشند، كاوش مي شوند .


دوم اين كه مقدار ماده اي كه منجمان به دنبال آن هستند واقعا اندك و ناچيز است . معمولا مقدار ماده يك قرص پيش سياره اي در حدود يك صدم ( 0.01 ) جرم ستاره و در حدود يك چهارهزارم ( 0.00025 ) درجه از آسمان را شامل مي شود.

 


از ميان مشاهدات انجام گرفته تعداد زيادي از اين سيستم ها [ ي ستاره اي] با تلسكوپ هاي مختلف ، و با تلاش فراوان مي توانيم اين قرص ها و نيز ستاره هاي آن ها را در گستره ي وسيعي از طول موج ها تشخيص دهيم.


ويلنر افزود كه دو خصوصيت مهم هستند كه فهم آن ها به خصوص مهم است : مقدار جرم اين قرص ها ، چرا كه درخشندگي رابطه مستقيمي با جرم دارد و دوم عمر قرص ها، با توجه به دانسته هاي كنوني ما ، قرص گرد و غبار ظرف مدت 3 ميليون سال تا 50 % و ظرف مدت 5 ميليون سال تا 90 % پراكنده مي شوند .

 

به عنوان مثال ، ميلنر بيان داشت كه سحابي رو مارافساي (  Rho Ophiuchi nebula   ) كه تصوير آن را مشاهده مي كنيد ، در نزديكي صورت فلكي عقرب و صورت فلكي مارافساي و در فاصله 407 سال نوري زمين قرار گرفته است .

 

 

اين ابر ( سحابي ) بسيار تماشايي است؛ با مناطق زيباي تاريك كه ستون هايي از گاز و گرد و غبار ، تصوير ميدان ستاره ها را در پس زمينه ، فرو نشانده اند . اين ماده اي است كه ستاره ها و سيارات را مي سازد .

 

 

ويلنر مراحل شكل گيري منظومه شمسي را به شرح زير اعلام كرد  :


ابتدا شكل گيري قرص اوليه ي پيش ستاره


سپس قرص پيش سياره اي


و در ادامه قرص گرد و غبار باقي مانده (  debris disk ) درون سيستم سياره اي .

 

 

اما مسئله اصلي در درك ما [از اين موضوع ] ، باقي مانده است و آن هم اينكه منجمان هنوز نتوانسته اند تمامي مراحل اين فرآيند را مشاهده نمايند و نمي توانند مستقيماً ( دقيقاً ) اثبات كنند كه اين قرص اوليه در نهايت منتج به شكل گيري سيارات خواهد شد .


اين ها چندين نشانه هستند ، مثلا گاف هاي شكل گرفته در اطراف انبوه مواد ، شبيه گاف هاي ايجاد شده در حلقه هاي زحل ، در اطراف قمر هاي آن مي باشند . در 15 سال گذشته قرص پيش سياره اي توسط انواع گوناگوني از تداخل سنج ها در رصدخانه كك در ماونا كيا  (Mauna Kea ) و در گستره ي وسيعي از طول موج ها از 0.87 ميكرون تا 7 ميليمتر مورد مطالعه قرار گرفته است.

در 5 سال گذشته تلسكوپ فضايي اسپيتزر توانايي هاي خود را در محدوده ي فروسرخ به كار بسته تا به دانسته هاي كنوني ما بيفزايد . اما اخيراً تلسكوپ جديد در بيابان high Chilean احتمالاً نه تنها مي تواند تفكيك پذيري مورد نياز را در جهت مشاهده ي اجمالي گاف هاي موجود در قرص به ما بدهد بلكه پنجره اي جديد در اين زمينه كه چگونه مواد اطراف يك سياره مي توانند سبب شكل گيري اقمار شوند بر روي ما خواهد گشود .


آرايش بزرگ ميليمتري / زير ميليمتري آتاكاما ( ALMA  ) در محدوده طول موج هاي 0.3 تا 9.6 ميليمتر كار مي كند .

 

 

بديهي است كه ويلنر مشتاقانه در انتظار شروع به كار استفاده از توانايي هاي رصدي اين آرايش ( ALMA ) مي باشد.


طبق برنامه قرار است اين پروژه در سل 2012 آغاز به كار كند و ALMA ما را در پر كردن گاف هاي دانش كونونيمان در زمينه شكل گيري سيارات كمك نمايد .

 

 

ترجمه : محمد ميرزايي

 

.

 

لينك به منبع لاتين

تئوری ساخت لیزر گازی

تئوري ساخت ليزر CO2 :
 
اكنون پس از توضيحاتي كه در مورد ليزر ها و انواع آنها داده شد ، به بررسي ساخت يك نمونه از ليزر دي اكسيد كربن با جريان گاز مي پردازيم .
 
اجزاي سازنده ليزر CO2 با جريان گاز :
 
تيوپ ليزر
آينه هاي ليزر
منبع گاز CO2 و N2 و He
پمپ خلا
منبع ولتاژ بالا
آند و كاتد
سيستم خنك كننده
پيچ ها و پايه هاي تنظيم
 
در ادامه به برسي هريك از اجزاي ليزر به طور مجزا مي پردازيم و با ارائه آمار و ارقام و روش هاي پيشنهادي ، تئوري كاملي از ساخت ليزر CO2 با جريان گاز ارائه خواهيم داد .
 
 
  
 
 
نقشه هاي ليزر با جريان گاز :
نقشه سه بعدي ليزر
 
 
سيستم خلا و گازهاي ليزر :
همان طور كه در طرح ساخت بيان شد ، از سيستم جريان گاز با تخلي الكتريكي ولتاژ بالا استفاده مي شود. در ادامه نكات مهمي در مورد راه اندازي سيتم خلا و جريان گاز بيان مي شود
 
-     تمام هواي داخل لوله بايد تخليه شود . تخليه بايد تقريبا به طور كامل انجام شود چرا كه وجود هواي پس ماند در لوله باعث ضعيف شدن پرتوي خروجي يا عدم خروجي ليزر مي شود.
-     هر گونه آلودگي را از روي تيوپ ليزر پاك كنيد چرا كه ممكن است باعث اختلال در پرتوي خروجي شود . توجه شود كه برخي از مواد خلا مانند گريش و مواد پوشاننده درز ها مشكلي ايجاد نمي كند.
-         فشار گاز ليزر را به صورت تكي يا مخلوط ، چه در ابتداي كار و چه به هنگام عمل ليز كنترل كنيد .
 
درصد تركيب گاز ها در ليزر co2 به صورت زير است:
 
گاز ها
حجم (ليتر)
فشار (بار)
دي اكسيد كربن
16% تا 4%
 
 
7930 – 280
 
167 - 2400
نيتروژن
20% تا 10%
 
 
5664 – 200
 
2124 - 75
هليوم
به ميزان تعادل
 
 
2124 – 75
 
146 - 2100
 
با توجه به نقشه ساخت ليزر به صورت زير عمل مي كنيم .
ابتدا ورودي گاز ليزر را ميبنديم و سپس از طرف ديگر توسط پمپ تخليه كاواك را به طور كامل تخليه مي كنيم . منبع گاز را با توجه با جدول بالا پر ميكنيم و سپس آن را به ورودي كاواك متصل مي كنيم . سپس شير ورودي را باز كرده تا مخلوط گاز وارد كاواك شود به منظور برقرار كردن جريان گاز در طول كاواك بايد خروجي ليزر را به پمپ خلا متصل كنيم تا با مكشي كه ايجاد ميكند ، گاز در طول لوله جريان يابد .
راه ديگر براي ايجاد جريان گاز اين است كه خروجي كاواك را به يك مخزن خالي گاز با فشار كمتر از مخزن ورودي متصل كنيم . توجه شود كه بايد مسير جريان گاز در طول لوله از آند به كاتد باشد تا تخليه الكتريكي هم مسير با عبور جريان انجام شود . لوله هايي كه مخزن گاز و پمپ خلا را به ليزر متصل مي كنند بايد انعطاف پذير باشند . محل اتصال لوله ها به ليزر بايد كاملا عايق بندي شود تا هيچ گونه نشط به بيرون نداشته باشد و باعث افت فشار نشود .
 
 
تيوپ ليزر :
مهمترين قسمت ليزر co2 تيوپ آن مي باشد . تيوپ هاي ليزر را معمولا از جنس لوله تخليه پلاسما يا از جنس شيشه مي سازند . اما كاواك هاي شيشه اي مرسو تر هستند زيرا دست رسي و ساخت آنها آسان تر است .
بهترين شيشه به منظور ساخت كاوا ليزر ، شيشه پريكس نسوز است كه در مقابل تغيير دما مقاومت بالايي دارد . چرا كه سيستم ليزر با توليد گرماي زيادي همراه است.
با توجه به طرح ساخت ، طول تيوپ ليزر را 45 سانتي متر و قطر مقطع آن را 2.5 سانتي متر در نظر مي گيريم . جهت اتصال لوله هاي ورودي و خروجي گاز ، دو سوراخ در قسمتهاي ابتدا و انتهاي تيوپ ليزر تعبيه مي كنيم يا اينكه تيوپ را به هنگام ساخت به گونه اي مي سازيم كه قابليت اتصال دو لوله به ابتدا و انتهاي ان وجود داشته باشد. تيوپ ليزر ابتدا در يك لوله شيشه اي بزرگتر كه همان لوله سيستم خنك كننده است قرار مي گيرد و سپس بر رويه پايه هاي نگه دارنه ليزر محكم مي شود.
 
 
 
 
سيستم خنك كننده :
از انجا كه عمل ليز گرماي زيادي ايجاد مي كند و توان ليزر را تا حد زيادي كاهش مي دهد پس بايد به فكر راهي براي خنك كردن تيوپ ليزر و آينه ها باشيم.
يك روش خنك كردن سيستم استفاده از جريان گاز مي باشد . و روش ديگر استفاده از سيستم خنك كننده ي گردش آب مي باشد . به اين منظور بايد كاواك را در يك لوله شيشه اي بزرگ قرار دهيم . طرز كار به گونه اي است كه تيوپ ليزر در وسط لوله بزرگتر قرار دارد و آب از اطراف آن جريان مي يابد و آن را خنك مي كند. جهت اجاد جريان اب در سيستم خنك كننده بايد دو سوراخ در لوله شيشه اي بزرگ به منظور اتصال لوله هاي ورودي و خروجي آب تعبيه كنيم . و با اتصال آن از طريق لوله ها به يك پمپ ، آب را از يك مخزن درون لوله شيشه اي به جريان بيندازيم . جهت پمپ آب ميتوان از پمپ آكواريوم يا پمپ كولر هاي آبي استفاده كرد كه اب را از يك منبع به داخل سيستم خنك كننده جريان مي دهند.
در بستن لوله هاي آب و سيستم خنك كننده به هم سعي شود تا هيچگونه نشط آب به بيرون وجود نداشته باشد.
 طبق طرح طول لوله شيشه اي سيستم خنك كننده 30 سانتي متر و قطر آن 5 سانتي متر مي باشد .
 
 
 
 
آينه ها و نصب آنها در ليزر:
همانطور كه در قسمت تشديد كننده هاي نوري بيان شد براي افزايش توان ليزر و موازي كردن مسير بازتاب پرتوها در كاواك از آينه هايي با درصد بازتابش بالا استفاده مي شد تا فوتونها بتوانند بين دو آينه بازتاب كننده براي جلوگيري از تلفات به دليل جلوگيري از پراش در لبه هاي آينه ها از سيستمي استفاده مي شود كه در آن يك آينه تخت با در صد بازتابش تقريبا 100% و يك آينه مقعر با در صد بازتابش تقريبا 90%در دو طرف كاواك تعبيه شده باشد. با توجه به در صد بازتابش آينه مقعر با بازتابش 90% مي باشد.
از آنجا كه خروجي ليزرهاي co2 در محدوده 10.6 ميكرون است از قطعات اپتيكي مثل شيشه و يا كوارتز جهت ساختن آينه هاي ليزر نمي توان استفاده كرد .چون اين مواد در محدوده 10.6 جذب زيادي دارند بنابراين خروجي ليزر را به شدت كاهش مي دهند و در اثر گرماي زيادي كه در اثر فرايند جذب در آنها ايجاد مي شود ممكن است بشكنند يا ذوب شوند. بنابراين براي ساختن آينه هاي ليزر از موادي مانند ژرمانيوم – گاليوم - آرسنايد- سولفيد روي-  طلا و هالوژن ها مي توان استفاده كرد. در ميان اين آينه ها هالوژنها كمترين جذب را دارند ولي جذب رطوبت و نرم بودن آنها مشكلاتي را فراهم مي كند. آينه هاي فلزي با در صد بازتاب 100% نيز مي توانند براي استفاده در اين طول موجها مورد استفاده قرار گيرند.
ما در ساخت ليزر co2 با جريان گاز از آينه ژرمانيوم و طلا استفاده مي كنيم. به اين صورت كه آينه تخت را از جنس آينه ژرمانيوم و آينه مقعر را از جنس آينه طلا انتخاب مي كنيم.
 
  
 
تقريبا بيشترين هزينه در ساخت ليزر co2 مربوط به تهيه آينه هاست.
لازم به تذكر است كه آينه مقعر طلا كه مورد استفاده قرار مي گيرد داراي شعاع انحناي cm 120 بايد باشد در ضمن خروجي ليزر هم از همين آينه هاست.
نكته ديگري كه بايد هنگام تهيه آينه ها در نظر گرفت اين است كه آينه ها بايد از طرف جلوي آينه پوشش داده شده باشند يعني پوشش طلا يا ژرمانيوم بايد بر روسي سطح ِنه باشد نه پشت آينه.
در صورتي كه در تهيه آينه طلا با مشكل مواجه شديم مي توانيم از آينه آلومينيوم نيز استفاده كرد.
گاهي اوقات نيز در ساخت آينه ها سطح آينه را با استفاده از چند ماده مختلف با در صد بازتابش بالا در طول موجهاي متفاوت استفاده مي شود. ولي ضخامت پوش هر ماده بر روسي سطح آينه برابر با نصف طول موج نوري است كه آينه براي آن طراحي شده است.
در انتخاب آينه مقعر بايد توجه كرد كه شعاع انحناي آن بايد بزرگتر از طول كاواك ليزر باشد. در ادامه جدولي از آينه ها و اطلاعات مربوط به آن ارائه شده است.
 
 
نصب آينه ها و پيچهاي تنظيم:
نصب آينه ها به صورت ثابت ولي حركت در دو انتهاي كاواك ممكن است مشكلاتي از قبيل عدم موازي بودن پرتوها و يا ضعيف شدن توان خروجي ليزر براي ما ايجاد كند.
بنابر اين بهترين كار اين است كه آينه ها را بر روي پايه هاي متحرك با پيچ تنظيم نصب كنيم تا بتوانيم ان را به راحتي حركت داده و تنظيم كنيم. از انجا كه تهيه يك تنظيم كننده ايدهآل كه با سيستم خلا كاواك ليزر سازگار باشد بسيار هزينه بر است پس يك راهكار پيشنهادي ارائه مي كنيم.
مطابق شكل ارائه شده با دوقطعه فلز در ابتدا ، نگهدارنده اي براي آينه ها مي سازيم و براي تعبيه پيچ هاي تنظيم دو سوراخ در آنها ايجاد مي كنيم .براي اتصال اينه ها به كاواك خلا ، به ورقه اي از جنس آلومينيوم انعطاف پذير نياز داريم . فويل الومينيوم را به صورت زيگ زاگ مطابق شكل به صورت استوانه اي كه قطر سطح مقطع ان برابر با قطر كاواك است شكل مي دهيم و لبه هاي آن را توسط چسب قابل انعطافي مانند چسب آكواريوم به هم مي چسبانيم . سپس يك انتهاي استوانه انعطاف پذير ساختگي خود را به آينه مي چسبانيم و طرف ديگر آن را به كاواك ليزر . با قرار دادن پيچ هاي تنظيم مطابق شكل پس از چك كردن عدم نشط گاز به بيرون با روشن كردن ليزر ، آينه ها را تنظيم مي كنيم . لازم به ذكر است كه اين سيستم بايد براي هر دو آينه تخت و مقعر به كار برده شود .
 
 
 
 
تنظيم پرتوي خروجي:
 
جهت استفاده از پرتوي ليزر بايد قادر باشيم آن را در جهات مختلف هدايت كنيم.
قبل از هر چيزي بايد از موازي بودن پرتو هاي خروجي اطمينان حاصل كنيم. براي اين منظور كاغذي را از وسط سوراخ كرده به گونه اي در جلوي كاواك ليزر قرار مي دهيم كه محور مركزي گذرنده از كاواك هم راستا با سوراخ باشد. سپس با دستكاري پيچ هاي تنظيم آينه ها پرتوي خروجي از ليزر را به گونه اي تنظيم مي كنيم تا از مركز سوراخ عبور كند . اكنون ما يك دسته پرتوي مستقيم داريم . از قبل لازم به ذكر است كه به دليل نوع اينه هاي استفاده شده و سيتم بازتابش رفت و برگشت فوتون بين دو آينه پرتوي خروجي يك پرتوي موازي است.اكنون مي خواهيم پرتو را با قطر هاي متفاوت بر روي نقطه مورد نظر متمركز كنيم. جهت اين كار مي توان از سيستم عدسي هاي مركب استفاده كرد . چند نمونه از سيتم هاي عدسي مركب به منظور هدايت پرتو در شكل نشان داده شده كه باتوجه به انها مي توانيم با استفاده از عدسي هاي گوناگون با فاصله كانوني ها وشعاع هاي انحناي مختلف پرتوي خروجي را به گونه اي كه تمايل داريم هدايت كنيم .
 
 
 
 
نكته ي ديگر در تنظيم پرتوي خروجي استفاده از پهن كننده پرتو است . پهن كننده ها شعاع پرتو هاي نوري را افزايش داده و ما ميتوانيم با عبور دسته پرتوي گسترده تر از عدسي ، سطح كانوني كوچك تري بدست آوريم و پرتو را بيشتر متمركز كنيم .
 
 
راه ديگري كه در انتقال پرتو ها مفيد است استفاده از تارهاي نوري موج بر است كه مي توانند با قابليت انعطاف پذيري خود ، پرتو را به نقاط مختلف انتقال دهند.
اصولا اين تارهاي نوري داراي قطرهاي كوچك ، از جنس شيشه يا كوارتز هستند و داراي يك هسته مركزي با ضريب شكست بزرگتر از محيط اطراف خود مي باشند.پرتو نور قادر به حركت در داخل هسته مركزي به صورت زيگ زاگ به دليل بازتاب كلي از فصل مشترك هسته مركزي با جداره مي باشد.
متاسفانه اين روش براي طول موجهاي تا 1.6 ميكرون به كار مي رود . چون ميزان جذب براي طول موج هاي بزرگتر زياد است ، از اين روش براي انتقال پرتو در ليزر co2 نمي توان استفاده كرد .
 
 
ولتاژها:
همان طور كه قبلا نيز بيان شد ، دمش در ليزر هاي گازي از نوع تخليه الكتريكي است كه توسط ولتاژ هاي بالا انجام مي شود .از آنجا كه دمش در ليزر هاي co2 طي دو مرحله انجام مي شود ، بنابر اين ابتدا بايد توسط تخليه الكتريكي ولتاژ بالا اتم هاي نيتروژن را تحريك كنيم تا به حالت برانگيخته برسند و با انتقال انرژي خود به مولكول هاي co2 عمل ليز آغاز شود .
اوين حالت تحريكي ازت تقريبا در 0.3 الكترون ولت است . بنا بر تجربه براي شروع عمل ليز به 2 الكترون ولت انرژي نياز دارد .
لازم به ذكر است كه ليزر هاي co2 با جريانDC  يا جريان متناوب AC با فركانس خيلي پايين كار مي كند. البته جريان هاي AC در ليزر هايي استفاده مي شود كه به صورت ضرباني دمش مي شوند و خروجي ناپيوسته دارند .
در مورد ليزر هاي co2 ولتاژي را برابر با 10 تا 15 كيلو ولت DC به ازاي هر متر تخليه الكتريكي استفاده مي كنيم . كه حدود جريان الكتريكي ما بين 10 تا 15 ميلي آمپر است .
براي ايجاد جريان DC مي توانيم از يكسو كننده هاي جريان AC استفاده كنيم تا به ولتاژ آغازين 10 كيلو ولت برسيم .
در ليزر هاي co2 نياز نداريم كه از سيستم هاي ولتاژ بالا با قابليت تنظيم استفاده كنيم . اما استفاده كردن از چنين سيستمي كه قابليت تنظيم ولتاژ خروجي را داشته باشد براي تنظيم قدرت خروجي ليزر مناسب ست.چرا كه هر چه ولتاژ بالاتري به كار ببريم ، عمل ليز با قدرت بيشتري انجام مي شود.
ولتاژ بالاي اعمال شده به دو سر تيوپ ليزر اعمال مي شود ، يك ميدان يكنواخت در سر تا سر لوله ايجاد ميكند و الكترونها در اين ميدان شتاب مي گيرند و با برخورد به ديگر اتم ها آنها را تحريك مي كنند.
گاهي اوقات قبل از عمل تخلي گاز را كمي يونيزه مي كنند . اين عمل به كمك يك پالس ولتاژ بالا كه به يكي از الكترود ها اعمال مي شود يا به كمك ي سيم كوتاه كه به دور لوله پيچيده شده ، انجام مي گيرد . در اين روش هم الكترون ها و هم يون ها و هم مولكول هاي خنثي در محيط وجود دارند . الكترونهايآزاد توسط ميدان الكتريكي شتاب گرفته و به سمت آنود حركت مي كنند.
نكته اي كه به هنگام تنظيم ولتاژ مناسب در نظر مي گيريم اين است كه ولتاژ اعمال شده را از مرز 15 كيلو ولت آغاز ميكنيم . ولتاژ را اندك اندك افزايش ميدهيم تا يك باريكه نوري موازي و درخشان در مركز كاواك ليزر مشاهده شود . در چنين حالتي ولتاژ اعمال شده ولتاژ مناسبي است.
 لازم به ذكر است كه استفاده از ولتاژ هاي بالا به مراقبت بسيار زيادي نياز دارد .
از سيم هاي رابط عايق استفاده كنيد و هر جا كه سيم پوشش خود را از دست مي دهد آان را عايق كنيد . سيستم ولتاژ بالا و خود دستگاه ليزر بايد بر روي پايه هاي محكم و بدون لغزش نصب شده باشد تا از هر گونه لغزش و خطر احتمالي برخورد سيم ها جلو گيري شود.
 به هنگام كار كردن با چنين سيستمي بسيار دقت كنيد تا سيمهاي كاتد و انود 2 اينچ به ازاي هر 10 كيلو ولت از هم فاصله داشته باشند. تا از هر گونه جرقه زدن و اتصال كوتا اجتناب شود.
 
الكترود ها :
يكي از مهمترين اجزاي يك ليزر الكترود هاي آن مي باشد. همان طور كه قبلا نيز اشاره شد ، الكترود ها با آزاد كردن الكترون هاب اوليه نقش مهمي در شروع عمل ليز ، ايفا مي كنند . در ليزر هاي مختلف ، انواع متعددي از الكترودها استفاده مي شود. در ليزر هاي co2 به طور معمول از الكترود هايي از جنس آلو مينيوم استفاده مي شود. چراكه آلومينيوم داراي الكتونهاي ظرفيت مناسب جهت ازاد شدن توسط ولتاژ بالا مي باشد . همچنين از انجا كه سطح الومينيوم هميشه پوشيده از يك لايه اكسيد آلومينيوم است اين امر به ازاد كردن الكترون هاي بيشتري كمك مي كند. در طرح ليزر از ورقه هاي نازك و انعطاف پذير آلومينيوم براي ساخت كاتد و آنود استفاده مي كنيم . روش كار به اين صورت است كه درو قطعه ورقه الومينيوم با عرض 3 و طول 15 سانتي متر تهيه مي كنيم . سپس اين ورقه ها را به شكل استوانه هايي هم قطر با تيوپ ليزر يعني به قطر 2.5 سانتي متر لوله مي كنيم و در دو انتهاي تيوپ ليزر فرو ميكنيم . سپس يك سانتي متر از هر طرف را از لوله خارج كرده و بر روي خود تيوپ خم مي كنيم . پس از اتصال سيم هاي رابط جريان به ورقه هاي آلومينيوم ، آن قسمت از تيوپ را كه ورقه هاي آلومينيوم بر روي آن تا خورده به شدت عايق بندي مي كنيم تا از هرگونه تماس با آن ها غير ممكن شود . 
لازم به ذكر است ، سيتم آينه ها و پيچ هاي تنظيم كه قبلا توضيح داده شد بايد پس از عايق بندي الكترود ها و لوله كاواك به انتهاي ليزر متصل شود. چراكه اگر بدون عايق بندي عمل شود ، خطر برق گرفتگي وجود دارد.
 
محاسبه تقريبي توان ليزر :
 
ليزر هاي گونتگون با نوجه به سيستمي كه در ساخت آنها به كار برده شده از قبيل : نوع ماده ليزي ، طول كاواك ليزر ، روش هاي گوناگون دمش و نوع سيستم خنك كننده داراي توان هاي خروجي متفاوتي هستند.
براي محاسبه توان خروجي ليزر روش هاي گوناگوني وجود دارد كه بسياري از آنها حاوي فرمول هاي سخت و پيچيده است و نياز مند اطلاعات دقيقي از قسمت هاي مختلف دستگاه مي باشد .
در اينجا يك راه پيشنهادي و ساده جهت محاسبه توان تقريبي ليزر ارائه مي شود كه مي تواند مفيد باشد .
جهت محاسبه توان خروجي، پرتوي ليزر را به يك مايع كه ظرفيت گرمايي آن براي ما مشخص است مي تابانيم و در مدت زمان تابش ، تغييرات دمايي را اندازه مي گيريم . با محاسبه انرژي گرمايي مي توان توان خروجي ليزر را از رابطه معروف p=w/t بدست آورد . يكي از مناسب ترين مايعاتي كه مي توان از آن استفاده كرد آب مي باشد . چرا كه ظرفيت گرمايي آن مشخص است و به راحتي در دسترس مي باشد . اما براي محاسبه توان دقيق بايد ضريب بازتابش سطح آب را نيز به هنگام محاسبات در نظر بگيريم .چرا كه مقداري از پرتوي تابيده شده به سطح آب ، توسط سطح بازتابيده مي شود . استفاده از مايعاتي با ظريب بازتابش كمتر ، محاسبات را دقيقتر مي كند.
 
تلفات ليزر :
 
راه هاي متفاوتي براي اتلاف در ليزر وجود دارد كه به كاهش توان خروجي ليزر منجر مي شود . در زير به برخي از آنها اشاره مي شود كه تلاش براي رفع هر كدام از موارد ذكر شده باعث افزايش توان خروجي ليزر است .
-         جذب و پراكنده كردن نور توسط آينه ها .
-         پراش از لبه آينه ها .
-         عبور نور از آينه ها قبل از رسيدن به حد آستانه تابش .
-         پخش و پراكندگي پرتوها توسط ماده ليزري به دليل عدم يك نواختي ماده از نظر اپتيكي .
-         جذب ماده ليزري و گسيل تابش هايي كه مورد نظر ما نيست.
-     كاهش توان خروجي به دليل گرماي حاصله از عمل ليز كه ميتواند باعت بالا رفتن دماي آينه ها ، كاواك ليزر و يا الكترود ها شود .
-         كاهش توان خروجي به دليل عدم وجود خلا كامل در كاواك قبل از جريان دادن گاز درون كاواك.
تعدادي از عوامل اتلاف ذكر شده از جمله تلفات ناشي از گرم شدن سيستم و يا پراش از لبه هاي آينه ها قابل رفع است كه قبلا در مورد آنها توضيح داده شد . تعدادي ديگر از عوامل نيز با استفاده از مواد مناسب در ساخت ليزر قابل رفع است .
به طور كلي هر جه بيشتر بتوانيم در رفع عوامل بالا تلاش كنيم ، توان خروجي بيشتري خواهيم داشت .
 
ايمني ليزر :
 
بيشتر ليزر ها تابشي گسيل مي كنند كه با احتمال خطر همراه است . درجه خطرناكي ليزر به مشخصات خروجي ليزر ، طريقه استفاده و تجربه فردي كه از آن استفاده مي كند بستگي دارد .
از مشخصه هاي تابش ليزر جمع شوندگي پرتوي آن است . اين امر به همراه انرژي بالاي ليزر مي تواند انرژي زيادي به بافت هاي فيزيو لوژيكي بدن منتقل كند.از آنجا كه پرتو هاي ليزر داراي طول موج هاي متفائتي هستند ، مي توانند به بافت هاي مختلف بدن با توجه به قابليت جذب آنها آسيب برسانند . جذب تابش باعث افزايش دما مي شود و به قطع شدن اتصالات مولكولي مي انجامد .
يكي از آسيب پذير ترين قسمت هاي بدن تا آنجا كه به تابش ليزر مربوط مي شود ، چشم انسان است . اين امر به اين دليل است كه عدسي چشم ، پرتوي تابيده شده از ليزر را در ناحيه اي به شعاع حدود چندين برابر طول موج ليزر با چگالي بالاي انرژي متمركز مي كند .
ميزان خسارت به طول موج بستگي دارد به طوري كه تابش در نواحي ماورائ بنفش و مادون قرمز كه توسط قرنيه جذب مي شود ، باعث صدمه ديدن آن مي شود و جذب در ناحيه مريي باعث آسيب ديدن شبكيه مي گردد.
اين جذب ها توسط چشم مي تواند به سوختگي يا نقص بينايي منجر شود .
پوست مي تواند بيشتر از چشم مورد تابش قرار گيرد . پوست ممكن است در تابندگي سطح بالا تاول بزند و يا آسيب كمتري ببيند . در مورد پوست هم ميزان خسارت به طول موج تابش و ميزان جذب بستگي دارد به يژه در محدوده پرتوهاي ماورائ بنفش .
معمولا مكان هايي كه دستگاه هاي ليزر در آن ها قرار دارد ، با چراغ هاي اخطار و متوقف كننده هاي پرتو تجهيز مي شوند . در اين مكان ها از موادي كه بازتاب كننده پرتو هستند نيز استفاده مي گردد . به هنگا كار كردن با لبزر ها بايد از عينك هاي محافظ چشمي استفاده كرد و با توجه به اينكه در ليزر ها معمولا از مولد هاي ولتاژ بالا استفاده مي شود ، رعايت نكات ايمني در اين مورد نيز ضروري مي باشد .
 
 
منابع :
Sams FAQ in laser construction
Laser principle and application /J.Wilson – J.F Havaks
Laser miloni

چرخش

دقیقاً دقت کن

سلام اگه به مثبت وسطی  خیره بشین یهدایره سبز میبینید وگه خوب دقت کنید

دیگه دایره های صورتی رو نمیبینید.

خدا رو یادتون نره

خدا رو یادتون نره .

قانون بقا

دید کلی: قانون بقا در فیزیک کوانتوم


در دنیای فیزیک هیچ مطلبی اساسیتر و ساده‌تر از قوانین بقا و پایستگی ، نیست. در هر قانون بقا ، مقدار کل یک کمیت فیزیکی معین ، در یک دستگاه مفروض ، تنها به شرط منزوی بودن آن دستگام از تمام اثرهای خارجی ثابت یا پایسته است. مثلا ، بردار اندازه و حرکت کل یک دستگاه منزوی ، ثابت است. تغییرات داخلی در داخل مرزهای یک دستگاه منزوی می‌تواند از طریق برهمکنش متقابل ذرات داخل این دستگاه رخ دهند، ولی این تغییرات اثری در مقدار کل کمیت پایسته ندارند، و توانایی یک بقا ( پایستگی ) نیز در همین مطلب نهفته است. نیازی نیست که به جزئیات آنچه در داخل دستگاه اتفاق می‌افتد بپردازیم. درحقیقت ، می‌توان از بر همکنشهای داخلی دستگاه چشم‌پوشی کرد. ولی اگر دستگاه کاملا منزوی باشد کیفیتهای پایسته تغییر نمی‌کنند. از اینرو می‌دانیم که در فیزیک کلاسیک جرم کل ، انرژی کل ، اندازه حرکت خطی کل ، اندازه حرکت زاویه‌ای کل و بار الکتریکی کل در برخورد دو یا چند ذره مستقل از تاثیر خارجی دقیقا همان جرم کل ، انرژی کل ، اندازه حرکت خطی کل ، اندازه حرکت زاویه‌ای کل و بار الکتریکی کل پس از برخورد خواهند بود. انواع قوانین بقا را می‌توان به صورت زیر بیان کرد:

قانون بقای جرم:


قانون بقای جرم یکی از قوانین بقای فیزیک کلاسیک است. با وجود تغییراتی که ممکن است در دیگر کمیتهای دستگاه ( مثل انرژی ، حجم و دما ) رخ دهد، جرم کل دستگاه بشرط منزوی و نشت ناپذیر بودن ثابت خواهد بود. به عبارت دیگر می‌توان گفت که جرم نمی‌تواند آفریده شده و یا از بین برود، یا جرم نمی‌تواند تولید و یا نابود شود. البته سیستمهایی وجود دارند که جرم آنها در طول زمان تغییر می‌کند. بعنوان مثال اگر حرکت موشک را در نظر بگیریم، موشک قبل از پرتاب دارای یک مقدار جرم کل خواهد بود. اما بعد از پرتاب سوخت موشک مصرف می‌شود. بنابراین جرم سیستم موشک در این لحظه با جرم آن قبل از پرتاب متفاوت خواهد بود. بنابراین در مورد موشک بشرط منزوی بودن سیستم ساقط می‌گردد، لذا جرم سیستم بقا نخواهد داشت.

با این حال اگر موشک و گازهای خارج شده از آن را کلا بصورت یک سیستم فرض کنیم در اینصورت نیروهایی که گازهای خارج شده و موشک به یکدیگر وارد می‌کنند، در حکم نیروهای داخلی بوده و شرط منزوی بودن سیستم برقرار میشود و باز جرم بقا خواهد داشت. شایان ذکر است که این مطالب فقط در محدوده فیزیک کلاسیک معتبر است. اما در حالتی که سرعت جسم نزدیک به سرعت نور باشد، در اینصورت دیگر در قلمرو فیزیک کلاسیک نخواهیم بود و لذا قانون بقای جرم نقض می‌گردد.

قانون بقای انرژی:


قانون بقای انرژی به این صورت بیان می‌شود که اگز هیچ کاری روی دستگاه انجام نشود و یا دستگاه هیچکاری انجام ندهد، و اگر انرژی گرمایی به صورت گرما نه به دستگاه وارد و به از آن خارج می‌شود، انرژی کل دستگاه ثابت می‌ماند.

چون در محدوده فیزیک کلاسیک ، در نهایت تمام انرژیها را می‌توان بصورت انرژی جنبشی یا انرژی پتانسیل بیان کرد، لذا قانون بقای انرژی بیان می‌کند که در یک دستگاه جمع انرژیهای جنبشی ذرات و انرژیهای پتانسیل بر همکنش متقابل آنها ثابت است، انرژی گرمایی صرفا انرژس مکانیکی نامنظم حرکت گستره‌ای ملکولها و اتمها در چنان مقیاس میکروسکوپیکی است که انرژی جنبشی و پتانسیلی تک تک ذرات از هم متمایز نیستند. بعبارت دیگر می‌توان گفت که قانون اول ترمودینامیک صرفا همان قانون بقای انرژی است که به کاملترین شکل خود بیان می‌شود، این قانون شامل آزمایش‌های مربوط به گرما و انتقال انرژی گرمایی به واسطه اختلاف دماست.

قانون بقای اندازه حرکت خطی:


هرگاه دستگاهی تحت تاثیر هیچ نیروی خارجی خالص نباشد، اندازه حرکت خطی کل آن هم از لحاظ بزرگی و هم از نظر جهت ثابت می‌ماند.
قانون دوم نیوتن بیان می‌کند که هرگاه جسمی تحت تاثیر یک نیروی خارجی خالص قرار بگیرد، آن نیرو برابر است با آهنگ تغییرات اندازه حرکت خطی نسبت به زمان ، هنگامی که جرم تغییر نکند، نیرو بسادگی با حاصلضرب جرم در شتاب برابر خواهد بود.
در فیزیک کلاسیک جرم ذره ثابت است و از سرعت آن و یا هر وضع دیگری مستقل است. بنابراین اگر برآیند کل نیروهای خارجی وارد بر یک جسم صفر باشد، در اینصورت آهنگ تغییرات اندازه حرکت خطی نسبت به زمان صفر خواهد بود. نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که وقتی دو جسم بر همکنش میکنند، اندازه حرکت خطی منتقل شده به جسم اول در یک بازو زمانی بینهایت کوچک، برابر و در خلاف جهت اندازه حرکت منتقل شده به جسم دوم، در خلاف همان بازو زمانی است. بنابراین نیروهای کنش و واکنش ، که در اینجا هر دو داخلیاند مساوی و مختلف الجهت هستند.

قانون بقای اندازه حرکت زاویه‌ای:


هر گاه دستگاهی تحت تاثیر گشتاور نیروی خارجی خالص نباشد، اندازه حرکت زواویه‌ای کل آن ، هم از لحاظ بزرگی و هم از نظر جهت ، ثابت خواهد ماند. گشتاور نیرو چنین تعریف می‌شود که هر گاه تحت تاثیر یک گشتاور نیروی خارجی خالص حرکت دورانی انجام دهد، در اینصورت این گشتاور نیرو با آهنگ تغییرات اندازه حرکت زاویهای نسبت به زاویه دوران برابر است. بنابراین اگر بر جسم هیچ گشتاور نیروی خارجی وارد نشود و یا برآیند گشتاور نیروهای خارجی وارد بر یک جسم صفر باشد، در اینصورت آهنگ تغییرات اندازه حرکت زوایه‌ای نسبت به زاویه دوران صفر خواهد بود. و لذا اندازه حرکت زواویه‌ای باید مقداری ثابت باشد. در اینجا نیز مانند مورد اندازه حرکت خطی ، علاوه بر مقدار جهت اندازه حرکت زاویه‌ای نیز مقداری ثابت باشد.

قانون بقای بار الکتریکی:


باز کل یک دستگاه الکتریکی منزوی ثابت است. چون هر مشاهده ، یا اندازه‌گیری روی یک دستگاه ، الزاما با خود آن دستگاه تداخل می‌کند، منزوی شدن کامل یک دستگاه ایده‌آلی است که فقط با تقریب می‌تواند تحقق پیدا کند و هرگز به طور کامل تحققپذیر نیست. بعنوان مثال وقتیکه برای اندازهگیری دمای یک مایع ، دماسنج را در داخل آن قرار می‌دهیم، دماسنج بوسیله مایع گرم یا سرد می‌شود، و مایع در همان زمان سرد یا گرم می‌شود. آنچه دماسنج در پایان نشان می‌دهد دمای واقعی مایع ، قبل از انجام اندازه‌گیری نخواهد بود دمای خوانده شده دمایی است که مایع پس از قرار گرفتن دماسنج به آن رسیده است. اما در فیزیک کلاسیک ، با انجام ماهرانه آزمایش ، همیشه امکان دارد که اغتشاش‌ها را به میزانی کاهش داد که بتوان دستگاه را عملا منزوی در نظر گرفت. در این صورت بار کل بقا خواهد داشت. به عبارت دیگر مانند بقاء انرژی می‌توان گفت که بار نه آفریده می‌شود و نه نابود می‌گردد.

قانون بقای جرم ـ انرژی:


گفتیم که اگر سرعت جسمی بتواند به مقدار نزدیک به سرعت نور برسد، در این صورت از محدوده فیزیک کلاسیک خارج خواهیم شد. در این حالت قوانین بقای جرم و انرژی نقض می‌شود، و در عوض یک قانون واحد بنام قانون بقای جرم ـ انرژی بیان می‌شود. براین اساس هرگاه تغییری در مقدار جرم صورت گیرد، این تغییر بوسیله تغییر انرژی جبران می‌شود، به عنوان مثال اگر جرم کاهش پیدا کند در این صورت به اندازه تغییر جرم انرژی تولید می‌شود و برعکس اگر جرم افزایش پیدا کند، مقداری انرژی به جرم تبدیل شده است. هم ارزی بین جرم و انرژی اولین بار توسط اینیشتن در نظریه نسبت بیان شد.

قانون بقای پاریته:


در مکانیک کوانتومی به هر کمیت فیزیکی یک عملگر نسبت می‌دهند. اما عملگرهای دیگری نیز وجود دارند که اصلا معادل کلاسیکی ندارند. از این جمله می‌توان به عملگر پاریته اشاره کرد. این عملگر براین اساس تعریف می‌گردد که توابع موج فرد یا زوج هستند بنابراین اگر تابع موج زوج یا فرد باشد، در این صورت پاریته نیز زوج خواهد بود. اما پاریته بقا دارد، به این صورت اگر ذره‌ای دارای پاریته زوج باشد همچنان زوج خواهد بود و اگر فرد باشد، همچنان فرد باقی می‌ماند.

پروفسور کامران وفا

مصاحبه با پروفسور كامران وفا
مصاحبه با پروفسور كامران وفا
مصاحبه با پروفسور کامران وفا استاد فیزیک دانشگاه هاروارد ( متن انگلیسی ) ...

Interview with Iranian Harvard Physicist, Prof. Cumrun Vafa

Anne-Laure Biolley & Shahriar Zayyani

 

Cumrun Vafa was born in Tehran in 1960. He attended the prestigious Alborz High School, before going to the US in 1977 as an undergraduate at MIT, where he got his bachelor’s degree in math and physics, as a double major. He then went on to Princeton University for graduate work, where he got his PhD in Physics, in 1985. He then became a junior fellow at Harvard, where he later got a junior faculty position. In 1989 he was offered a senior faculty position, and he has been there ever since.
Professor Vafa, is the Donner Professor of Science at Harvard University. He is one of the main initiators and one of the leaders of research in String Theory - one of the leading physics theories for describing the interactions and forces of nature.

When did you decide to become a physicist and why?

Well, I was interested in physics, but I was not considering it as a profession when I was in Iran. After I came to study in the US, in my freshman year, I really liked physics and math, much much more than the rest of the courses I was taking. But I was still not reconciled with the idea of doing it as a job. The idea of majoring in science, at the time, was foreign to our culture. So after a bit of consideration – my parents were a great help, they never pushed me in anyone direction or another, so thanks to their openness – I was allowed to choose the direction I was interested in. So I ended up in physics and math.

But if you ask me since when I was interested in physics – that’s a different question – that goes as far back as I remember. I remember when I was first grade, whenever I would look at the moon, it was bothering me why it wouldn’t fall to the ground. That fact stuck with me, and also why other people were not bothered by it and treated it as if it was irrelevant. So these are the kinds of questions I’ve been interested in since childhood.

What would you have done if not physics?

Well, the natural path in Iran at the time, while I was studying at MIT, would have been some kind of engineering. So before I started I was thinking of doing some kind of a double-major in electrical engineering with some kind of management. So I took some electrical engineering courses and some economics courses in my first year at MIT and then I decided that this was not for me.

So the plan then was to finish the degree, and then go back to Iran?

The plan at the time was to do this and then go back. There was at that time no discussion of doing anything else. Even when I decided to do physics, one of my hesitations, was that I had realized that if I do a major in physics, I may not end up going back to Iran. There was not that much exciting research going on at the time.

And this was all during the revolution?

This was a mix of just before the revolution and during. In fact it was in the middle of my sophomore year that the revolution took place, but my decision to go into physics was taken before that.

This year, is the 100th anniversary of Einstein Miraculous year. As one of the leading physicists in the world, 100 years later, where do you think we stand, and how does the future look?

The future looks unclear, but exciting. I think that the amount that we have learned over the past century has been tremendous. But we now also understand that there is a lot more to go. From the point of view of what I’m interested in, which is string theory - the merging of quantum theory and gravity - the sociology and the development of the history of it has been extremely random. So it's hard to predict the future, given its path, and I’d rather not venture into speculation; but I think it's one of the most exciting adventures that theoretical physicists are engaged in, and it has led to a lot of brilliant physical insights; and as an offshoot, it has led to the development of various branches of mathematics. So I think that the fact that it has led to all these insights and connections in mathematics makes us more sure of its validity; but the question of when and where and how it will make the connection to experiment, is a big question and I have nothing to offer other than hope that, with recent advances in experiments such as some beautiful results in cosmology, in the future we will be able to get some experimental confirmation of string theory.

You go back very regularly to Iran. Do you have any memories that stand out for you, recent or from before?

Many things. In fact I consider myself more Iranian than anything else. So even though most of my time has been outside of Iran, most of my memories are from the 17 years or so that I was in Iran. They make up a great fraction of my memory. Generally what stands out from our culture is the hospitality of our people, and similar nice aspects of our culture are what I like and are the strength. If you ask me about what my most recent memories are, it’s meeting eager young minds working on theoretical physics, and basically feeling a little sad that I couldn’t be of more help. There are many who are looking for guidance and for help; and I certainly am not in the position to offer them much help, but I felt like they had so much more interest than the resources had to offer them, to realise their talent. It is a sad realization, but I was glad to see so much talent there.

And of course the parties and the get-togethers with family, they’re of course far too familiar to us all, for me to elaborate all.

Should someone ask you if you’re Iranian or Iranian-American, what would you answer?

In some ways Iranian, and in some ways American. A bit of a mixture of both. I think for all Iranians who are outside of Iran, whether they want to or not, they’re a bit mixed. For example, there are some aspects of what is going on in Iran which are quite foreign to me. But at the same time, there are a lot of things here which are still very foreign to me, even though it has been more that 20 years that I've been here. I think all of us who are outside of Iran are a bit mixed so that unfortunately, we don’t completely belong to either country, and also on the fortunate side, at the same time belong to both.

A year and a half ago, there was a big String Theory Workshop in the north of Iran: did you attend?

No unfortunately I was not able to, but I was involved in some of the fund-raising.

What do you think of the current state of research in Iran?

I’m impressed with the young minds, and the talent there. I'm impressed that they follow the recent developments, and as a matter of fact contribute at a high level. I'm quite impressed with the few senior faculty who are still there, doing a lot of interesting work, and encouraging the young people, directing them in the right direction. So those are all positive. And I'm impressed that they pay attention to try and develop connections with the outside, in terms of seminars, conferences, workshops. They’re very active especially at the Institute of Physics and Mathematics [IPM], and at Daaneshgaah San’atee [Sharif University]. They’re doing all they can, but it’s not enough. In other words, they’re doing all they can but the government or the institutions which are supposed to help should do more; clearly it’s not enough for the amount of talent and the amount of interest that we have in Iran.

Over the past few years, there are more and more Iranians taking positions in the various universities and research institutes in the US and abroad – like yourself and Prof. Nima Arkani-Hamed who are faculty at Harvard University, and generally making an impression on the world academia. What are your views on that?

Well, I'm not sure if I'm recognized, or Nima is recognized as being Iranian in the community. We are Iranian, but we’re not recognized so much for that. So unfortunately, one or two examples are just too little.

What do you think can be done about that?

Well, I can give you an idea what can be done, but I'm not sure if that's going to happen. Ideally what should happen is that there would be a more unified community of Iranians outside of Iran, in all areas, which would try and look after Iranian concerns; and be political or social or whatnot. Then, as a by-product, it would bring out the Iranians in all the different branches of science, art, or whatever. And basically to bring these people out to the Iranian community before even the international community; I don't think we're even known among our own community, let alone the bigger international community. The point is that we're too scattered and don't have a central community sense unfortunately. So I think the first step is to start from within ourselves, among Iranians, to get together more, make the effort and connect together, with the kind of things that you are doing, through newspapers, or websites.

I think those are the things we need to encourage. And I think that we have reached a critical mass, to try and do it a bit more internationally. Even within the US and Canada, we don't have such a grouping. So some kind of an Iranian network or society would be the first step, and then we can take further steps after that. We still need to develop these local pockets of Iranian interest.

Since the events in New York in 2001, we've heard stories of Iranian students or scientist in the United States, losing funding, or getting locked out of their labs. Have you, as a scientist in the US of Iranian heritage, experienced any kind of different treatment, or persecution?

Well, nothing to this degree towards me. If you’re asking if something has happened to me, then no, nothing. But, the climate has changed after those events. I think the whole US is different and changed, and I would say in a more negative direction. I think that terrorists succeeded unfortunately, in their sad goal, and I think, more than the Americans realize, and not in terms of casualties, but rather in terms of the psychological effect they had on this country; it has been disastrous. Unfortunately, the America that I remember is not the same America as now.

Has it been a different environment for your family growing up there, or have they been more immune to it, by virtue of having lived there longer?

Well they are too young perhaps. I have three kids under 12 years old. So they are not at the point where they ask deep questions about identity, but it has affected them a little bit. In their school they are supposed to write something which signifies who they are. And one of them says that ‘I'm Iranian’, or ‘my parents are Iranian’, so that means that it’s clear for them that it's a big thing. But how exactly they identify that with this, is rather unclear; they are still too young for that.

It is my hope that, when they grow up, they grow up in a way that would not alienate them from their Iranian culture; and it can in some way influence the American culture, in a way to be more understanding toward Eastern cultures and Iranian culture and so forth. I hope that is what will happen, not just for my kids, but for any kids growing up outside of Iran. I think that they should basically play the role of messengers from our culture. I think right now, there is just too much misunderstanding.

For example after September 11th, the first reaction was the knee-jerk reaction, but the second reaction should have been ‘why has this happened’. Let's go to the cultural reasons or political reasons. Unfortunately those questions are never asked. Maybe, a week or two after it happened, it was beginning to get asked, but suddenly it gets suppressed amazingly. Some of the discussion got completely diverted to how do we protect our security and that was basically the end of the story. There were no further discussion about ‘are there any wrong politics that we are having?’ ‘is this the result of a coherent mistake in our policies’ orwhether we should do anything about that’. Nothing. And unfortunately the media played a very sad role: instead of encouraging deep questions, root-cause questions, they basically got side-tracked by whether the security level is orange, or blue, or whatever.

Are you following the current political situation in Iran?

Yes I am following it, as I'm sure many of the Iranians abroad are. Unfortunately, the events are not very encouraging, especially after the defeat of the reformers. That was a golden opportunity which was lost.

What do you see as a possible solution?

Well, I think that it should be from within for sure. We, from the outside, can have some partial, minor involvement or help, but the greatest part of it, fortunately or unfortunately has to come from within. My feeling is that the youth will drive it. As you know, the percentage of population of Iran which are young, is growing, and forms a big fraction. And I think that they are going to drive the future events in Iran. And I don't think that the status quo will continue for long, with the explosion of youth population. Increasingly, what they hear is in contradiction with what their beliefs are, and I don’t think they are going to put up with it. But, exactly what will happen, and how it will happen, I don’t know.

You must have heard all the noise the last while about America's plan to invade Iran. Do you think that outside intervention, be it a full blown invasion, or be it the precision strikes that Israel is talking about, could be a solution to the nuclear dilemma of Iran?

I think that any involvement from outside of Iran, of any kind, would be disastrous; be it Israel, US, or whoever. I think it would be a grave error by whoever does it. Whether Iran is actually doing it or not, I don’t know. But if I know our culture, I would have thought that it's a good bargaining chip. I have a feeling that, that is how it's being used. I could be wrong on that, but, if I were to guess … I mean, the logic of it … I mean, for example, the negotiations that are going on with the Europeans, are precisely directed to take advantage of the position rather than actually trying to develop nuclear weapons. But that's if I were to make a guess. However, that's just speculation.

What – non scientific – book are you reading right now?

I just finished reading the book Persepolis, by Marjane Satrapi. It was really really interesting, and I recommend it. It has so many references to the memories of that time period.

And finally, what do you enjoy about being a physicists?

Freedom of thinking and the excitement of discovery – of intellectual discovery.

 

http://www.shahrvand.com

فقط    انـــــــــــــــــــــــــــــــــــــیشتــــــــــــــــــــــــــین

آلبرت اینشتین (به آلمانی: Albert Einstein) زاده ۱۴ مارس ۱۸۷۹ در اولم، ورتمبرگ و درگذشته در ۱۸ آوریل، ۱۹۵۵ در پرینستون، نیوجرزی، فیزیک‌دان نظری بود. وی طراح نظریات خاص و عمومی نسبیت بود. علاوه بر این، او دربسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمده‌ای داشت. این در حالیست که انیشتین بیش از همه به خاطر نظریه نسبیت شهرت دارد. (بویژه در هم‌ارزی جرم و انرژی، E=mc۲) وی به خاطر توضیح تأثیرات فوتوالکتریک در سال ۱۹۰۵سال باشکوه یا «سال معجزه آسا») و «به خاطر خدماتش به فیزیک»، جایزه نوبل در فیزیک سال ۱۹۲۱را دریافت کرد. انیشتین به دلیل تأثیرات چشمگیرش، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فیزیکدانانی شناخته می‌شود که به این جهان پا گذاشته‌اند. [۱] [۲] در فرهنگ عامه، نام انیشتن به مترادف هوش بزرگ و نابغه تبدیل شده‌است.

انیشتین در ۱۴ مارس ۱۸۷۹ در ساعت ۱۱:۳۰ صبح به وقت محلی در یک خانواده یهودی در شهر اولم در ورتمبرگ آلمان، واقع در ۱۰۰ کیلومتری اشتوتگارت بدنیا آمد. پدرش هرمان انیشتین یک فروشنده بود که بعدها یک کارخانه الکتروشیمیایی را تأسیس کرد و مادرش پولین نی کوچ نام داشت. آنها در کنیسه اشتوتگارت-باد با یکدیگر ازدواج کردند.

در زمان تولد، مادر آلبرت به خاطر اینکه سر او بسیار بزرگ بود و حالتی عجیب داشت بسیار نگران بود. هرچند که با رشد او، کم کم بزرگی سرش کمتر به چشم می‌آمد، اما از عکس‌های او معلوم است که کله‌اش نسبت به بدنش بزرگ‌تر بوده است؛ به این ویژگی در افرادی که سرهای بزرگی دارند «سربزرگی خوش‌خیم» گفته می‌شود که هیچ ارتباطی با بیماری یا مشکلات ادراکی ندارد.

یکی دیگر از مشهورترین جنبه‌های کودکی انیشتین این است که او خیلی دیرتر از بچه‌های معمولی صحبت کردن را آغاز کرد. طبق ادعای خود انیشتین، او تا سن سه سالگی حرف زدن را آغاز نکرده بود و بعد از آن هم حتی تا سنین بالاتر از نه سالگی به سختی صحبت می‌کرد. به دلیل پیشرفت کند کلامی انیشتین، و گرایش او به بی‌توجهی به هر موضوعی که در مدرسه برایش خسته کننده بود و در مقابل توجه صرف او به مواردی که برایش جالب بودند باعث شده بود که برخی همچون خدمه منزل انیشتین او را کند ذهن بدانند. البته در زندگی انیشتین، این اولین و آخرین باری نبود که چنین انگ‌ها و نظرات آسیب شناسانه‌ای به او نسبت داده می‌شد.

اعضای خانواده آلبرت، همگی یهودیهایی لاقید بودند و از همین رو، او در یک مدرسه ابتدایی کاتولیک درس می‌خواند. او با اصرار مادرش آموزش ویولون می‌دید. اگرچه او از همان ابتدای کار مشق ویولون را دوست نداشت و در نهایت نیز آنرا کنار گذاشت، اما بعدها آرامش عمیق خود را در سوناتای ویلون موتسارت بدست می‌آورد.

وقتی انیشتین پنج ساله بود، پدرش به او یک قطب‌نمای جیبی نشان داد و انیشتین پی برد که در فضای خالی چیزی بر روی سوزن تأثیر می‌گذارد؛ او بعدها این اتفاق را یکی از تحول‌آمیزترین اتفاقات زندگی‌اش توصیف کرد.

در سال ۱۸۸۹، دانشجویی به نام مکس تالمود (بعدها به نام تالمی)، که به مدت شش سال پنجشنبه شب‌ها به منزل خانواده انیشتین می‌آمد، [۳]، انیشتین را با مهم‌ترین متون علمی و فلسفی آشنا کرد، که از جمله آنها می‌توان به «نقد خرد ناب» از کانت اشاره کرد. همچنین در اواخر دوران کودکی و اوایل دوران بزرگسالی، دو عموی او با توصیه و تهیه کتاب‌هایی در زمینه علم، ریاضی و فلسفه، به رشد فکری او کمک می‌کردند.

در سال ۱۸۹۴، در پی ناموفق ماندن کسب‌وکار هرمان انیشتین در صنعت الکتروشیمی، خانواده انیشتین از مونیخ به پیوا- شهری در ایتالیا در نزدیکی میلان- مهاجرت کردند. انیشتین اولین فعالیت علمی خود را با عنوان «بررسی وضعیت اتر در زمینه‌های مربوط به مغناطیس»، در همان زمان برای یکی از عموهایش می‌نوشت. آلبرت برای تمام کردن درسهایش، در مدرسه شبانه روزی مونیخ ماند و پس از آنکه تنها توانست یک ترم را تمام کند در بهار سال ۱۸۹۵ دبیرستان را رها کرده و برای پیوستن به خانواده‌اش رهسپار پریوا شد. یک سال و نیم پیش از امتحانات نهایی، او بدون اطلاع والدینش و با متقاعد کردن مسئولین مدرسه به اینکه بواسطه یک گواهی پزشکی به او اجازه مرخصی بدهند مدرسه را ترک کرد اما این بدان معنا بود که انیشتین هیچگونه گواهی در تحصیلات متوسطه کسب نکرد. [۴] در همان سال یعنی در سن ۱۶ سالگی، او آزمایش ذهنی را که به «آیینه آلبرت انیشتین» شهرت دارد انجام داد. اوپس از خیره شدن به آیینه، آزمایش کرد که اگر با سرعت نور حرکت کند چه اتفاقی برای تصویرش خواهد افتاد؛ نتیجه‌گیری او مبنی بر اینکه سرعت نور مستقل از بیننده‌اش است، بعدها به یکی از دو فرضیه نسبیت خاص تبدیل شد.

در آزمون ورودی موسسه فدرال پلی تکنیک زوریخ-که امروزه به ETH زوریخ شهرت دارد- اگرچه امتیاز آلبرت در بخش ریاضی و علوم عالی شد، اما امتیاز پایین او در بخش ادبیات مانع از قبولی وی شد؛ پس از آن خانواده‌اش او را به آرائو در سوییس فرستادند تا تحصیلاتش را در آنجا به اتمام برساند؛ پس از آن دیگر معلوم بود که آلبرت آنگونه که پدرش می‌خواست مهندس الکترونیک نخواهد شد. او در آنجا به مطالعه تئوری الکترومغناطیس که بسیار کم به آن پرداخته شده، مشغول شد و در سال ۱۸۹۶ دیپلم خود را دریافت کرد. در این مدت او در منزل خانواده پروفسور یاست وینتلر اقامت کرد و در آنجا به عنوان اولین تجربه عاشقانه، به ماری دختر این خانواده علاقمند شد. مایا، خواهر انیشتین که نزدیکترین همراز او بود بعدها با پسر همان خانواده یعنی پل ازدواج کرد و و دوست او نیز یعنی مایکل بسو با دختر دیگر همان خانواده یعنی آنا وصلت کرد. [۵] پس از آن انیشتین در ماه اکتبر در موسسه فدرال پلی تکنیک ثبت نام کرد و به زوریخ رفت؛ در همین حال ماری نیز برای تدریس به اولسبرگ در سوییس رفت. او در همان سال شهروندی خود در ورتمبرگ را لغو کرد.

در بهار سال ۱۸۹۶، میلوا ماریخ صربستانی که ابتدا در دانشگاه زوریخ در رشته پزشکی اغاز به تحصیل کرده بود، پس از یک ترم به موسسه فدرال پلی تکنیک آمد تا در آنجا به عنوان تنها زن در آن سال، در رشته‌ای که انیشتین درس می‌خواند تحصیلات خود را ادامه دهد. در طی سالهای بعد رابطه ماریخ با انیشتین به یک رابطه عاشقانه تبدیل شد، هرچند که مادر انیشتین به خاطر غیر یهودی بودن، سن بالا و نقص جسمانی ماریخ، به شدت با رابطه آنها مخالف بود. [۶]

کار و مدرک دکترا

پس از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه، اینشتین نتوانست شغلی در رابطه با تدریس پیدا کند. پدر یکی از هم‌کلاسی‌هایش به او کمک کرد تا در یکی از دفاتر ثبت اختراع[1] در سوئیس در سال ۱۹۰۲ استخدام شود.


 سال‌های آخر

وی در خلال جنگ ‌جهانی دوم به آمریکا مهاجرت کرد تا در پروژه‌ای که این کشور به منظور تحقیقات برای ساخت بمب اتمی راه‌اندازی کرده بود شرکت کند. پس از پایان جنگ و تأسیس اسرائیل به آن کشور مهاجرت کرد و به عنوان عضو هیئت علمی و استاد در دانشگاه عبری اورشلیم به تدرس پرداخت. سرانجام دوباره به آمریکا بازگشت و در شهر پرینستون ساکن شد و در روز هجدهم آوریل ۱۹۵۵ در همان‌جا در گذشت.


ویژگی‌های شخصی

ویژگی‌های او

اینشتین در نوازندگی ویلون مهارت داشت.[۷] وی از کودکی تلاش داشت تا برای شمار بیشتری از همگونه‌های خود و به‌ویژه کسانی که در دور و بر او می‌زیسته‌اند سودمند باشد. ویژگی دوم او ذوق هنریش بود که انیشتین را وامیداشت که نه تنها اندیشه کلی مومی خود را به شیوه‌ای روشن و منطقی سازمان دهد بلکه روش سازمان‌دهی و بهینه‌سازی‌ آنها نیز به شیوه‌ای باشد که هم خود او و هم مستمعان، از دید جهان‌شناسی لذت برند. هدف اینشتین این بود که فضای مطلق را از فیزیک براندازد، نظریه نسبیت ۱۹۰۵ که در آن اینشتین فقط به حرکت راستخط یکسان پرداخته بود اینشتین با کمک از اصل تعادل پدیده‌های جدیدی را در گفتگوی نور پیش بینی کند که قابل مشاهده بوده‌اند و می‌توانست درستی نظریه نوین او را از دید تجربی تایید کرد.[نیازمند منبع]

 دیدگاه‌های مذهبی

اینشتین شدیداً به خدا باور داشته‌است.[۸] اینستین دربارهٔ دیدگاهش به وجود خدا گفته‌است[۹]:

   
آلبرت اینشتین
برخی مردم مدعی می‌شوند كه خدایی وجود ندارد. اما آنچه مرا خشمگین می‌كند این است كه آنها برای توجیه دیدگاه‌شان از من نیز نام می‌برند.
   
آلبرت اینشتین


ایساكسون در کتابش می‌نویسد[۱۰]:

   
آلبرت اینشتین
بخش مهم زندگی اینشتین در ۵۰ سالگی اوست؛ زمانی‌كه به خداشناسی مبتنی بر «تجلی روح در قوانین جهان» روی می‌آورد و خدایی را می‌شناسد كه خود را در وحدت میان تمامی موجودات نشان می‌دهد. اینشتین در كشفیات خود در فیزیك و دیگر علوم به این باور رسید كه بدون شك قدرتی ماورای تمام موجودات و قوانین حاكم بر جهان وجود دارد.
   
آلبرت اینشتین


[ویرایش] دیدگاه‌های سیاسی

او در طول زندگی ۳ بار ملیتش را تغییر داد و به هیچ وجه فرد ناسیونالیستی نبود. اگرچه او از به وجود آمدن اسرائیل به شکل آنروزی آن، حمایت کرد ولی رهبری کشور را هرگز به دست نگرفت.[۱۱]

 

 

 

                      آلبرت انیشتین در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم که شهر متوسطی از ناحیه و ورتمبرگ آلمان بود متولد شد. اما شهر مزبور در زندگی او اهمیتی نداشته است، زیرا یک سال بعد از تولد او خانواده وی از اولم عازم مونیخ گردید. پدر آلبرت ، هرمان انیشتین کارخانه‌ کوچکی برای تولید محصولات الکترو شیمیایی داشت و با کمک برادرش که مدیر فنی کارخانه بود از آن بهره‌برداری می‌کرد. گر چه در کار معاملات بصیرت کامل نداشت. پدر آلبرت از لحاظ عقاید سیاسی نیز مانند بسیاری از مردم آلمان گر چه با حکومت پروسیها مخالفت داشت، اما امپراتوری جدید آلمان را ستایش می‌کرد و صدر اعظم آن «بیسمارک» و ژنرال «مولتکه» و امپراتور پیر یعنی «ویلهم اول» را گرامی می‌داشت.



img/daneshnameh_up/6/62/Einestein.png





مادر انیشتین که قبل از ازدواج پائولین کوخ نام داشت بیش از پدر زندگی را جدی می‌گرفت و زنی بود از اهل هنر و صاحب احساساتی که خاص هنرمندان است و بزرگترین عامل خوشی او در زندگی و وسیله تسلای وی از علم روزگار موسیقی بود. آلبرت کوچولو به هیچ مفهوم کودک اعجوبه‌ای نبود و حتی مدت زیادی طول کشید تا سخن گفتن آموخت، بطوری که پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غیر عادی باشد. اما بالاخره شروع به حرف زدن کرد، ولی غالباً ساکت و خاموش بود و هرگز بازیهای عادی را که مابین کودکان انجام می‌گرفت و موجب سرگرمی کودک و محبّت فی مابین می‌شود را دوست نداشت.

آلبرت مرتباً و هر سال از پس سال دیگر طبق تعالیم کاتولیک تحصیل کرد و از آن لذّت فراوان می‌برد وحتّی در مواردی از دروس که به شرعیات و قوانین مذهبی کاتولیک بستگی داشت چنان قوی شد که می‌توانست در هر مورد که همشاگردانش قادر نبودند به سؤالهای معلّم جواب دهند او به آنها کمک می‌کرد.

انیشتین جوان در ده سالگی مدرسه ابتدائی را ترک کرد و در شهر مونیخ به مدرسه متوسطه «لوئیت پول» وارد شد. در مدرسه متوسطه اگر مرتکب خطایی می‌شدند، راه و رسم تنبیه ایشان آن بود که می‌بایست بعد از اتمام درس ، تحت نظر یکی از معلّمان ، در کلاس توقیف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگیز کلاسهای درس ، این اضافه ماندن شکنجه‌ای واقعی محسوب می‌شد.

ذوق هنری

ذوق هنری انیشتین چنان بود که او وقتی پنج ساله بود، روزی پدرش قطب نمایی جیبی را به وی نشان داد، خاصّیت اسرار آمیز عقربه مغناطیسی در کوک تأثیر عمیقی گذاشت. با وجود آنکه هیچ عامل مرئی در حرکت عقربه تأثیری نداشت، کودک چنین نتیجه گرفت در فضای خالی باید عاملی وجود داشته باشد که اجسام را جذب کند. وقتی که انیشتین پانزده ساله بود حادثه‌ای اتفاق افتاد که جریان زندگی او را به راه جدیدی منحرف ساخت.

هرمان پدر او در کار تجارت خویش با مشکلاتی مواجه شد و در پی آن صلاح را در آن دیدند که کارخانه خود را در مونیخ بفروشد و جای دیگری را برای کسب و کار خود ترتیب دهند. از آنجا که وی خوش بین و علاقمند به کسب لذّتهایی بود، تصمیم گرفت که به کشوری مهاجرت کند که زندگی در آن با سعادت بیشتری همراه باشد و به این منظور ایتالیا را انتخاب کرد و در شهر میلان مؤسسه مشابهی را ایجاد کرد. هنگامیکه وارد شهر میلان شدند آلبرت به پدر خود گفت که قصد دارد تابعیت کشور آلمان را ترک گوید. آقای هرمان به وی تذکر داد که این کار زشت و نابهنجار است.

دوران دانشجویی

در این دوران مشهورترین مؤسسه فنی در اروپا مرکزی به استثنای آلمان ، مدرسه دارالفنون سوئیس در شهر زوریخ بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شرکت کرد، ولی بخاطر اینکه در علوم طبیعی اطلاّعات وسیعی نداشت درامتحان پذیرفته نشد. با این حال مدیر دارالفنون زوریخ تحت تأثیر اطلاّعات وسیع او در ریاضیات واقع شد و از او درخواست کرد که دیپلم متوسطه‌ای را که برای ورود به دارالفنون لازم است در یک مدرسه سوئیسی بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک «آرائو»که با روش جدیدی اداره می‌شد معرفی کرد.

بعد از یک سال اقامت در مدرسه مذبور دیپلم لازم را بدست آورد و در نتیجه بدون امتحان در دارالفنون زوریخ پذیرفته شد. با اینکه درسهای
فیزیک دارالفنون آمیخته با هیچگونه عمق فکری نبود، باز هم حضور در آنها آلبرت را تحریک کرد که کتب جستجو کنندگان بزرگ این را مورد مطالعه قرار دهد. او ، آثار استادان کلاسیک فیزیک نظری از قبیل: بولتزمان ، ماکسول و هرتز را با حرص عجیبی مطالعه کرد. شب و روز اوقات او با مطالعه این کتابها می‌گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه‌ای آشنا شد که چگونه بنیان ریاضی مستحکمی ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصیلات خود راپایان داد و به مسأله مهم تهیه شغل مواجه شد.

از آنجا که نتوانست مقام تدریسی در مدرسه پلی تکنیک بدست آورد، تنها یک راه باقی ماند و آن این بود که چنین شغل و مقامی در مدرسه متوسطه‌ای جستجو کند. اکنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بیست و یک سال داشت و تابعیت سوئیس را بدست آورده بود. او در هنگام داوطلب شغل معلّمی خصوصی گردید و پذیرفته شد. انیشتین از کار خود راضی و حتّی خوشبخت بود که می‌تواند به پرورش جوانان بپردازد، امّا بزودی متوجّه شد معلمّان دیگر نیکی را که او می‌کارد ضایع و فاسد می‌کنند و این شغل را ترک کرد.

بعد از این دوران تاریک ، ناگهان نوری درخشید و بعد از مدّتی در دفتر ثبت اختراعات مشغول به کار شد و به شهر «برن» انتقال یافت. کمی بعد از انتقال به شهر برن انیشتین با میلواماریچ همشاگردی قدیم خود در مدرسه پلی تکنیک ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر پی در پی بود که اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. کار انیشتین در دفتر اختراعات خالی از لطف نبود و حتّی بسیار جالب می‌نمود وظیفه وی آن بود که اختراعات را که به دفتر مذبور می‌آوردند، مورد آزمایش اوّلیه قرار می‌داد.

شاید تمرین در همین کار موجب شده بود که وی با قدرت خارق العاده و بی‌مانند بتواند همواره نتایج اصلی و اساسی هر فرض و نظریه جدیدی را با سرعت درک و استخراج کند. چون انیشتین بخصوص به
قوانین کلی فیزیک علاقه داشت و به حقیقت در صدد بود که با کمک محدودی میدان وسیع تجارت را به وجهی منطقی استنتاج کند.



img/daneshnameh_up/1/17/einstein.gif





کسب کرسی استادی دانشگاه

در اواخر سال 1910 کرسی فیزیک نظری در دانشگاه آلمانی پراگ خالی شد. انتصاب استادان این قبیل دانشگاهها طبق پیشنهاد دانشکده بوسیله امپراتور اتریش انجام می‌گرفت که معمولاً حقّ انتخاب خویش را به وزیر فرهنگ وا می‌گذاشت. تصمیم قطعی برای انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده فیزیکدانی به نام «آنتون لامپا» بود و او برای انتخاب استاد دو نفر را مدّ نظر داشت که یکی از آنها «کوستاو یائومان» و دیگری «انیشتین» بود. «یائومان» آن را نپذیرفت و پس از کش و قوسهای فراوان انیشتین این مقام را پذیرفت.

وی صاحب دو ویژگی بود که موجب گردید وی استاد زبردستی گردد. اوّلین آنها این بود که علاقه فراوان داشت تا برای عدّه بیشتری از همنوعان خود و بخصوص کسانی که در حول و حوش او می‌زیسته‌اند مفید باشد. ویژگی دوّم او ذوق هنریش بود که انیشتین را وا می داشت که نه فقط افکار عمومی خود را به نحوی روشن و منطقی مرتّب سازد، بلکه روش تنظیم آنها به نحوی باشد که چه خود او و چه استفاده کنند از نظر جهان شناسی نیز لذّت می‌برند.

هدف انیشتین این بود که فضای مطلق را از فیزیک براندازد،
نظریه نسبیت سال 1905 که در آن انیشتین فقط به حرکت مستقیم الخط متشابه پرداخته بود، انیشتین با کمک اصل تعادل پدیده‌های جدیدی را در مبحث نور پیش بینی کند که قابل مشاهده بوده‌اند و می‌توانست صحت نظریه جدید او را از لحاظ تجربی تأیید کرد.

عزیمت از پراگ

در مدّتی که انیشتین در پراگ تدریس می‌کرد، نه فقط نظریه جدید خود را درباره غیر وی بنا نهاد بلکه با شدّت بیشتری نظریه خود را درباره کوانتوم نو را که در شهر برن شروع کرده بود، توسعه داد. با همه این تفاصیل انیشتین به دانشگاه پراگ اطّلاع داد که در خاتمه دوره تابستانی سال 1912 خدمت این دانشگاه را ترک کرد. عزیمت ناگهانی انیشتین از شهر پراگ موجب سر و صدای بسیار در این شهر شد، در سر مقاله بزرگترین روزنامه آلمانی شهر پراگ نوشته شد: «که نبوغ و شهرت فوق العاده انیشیتن باعث شد که همکارانش او را مورد شکنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ را ترک کرد.»

انیشتین عازم شهر زوریخ گردید و در پایان سال 1912 با سمت استادی مدرسه پلی تکنیک زوریخ مشغول به کار شد. شهرت انیشتین به تدریج تا آنجا رسیده بود که بسیاری از مؤسسات و سازمانهای علمی جهان علاقه داشتند که وی به عنوان عضو وابسته با مؤسسه ایشان در ارتباط باشد. سالها بود که مقامات رسمی آلمان کوشش می‌کردند که شهر برلین نه فقط مرکز قدرت سیاسی و اقتصادی باشد، بلکه در عین حال کانون فعالیت هنری و علمی نیز محسوب گردد، به همین جهت از انیشتین دعوت به عمل آوردند. مدّت کمی بعد از ورود انیشتین به برلین ، انیشتین از زوجه خویش هیلوا که از جنبه‌های مختلف با او عدم توافق داشت جدا گردید و زندگی را با تجرد می‌گذارند.

هنگامی که به عضویت آکادمی پادشاهی انتخاب شد، سی و چهار سال سن داشت و نسبت به همکاران خود که از او مسن‌تر بودند بیش از حد جوان می‌نمود. در این حال همه انیشتین را در وهله اوّل مردی مؤدب و دوست داشتنی به نظر می‌آوردند. فعالیت اصلی انیشتین در برلین این بود که با همکاران خویش و یا دانشجویان
رشته فیزیک درباره کارهای علمی مصاحبه و مذاکره کند و آنها را در تهیه برنامه جستجوی علمی راهنمایی کند.

انیشتین و جنگ جهانی اول

هنوز یکسال از اقامت انیشتین در برلین نگذشته بود که ماه اوت 1914 جنگ جهانی شروع شد. در مدّت جنگ جهانی اول ، روزنامه‌های برلین همه روزه از وقایع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود. در عین حال انیشتین در منزل خود با دختر عمه خویش الزا آشنایی پیدا کرد. الزا زنی مهربان و خونگرم بود و همچنین او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت، با اینحال انیشتین با او ازدواج کرد. جنگ بین المللی و شرایط معرفت النفسی که در نتیجه آن بر دنیای علم تحصیل گردید مانع از آن نشد که انیشتین با حرارت فوق العاده به توسعه و تکمیل نظریه ثقل خویش بپردازد.

وی با پیمودن راه تفکّری که در پراگ و زوریخ پیش گرفته بود توانست در سال 1916 نظریه‌ای برای ثقل و
جاذبه عمومی بنا نهد که مستقل از نظریه‌های گذشته و از نظر منطقی دارای وحدت کامل بود. اهمیت نظریه جدید به زودی مورد تأیید و توجه دانشمندانی واقع گردید که دارای قدرت خلاق علمی بودند. تأیید تجربی نظریه انیشتین توجّه عموم مردم را به شدّت جلب کرده بود از این پس دیگر انیشتین مردی نبود که فقط مورد توجّه دانشمندان باشد و بس. بزودی وی نیز همچون زمامداران مشهور ممالک ، بازیگران بزرگ سینما و تئاتر شهرت عام بدست آورد.

مسافرتهای انیشتین

تبلیغات مخالف و حملاتی که علیه انیشتین می‌شد موجب گردید که در تمام ممالک جهان و در همه طبقات اجتماعی توجّه عموم مردم بسوی نظریه‌های او جلب شود. مفاهیمی که برای توده‌های مردم هیچگونه اهمیتی نداشته است و عامه ایشان تقریبا چیزی از آن درک نمی‌کردند، موضوع مباحث سیاسی گردید. انیشتین در این زمان سفرهای خود را آغاز کرد، ابتدا به هلند ، بعد به کشورهای چک و اسلواکی ، اسپانیا ، فرانسه ، روسیه ، اتریش ، انگلیس ، آمریکا و بسیاری کشورهای دیگر. امّا نکته قابل توجّه این است که وقتی انیشتین و همسر او به بندرگاه نیویورک شدند با استقبال شدید و تظاهرات پر شوری مواجه شدند که به احتمال قوی نظیر آن هرگز هنگام ورود یکی از دانشمندان رخ نداده بود.

انیشتین به آسیا و به کشورهای چین ، ژاپن و فلسطین سفر کرده است و این خاتمه سفرهای او بود. درسال 1924 بعد از مسافرتهای متعدد به اکناف جهان انیشتین بار دیگر در برلین مستقر گردید. حملات همچنان بر او ادامه داشت و نظریات او را به عنوان بیان افکار قوم یهود و به سود فاشیسم می‌دانستند، به این دلیل انیشتین به شهر پرنیستون در آمریکا می‌رود. بعد از چندی همسرش الزا در سال 1936 از دنیا می‌رود و خواهر انیشتین که در فلورانس بود به شهر پرنیستون نزد برادرش آمد.

در همین دوران انیشتین تابیعت کشور آمریکا را می‌پذیرد. انیشتین در سال 1945 طبق قانون بازنشستگی مقام استادی مؤسسه مطالعات عالی پرنیستون را ترک کرد. ولی این تغییر سمت رسمی ، تغییری در روش زندگی و کار او بوجود نیاورد. وی کماکان در پرنیستون بسر می‌برد و در مؤسسه مذبور تجسّسات خود را ادامه دهد.

آخرین سالهای زندگی انیشتین

این دوران تجسس در نیمه انزوای شهر پرنیستون با اضطراب و اغتشاش آمیخته ‌شده بود. هنوز ده سال دیگر از زندگی انیشتین باقی مانده بود، لیکن این دوره ده ساله درست مصادف با هنگامی بود که عصر بمب اتمی شروع می‌گردید و بشریّت تمرین و آموزش خویش را در این زمینه آغاز می‌کرد. بنابراین مسأله واقعی که برای او مطرح شد موضوع چگونگی پیدایش بمب اتمی نبود، با وجود اینکه منظور ما در اینجا دادن چشم اندازی مختصر از روابط انیشتین با حوادث بزرگ سیاسی آخرین سالهای زندگی او می‌باشد، باز هم اگر از دو موضوع اساسی یاد نکنیم همین چشم انداز هم ناقص خواهد بود. یکی از آنها نامه مشهور است که وی می‌بایست برای همکاری خود در شوروی سابق بفرستد و دوم شرح وقایعی است که در اوضاع و احوال فیزیکدانان آمریکایی ، خاصه دانشمندان اتمی ، در داخل مملکت خودشان تغییر بسیار ایجاد کرد.

اکنون می‌توانیم بصورت شایسته‌تری همه آنچه را که گهگاه موجب تیره شدن پایان زندگی وی می‌شد مشاهده کنیم و سرانجام روز هجدهم آوریل 1955 بزرگترین دانشمند و متفکر قرن بیستم ، پیغمبر صلح و حامی و مدافع محنت دیدگان جهان ، مردی که احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه‌ مردان جهان بوده است، در شهر پرنیستون واقع در ممالک متحده آمریکای شمالی از زندگی و تفکر و مبارزه دست کشید و از دار دنیا رفت و در گذشت.

 

کارهای ترجمه شدهٔ انیشتین به زبان فارسی

مقالات و کتاب‌ها

دربارهٔ او

قرآن از دیدگاه دانشمندان

 

 

دانشمندان جهان چه می گویند؟

 

 (۱)

        

          بهترین  گل  همیشه  بهار  قرآن  "هدایت"  است0 به  قول  نابغه  فیزیک  جهان،  جناب انیشتین:  "قرآن،  کتاب  جبر یا  هندسه  یا  حساب  نیست  بلکه  مجموعه ای  از قوانین  است  که  بشر را به راه راست،  راهی که  بزرگترین  فلاسفه  دنیا  از تعریف و تعیین آن عاجزند  هدایت  می کند"(1)

           ۱- { "مجموعه ی قوانین" برای  هدایت  بشر}

           ۲-عجز فلاسفه ی دنیا 

           ۳-موضوعیت نداشتن علوم روز

،  سه نکته ی بسیار مهم است  که  کاوشگران حقیقت را راهنمایی می کند . به نظر جناب  اینشتین  قرآن  در تخصص خود  یعنی  "هدایت"  معجزه ی  جاوید  است ، چون طی  چهارده  قرن فلاسفه ی  دنیا  نه  تنها  از هدایت ، که از تعریف  آن  هم  عاجز مانده اند و آن چه  دانشمندان  به  آن  پرداخته اند  یعنی علوم محض اساسا موضوع  این  کتاب  آسمانی  نبوده  است .قرآن  آمده  که جهت  حرکت انسان  را به او نشان  دهد .از این  بیان زیبا و عمیق  آقای  اینشتین  که  بزرگترین مرد دانش بشری معاصر است  در می یابیم که  :

دانش  هیچ  سررشته ای از جهت  زندگی  بشر ندارد و حتی فلسفه هم که سعی می کند آغاز و انجام جهان را بشناسد از هدایت  انسان  به  سوی  کمال ناتوان است . 

           قرآن  می گوید  من  همه ی  حق طلبان را به حقیقت  راهنمایی  می  کنم(2)،  من  راه اصلی  وصراط  مستقیم  هستم،  از این راه  بیایید،  راههای  دیگر شما را پراکنده  می کند(3)،  دروازه ی  ورودی  من  ماه  رمضان  است،  من در این  ماه  وارد  دل های  همه ی  مردم  می  شوم  با  در دست  داشتن  دلایل  آشکار که حق  را از باطل  جدا  می  کند(4)

          از جمع این سخن قرآن با سخن اینشتین می توان گفت :

"هیچ یک ازدانشمندان  تا کنون  نتوانسته اند چنین  ادعایی بکنند که ما می توانیم بشر را به راه راست راهنمایی کنیم،سخنی که قرآن با شجاعت اعلام  کرده ومی کند".

         " ویل دورانت"

دانشمند محقق آمریکایی در کتاب تاریخ تمدن می نویسد:

"در قرآن قانون واخلاق یکی است، رفتاردینی درآن شامل رفتاردنیوی نیز می شود وهمه ی امورآن ازطرف خدا و از راه وحی آمده است؛ مقرراتی  دارد درباره ی : ادب ،  تندرستی ، ازدواج ، طلاق ، تربیت فرزند ، تجارت ، سیاست ، اقتصاد، صنعت، قضاوت، جنگ وصلح؛ مدت چهارده قرن قرآن درحافظه ی اطفال مسلمان محفوظ مانده وخاطرشان را تحریک کرده، اخلاقشان را فرم داده و قریحه ی صدها  میلیون نفر را صیقلی کرده است؛ قرآن درجان های ساده، عقایدی آسان وبه دورازابهام پدید می آورد که از رسوم وتشریفات ناروا وازقید مراسم بت پرستی و کاهنی "آزاد" است و ترقی اخلاق و فرهنگ مسلمانان به برکت آن انجام گرفته   و اصول نظم اجتماعی و وحدت جمعی را در میان آنان استوار و به پیروی مقررات بهداشت، ترغیبشان کرده و عقول آنها را از بسیاری اوهام و خرافات واز ظلم وخشونت رهایی داده است"0(5)

نکات دقیق سخن ویل دورانت:

۱-اخلاق در قرآن قانون تخلف ناپذیر است.

۲-دین ودنیا در هم تنیده است .

۳-حقایق قرآن آسمانی ومافوق بشری است، ولی برای زندگی بشر آمده است.

۴-دین وسیاست از یکدیگر جدایی ناپذیر است.

۵-قرآن به همه ابعاد زندگی انسانها اعم ازفردی و اجتماعی توجه داشته است .

۶-حقایق قرآن کهنه شدنی نیست ودرقرنهای متمادی جاودان مانده است .

۷-اسلام دینی است آسان ،روشن ، خودمانی وفطری که از کودکی انس با آن شیرین است .

۸-اوهام  و خرافات  در قرآن راه ندارد.

۹-اصول  نظم اجتماعی  و حکومت داری در قرآن مشهود است .

۱۰-قرآن مایه ی اتحاد ویگانگی مسلمانان می شود .

۱۱-رعایت وبلکه تشویق وترغیب به بهداشت وسلامت از آموزه های قرآن است.

۱۲-هیچ خشونت وظلمی در این کتاب آسمانی راه ندارد ضمن این که مقررات  جنگ وصلح ،ازدواج وطلاق قضاوت و....را بیان داشته است.

۱۳-روحیه ی قرآنی ، تلطیف شده وصیقل یافته است.

۱۴-رمز ترقی وپیشرفت فرهنگی واخلاقی جامعه ،پیروی از آموزه های قرآن است.

            جالب است بدانیم امروزه در دانشگاههای جهان کتاب این محقق به عنوان منبع اصلی در پژوهشهای علوم انسانی است.بدون بهره مندی از کتاب "تاریخ تمدن "پژوهشها ناقص است.

            زوایای چهارده گانه ی مطرح شده توسط آقای ویل دورانت پاسخ بسیاری از پرسشهای امروز جوانان وکسانی است که در زمینه قرآن شک وتردید دارند.

            واقعا باید به این صداقت و آزاد اندیشی جناب ویل دورانت آفرین گفت ،

  

 

 

         

 

 

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1-     ر ک  کتاب "راه تکامل"،جلد6،ص 53.

2-     ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین (سوره بقره آیه 2)

3-     هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ولاتتبعواالسبل فتفرق بکم عن سبیله(سوره انعام،آیه 153)

4-     شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس وبینات من الهدی والفرقان(سوره بقره ،آیه185)

5-     تاریخ تمدن،ج 11،ص52.

یک سوال وجواب های جالب یک دانشجو به آن

"توضيح دهيد که چگونه مي توان با استفاده از يک فشارسنج ارتفاع يک آسمان خراش را اندازه گرفت؟"


سوال بالا يکي از سوالات امتحان فيزيک در دانشگاه کپنهاگ بود.

يکي از دانشجويان چنين پاسخ داد: "به فشار سنج يك نخ بلند مي بنديم. سپس فشارسنج را از بالاي آسمان خراش طوري آويزان مي کنيم که سرش به زمين بخورد. ارتفاع ساختمان مورد نظر برابر با طول طناب به اضافه‌ي طول فشارسنج خواهد بود."

پاسخ بالا چنان مسخره به نظر مي آمد که مصحح بدون تامل دانشجو را مردود اعلام کرد. ولي دانشجو اصرار داشت که پاسخ او کاملا درست است و درخواست تجديد نظر در نمره ي خود کرد. يکي از اساتيد دانشگاه به عنوان قاضي تعيين شد و قرار شد که تصميم نهايي را او بگيرد.

نظر قاضي اين بود که پاسخ دانشجو در واقع درست است، ولي نشانگر هيچ گونه دانشي نسبت به اصول علم فيزيک نيست. سپس تصميم گرفته شد که دانشجو احضار شود و در طي فرصتي شش دقيقه اي پاسخي شفاهي ارائه دهد که نشانگر حداقل آشنايي او با اصول علم فيزيک باشد.

دانشجو در پنج دقيقه ي اول ساکت نشسته بود و فکر مي کرد. قاضي به او يادآوري کرد که زمان تعيين شده در حال اتمام است. دانشجو گفت که چندين روش به ذهنش رسيده است ولي نمي تواند تصميم گيري کند که کدام يک بهترين مي باشد.

قاضي به او گفت که عجله کند، و دانشجو پاسخ داد: "روش اول اين است که فشارسنج را از بالاي آسمان خراش رها کنيم و مدت زماني که طول مي کشد به زمين برسد را اندازه گيري کنيم. ارتفاع ساختمان را مي توان با استفاده از اين مدت زمان و فرمولي که روي کاغذ نوشته ام محاسبه کرد."

دانشجو بلافاصله افزود: "ولي من اين روش را پيشنهاد نمي کنم، چون ممکن است فشارسنج خراب شود!"

"روش ديگر اين است که اگر خورشيد مي تابد، طول فشارسنج را اندازه بگيريم، سپس طول سايه ي فشارسنج را اندازه بگيريم، و آنگاه طول سايه ي ساختمان را اندازه بگيريم. با استفاده از نتايج و يک نسبت هندسي ساده مي توان ارتفاع ساختمان را اندازه گيري کرد. رابطه ي اين روش را نيز روي کاغذ نوشته ام."

"ولي اگر بخواهيم با روشي علمي تر ارتفاع ساختمان را اندازه بگيريم، مي توانيم يک ريسمان کوتاه را به انتهاي فشارسنج ببنديم و آن را مانند آونگ ابتدا در سطح زمين و سپس در پشت بام آسمان خراش به نوسان درآوريم. سپس ارتفاع ساختمان را با استفاده از تفاضل نيروي گرانش دو سطح بدست آوريم. من رابطه هاي مربوط به اين روش را که بسيار طولاني و پيچيده مي باشند در اين کاغذ نوشته ام."

"آها! يک روش ديگر که چندان هم بد نيست: اگر آسمان خراش پله ي اضطراري داشته باشد، مي توانيم با استفاده از فشارسنج سطح بيروني آن را علامت گذاري کرده و بالا برويم و سپس با استفاده از تعداد نشان ها و طول فشارسنج ارتفاع ساختمان را بدست بياوريم."

"ولي اگر شما خيلي سرسختانه دوست داشته باشيد که از خواص مخصوص فشارسنج براي اندازه گيري ارتفاع استفاده کنيد، مي توانيد فشار هوا در بالاي ساختمان را اندازه گيري کنيد، و سپس فشار هوا در سطح زمين را اندازه گيري کنيد، سپس با استفاده از تفاضل فشارهاي حاصل ارتفاع ساختمان را بدست بياوريد."

"ولي بدون شک بهترين راه اين مي باشد که در خانه ي سرايدار آسمان خراش را بزنيم و به او بگوييم که اگر دوست دارد صاحب اين فشارسنج خوشگل بشود، مي تواند ارتفاع آسمان خراش را به ما بگويد تا فشارسنج را به او بدهيم!"

دانشجويي که داستان او را خوانديد، نيلز بور، فيزيکدان دانمارکي  بود.

یه معمای جدید باحال اگه مردی(زنی)بیا جلو

رضا در اتاقي زنداني است .
اين اتاق داراي دو در ميباشد كه عبور از يكي از اين درها منجر به آزادي او و عبور از در ديگر منجر به اعدام شدن او مي شود .
هر در يك نگهبان دارد . يكي از اين نگهبانان كاملا راستگو و ديگري كاملا دروغگو مي باشد.
مشخص نيست كدام نگهبان دروغگو و كدام راستو هستند . حال رضا بايد تنها با پرسيدن يك سوال از يكي از اين نگهبانان دري را كه باعث نجاتش ميشود را بيابد .
آن سوال چه سوالي ميتواند باشد؟؟
 
 
 


بنده آني که در بند آني

که در بند آني

 
 
 

جدول انیشتین

بابا منو کشتی جدولت اشتباست.

اولاْ که من چپ دست نیستم اینو جای دیگه نگو دختر انگلیسی رو از چپ مینویسن دوماْ چرا شما اصرار داری که جدولتون درسته بر طبق راهنمایی انیشتین خونه نروژی اوله حالا اول از سمت چپ ؟ چرا؟چون  رسم الخط انگلیسی از چپ به راسته نه از راست به چپ.ok

کیک زرد در فیزیک کوانتوم نوش جان

کیک زرد

 


کیک زرد

کیک زرد یا Yellowcake که بنام اورانیا (Urania) هم شناخته می شود در واقع خاک معدنی اورانیوم است که پس از طی مراحل تصفیه و پردازشهای لازم از سنگ معدنی آن تهیه می شود. تهیه این ماده به منزله رسیدن به بخش میانی از مراحل مختلف تصفیه سنگ معدن اورانیوم است و باید توجه داشت که فاصله بسیار زیادی برای استفاده در یک بمب اتمی دارد.


روش تهیه کیک زرد کاملآ به نوع سنگ معدن بدست آمده بستگی دارد، اما بطور معمول از طریق آسیاب کردن و انجام پردازش های شیمایی بر روی سنگ معدن اورانیوم، پودر زبر و زرد رنگی بدست می آید که قابلیت حل شدن در آب را ندارد و حدود ۸۰% غلظت اکسید اورانیوم آن خواهد بود. این پودر در دمایی معادل ۲۸۷۸ درجه سانتیگراد ذوب می شود.


روش تهیه

در ابتدا سنگ معدن توسط دستگاههای مخصوصی خرد شده آسیاب می شود و پس از آن برای جدا سازی اورانیم و بالا بردن خلوص خاک سنگ، آنرا در حمامی از اسید سولفوریک، آلکالاین و یا پراکسید می خوابانند، این عمل برای بدست آوردن اورانیوم خالص تر صورت می گیرد.


پس از این محصول بدست آمده را خشک و فیلتر می کنند و نتیجه آن چیزی خواهد شد که به کیک زرد معروف است. امروزه روشهای جدیدی برای تهیه این پودر اورانیوم وجود دارد که محصول آنها بیشتر از آنکه زرد باشد به قهوه ای و سیاه نزدیک است، در واقع رنگ ماده بدست آمده به میزان وجود ناخالصی ها در این پودر دارد.


نهادن این نام بر روی این محصول به گذشته بر می گردد که کیفیت روشهای خالص سازی سنگ معدن مناسب نبود و ماده بدست آمده زرد رنگ بود.


مواد تشکیل دهنده کیک زرد

قسمت بیشتر کیک زرد (معادل ۷۰-۹۰ درصد وزنی) شامل اکسید های اورانیوم با فرمول شیمیایی U۳O۸ - و یا سایر اکسید ها - است، و مابقی آن از دیگر موادی تشکیل شده است که مهمترین آنها عبارتند از :


- هیدراکسید اورانیوم با فرمول شیمایی UO۲(OH)۲ یا UO۲)۲(OH)۲) که در صنایع ساخت شیشه و سرامیک از آن استفاده می شود. این ماده تشعشع رادیو اکتیو دارد و باید تحت شرایط خاصی نگهداری و حمل شود.


- سولفات اورانیوم با فرمول شیمیایی (U۰۲۴) که ماده ای بی بود با رنگ زرد لیمویی است.


- اکسید اورانیوم زرد (یا اورانیت سدیم) با فرمول شیمیایی Na۲O (UO۳)۲.۶H۲O که ماده ای با رنگ زرد - نارنجی است.


- پراکسید اورانیوم با فرمول شیمیایی UO۴·nH۲O با رنگ زرد کم رنگ.




یکی از کاربردهای کیک زرد تهیه هگزا فلوراید اورانیوم است. این گاز در حالت عادی حدود ۰.۷ درصد شامل ایزوتوپ ۲۳۵ است و مابقی آن ایزوتوپ ۲۳۸ است. در مرحله غنی سازی درصد U-۲۳۵ به حدود ۳.۵ یا حتی بیشتر افزایش داده می شود.

کاربردها

کیک زرد عمومآ برای تهیه سوخت رآکتورهای هسته ای بکار برده می شود، در واقع این ماده است که پس از انجام پردازشهایی به UO۲ تبدیل شده برای استفاده در میله های سوختی بکار برده می شود.


این ماده همچنین میتواند برای غنی سازی تبدیل به گاز هگزا فلوراید اورانیوم یا UF۶ تبدیل شود، چرا که در اینصورت می تواند چگالی ایزوتوپهای اورانیوم ۲۳۵ را در آن افزایش داد.


در هر صورت کیک زرد در اغلب کشورهایی که معادن طبیعی اورانیوم دارند تهیه می شود و تولید این ماده مشکل خاصی ندارد و بطور متوسط سالانه ۶۴ هزار تن از این ماده در جهان تولید می شود.


کانادا یکی از تولید کنندگان این ماده است، این کشور دارای معادنی است که خلوص سنگ اورانیوم آنها به ۲۰% هم می رسد، در آسیا نیز کشوری مانند قزاقستان دارای صنایع بزرگ تولید این پودر است.


قیمت این پودر در بازارهای بین المللی چیزی حدود ۲۵ دلار برای هر کیلو است.


(برای آگاهی بیشتر از چرخه سوخت و نحوه تهیه سوخت اتمی به مجموعه مقالات زیر مراجعه کنید.)


slate.com, wikipedia.org

چرخه سوخت هسته ای

چرخه سوخت هسته ای شامل مراحل مختلفی است که از استخراج اورانیوم تا تولید برق را شامل می شود. چرخه سوخت هسته ای شامل فرایندهای مختلفی است که منجر به تبدیل سنگ معدن اورانیوم به سوخت مورد استفاده در نیروگاه های هسته ای می شود. مجموعه این مراحل، " چرخه سوخت هسته ای " نام گرفته است.
چرخه سوخت هسته ای شامل مراحل مختلفی است که از استخراج اورانیوم تا تولید برق را شامل می شود. چرخه سوخت هسته ای شامل فرایندهای مختلفی است که منجر به تبدیل سنگ معدن اورانیوم به سوخت مورد استفاده در نیروگاه های هسته ای می شود. مجموعه این مراحل، " چرخه سوخت هسته ای " نام گرفته است.
● مراحل هفت گانه چرخه سوخت هسته ای ‌
۱) استخراج سنگ معدن اورانیوم، جداسازی
در این مرحله، ترکیب اکسید اورانیوم از سنگ معدن اورانیوم جداسازی می شود. این ترکیب زردرنگ، پس از تولید حالتی شبیه به کیک دارد. به همین دلیل " کیک زرد " نامیده می شود. این مراحل معمولا‌ً در معدن انجام می شود. در ایران این مرحله در تأسیسات " یو سی اف" اصفهان انجام می شود. ‌
۲) تبدیل کیک زرد به اورانیوم غنی شده
در مرحله غنی سازی پس از انجام مراحل شیمیایی، کیک زرد تبدیل به گاز هگزافلورید اورانیوم ( ‌UF ۶ ) می شود. این ماده در دمای ۳۰ درجه سانتیگراد مایع است، ولی در دمای ۴۰ درجه تبدیل به بخار شده و برای غنی سازی آماده می گردد. ‌
همانطور که گفته شد، اورانیوم در طبیعت دارای سه ایزوتوپ است که فقط یکی از آنها قابل استفاده در نیروگاه هسته ای است. در واقع غنی سازی عبارت است از بالا‌ بردن غلظت ایزوتوپ اورانیوم ۲۳۵ در اورانیوم طبیعی. برای غنی سازی اورانیوم سه روش وجود دارد: روش دیفیوژن یا پخش گازی، روش سانتریفیوژ، روش میدان مغناطیسی. ‌
در بین روشهای ذکر شده، روش استفاده از سانتریفیوژ، مقرون به صرفه تر و بهتر است. در این روش، هگزافلوراید اورانیوم پس از عبور از حدود ۱۶۰ سانتریفیوژ به غنای حدود ۴ درصد که برای سوخت نیروگاه هسته ای مورد نیاز است، می رسد.
۳) تبدیل ‌UF ۶ به اکسید اورانیوم: پس از این که گاز هگزافلوراید اورانیوم به غنای مورد نیاز رسید، در مراحلی تبدیل به دی اکسید اورانیوم ( ‌UO ۲ ) می شود. این ماده جامد است و حالت سرامیکی دارد. در این مرحله این ماده به صورت حبه های سوخت در می آید. از آنجایی که سوخت نیروگاه حتماً باید به شکل میله درآید تا بتواند برای تولید انرژی در راکتور قرار داده شود، حبه های سوخت بر روی میله هایی تعبیه می شوند که میله های سوخت نامیده می شوند. ‌
۴) انتقال میله های سوخت به نیروگاه:
مواد رادیواکتیو موادی خطرناک هستند و باید در تمام مراحل چرخه سوخت مسائل ایمنی مدنظر قرار گیرد. یکی از مراحل بسیار حساسی که می تواند خطرساز باشد، مرحله نقل و انتقال سوخت به نیروگاه است. به همین منظور میله های سوخت داخل محفظه های عایق بندی شده قرار داده می شود تا از بروز هر گونه حادثه ای مانند انفجار، سوختن و سایر حوادث جلوگیری شود. ‌
۵) مصرف سوخت و تولید انرژی:
در این مرحله، میله های سوخت در داخل راکتور تعبیه می شوند تا در اثر واکنش شکافت، انرژی تولید کنند. این انرژی که به صورت گرمای بسیار زیاد است، به آب منتقل و سبب تبخیر آب می شود. بخار تولید شده، توربینها را به حرکت درآورده و به این ترتیب، برق تولید می شود. ‌
بسته به درصد غنای اورانیوم مورد استفاده، از یک تا سه سال می توان از میله های سوخت در راکتور استفاده کرد و تا این مدت نیاز به تعویض میله ها نیست. یک نیروگاه هسته ای به طور متوسط در هر سال حدود ۳۰ تن اورانیوم مصرف می کند. بنابراین پیش از آغاز به کار نیروگاه، باید حداقل ۱۲ تن اورانیوم غنی شده آماده باشد. پس از ۳ سال، سوخت مصرف شده از نیروگاه خارج می شود. برای این عمل، باید راکتور به حالت خاموشی موقت درآید. ‌
۶) انبار کردن سوخت:
پس از استفاده از اورانیوم غنی شده در راکتور، سوخت مصرف شده باید تا چند ماه در نیروگاه انبار شود. این عمل سبب می شود برخی از پسماندها که به شدت رادیواکتیو و فعال هستند، در اثر شکافت هسته ای به طور خود به خود از بین بروند. به این مرحله، مرحله سرد شدن می گویند. ‌
۷) انتقال سوخت مصرف شده به تأسیسات باز فرآوری:
در این روند سه مؤلفه مهم از هم جدا می شوند: اورانیوم تهی شده، پلوتونیوم ۲۳۹، زباله های هسته ای. ‌
اورانیوم تهی شده در واقع اورانیومی است که تعداد ایزوتوپهای مورد نیاز برای استفاده در نیروگاه در آن کم شده و به عبارت دقیقتر ،غنای آن کم شده است. با غنی سازی مجدد، می توان دوباره آن را برای مصرف در نیروگاه و تولید انرژی آماده کرد. ‌
زباله های هسته ای گاهی برای مصارف پزشکی قابل استفاده است، اما در صورتی که غیر قابل استفاده باشد، باید به شکل محلول درآمده و با کشتی های مخصوص در ته اقیانوس ها، قسمت های غیر مسکونی در قطب ها یا در کویرهای غیر قابل سکونت دفن شوند. بشکه هایی که این مواد در آنها حمل می شود باید کاملا‌ً عایق بندی شده و بدون منفذ باشند تا پرتوهای رادیو اکتیو از آنها نشت نکند .
منبع:ایران صدا
روزنامه سیاست روز

جواب به باز دید کننده ها

با سلام

روز ملی فناوری هسته ای مبارک

اگه دوست داشته باشید مخوام یه سری اطلا عات در مورد کیک زرد سانتی فیوژ  ucf    u۲۳۵  و u۲۳۸ بهتون بدم

خسته و در مونده نباشید چشم مژگان خانومدوستم رو که اسمش رو نمیگم ولی احسان نیست نصیحت میکنم.

وهدف البرت انیشتین برای طرح این مساْله بیشتر ای کیو بوده تا آی کیو حالا فرقش   ای کیو یعنی پشتکار بله رمز موفقیت الان فقط تلاش هست آره خیلی ها به خودشون حتی جرات حل کردن هم نمیدن و این جرات همون استعداد استفاده از سلول های خاکستری هست که شما دادین وحل شددر مورد خونه  ها نمیدونم منظورتون چیه ولی جور دیگه جواب درست در نمی یاد یا لا اقل همش درست در نمیاد

 

جواب معما ها

اول به اتاق کلید ها میرویم کلید اول را به مدت 10 دقیقه روشن میگذاریم بعد کلید اول را خاموش کرده وکلید دوم را روشن میکنیم وسریعاً به اتاق لامپ ها می رویم چراغ روشن تکلیفش روشن است دو لامپ خاموش میماند میرویم وبه  هر دو لامپ دست میزنیم اون لامپی که گرم شده لامپ اولی است که ما روشن کرده ایم وکلید آخری هم برای لامپ خاموش است

خدا دنیا را در روز یکشنبه آفرید

وجواب معمای شماره تلفن که شبنم خانوم اعتقاد به این دارند که گنگ است ولی من میگم نه میتونه حرف بزنه2387-765

 

و جواب تعداد نوه ها می شود 72

 

دوستان خوبم اگر معما های جالبی دارید درقسمت نظرات برام بزارید تا با نام خودتون بزارم

معما2

 سلام ایشالا سر حالید

من که خیلی سرحالم چون چند تا سوال دبش آوردم

هرکدوم خواستید میتونید حل کنید ولی باهوش ترا همشو حل میکنن 

دو اتاق داریم که این دو اتاق به هم مشرف نیستند در 1 اتاق 3 لامپ و در 1 اتاق 3 کلید وجود دارد شما چطور می توانید 1 بار به اتاق کلید ها بروید و 1 بار هم به اتاق لامپ ها و بگویید هر کلید برای کدام لامپ است:cool: این معما را بیلگیتس در سال 2002 طراحی کرد تا از بین 100 مهندس یکی را برای شرکتش انتخاب کند.
 
بچه ها این سوال رو شما رو  حتی از اون ۲٪ درصد ها هم باهوشتر نشون میده پس یالا عید وبیکار نباش اون مغز ایرونی تو به کار بنداز به هر نتیجه ای هم رسیدی تو قسمت نظرات بهم بگو فقط زود باش بهتون گفته باشمکه
:شما ایرونی هستی همین دلیل واسه حل تمام این معما ها بسه
 

این معما

روز عید نوروز ، کرمی و احمدی به نوه های خود اسکناس نو عیدی دادند.

 هر نوه پسر  به تعداد نوه های پسر دو

خانواده ، و هر نوه دختر به تعداد نوه های دختر دو خانواده ؛

 اسکناس صد تومانی عیدی گرفت. هر خانواده 697 اسکناس صد تومانی عیدی داد. اگر تعداد نوه های  دو خانواده  متفاوت باشد ؛دو خانواده مجمو عاً چند نوه دارد

 

حال بابا بی خیال میدونم ،شما فکر کنید اسکناس شون 5 هزار تومنیه

حالا بخشید یه خورده قدیمیه 

 

عید اون سال صد تمون واسه خودش صد تومن بوده

 

اینم معمای بعدی

با در دست داشتن سر نخهای زیر؛ شماره تلفن مرا مشخص کنید.

 

سه رقم اول آن به ترتیب نزولی با مجموع 18 و حاصلضرب 210 اند .

چهار رقم آخر شامل سه رقم اول به ترتیب نزولی اند که عدد مرکبی

 واقع در مکان دوم از آخر  را احاطه کرده اند.

چهار رقم مزبور  دارای حاصلضرب 336 هستند.

 

 و حالا یه سوال سخت :"{ خدا دنیا را در چه روزی آفرید؟}":

 

شما هفت انتخاب دارید و آزادید هر کدوم رو انتخاب بکنید 

 

به دلتون صابون(شامپو مواد شوینده ریکا و..)نزنید که جوابشو به این زودیا بزارم

به یه شرط جواب گذاشته میشه که خودتون رو فعال نشون بدید و نظرات این پست به عدد ۱۰۰ برسه فقط این راهشه

زود باشید میخوام هوشتون به رخ بقیه بکشید مخصوصاْ این بیل گیتس بی هنر

معما 2

 سلام ایشالا سر حالید

 

.
ادامه نوشته

تشکر وجواب

سلام. میخوامتون

ممنون از همگی بابا دیگه بیخیال شید آره با شما هستم

با تشکر ازتمام بچه ها  یکی نیست به این زینب خانوم بگه دختر تو درس ومشق نداری حالا خوبه میخواد واسه کنکور بخونه

همش اینجایی حالا که اینجوری میبینم اینقدر طالب فسفر سوزوندن هستید پس هر شب جمعه یه سوال خفن مهمون من

و تا یک هفته باید فسفر بدنتون تموم بشه

اگه موافقید حتماْ نظر یادتون نره

واکنون جواب واسه اینکه باهام بیشتر حال کنید جواب یه جا دیگه گذاشتم پس هر چی میگم گوش

کنیداول بریداینجا

معمای آلبرت انیشتن

آیا شما در زمره دو درصد افراد باهوش در دنیا هستید؟ پس مساله زیر را حل کنید و دریابید در میانه افراده باهوش جهان قرار دارید یا خیر! هیچگونه کلک و حقه ای در این مساله وجود ندارد، و تنها منطق محض می تواند شما را به جواب برساند.

این مساله رو انشتین طرح کرده و گفته 98 درصد مردم دنیا قادر به حل اون نیستند. ممکنه ظاهر مساله خسته کننده باشه ولی در باطن نیست
.


و اما مساله
:
1-
در یک خیابون 5 خونه وجود داره که با پنج رنگ متفاوت رنگ شدن
.
2-
تو هر خونه یه نفر با ملیت متفاوت با بقیه زندگی میکنه
.
3-
هر کدوم از 5 صابخونه یه نوشیدنی متفاوت, یه مارک سیگار متفاوت دوست داره و یه حیوون متفاوت تو خونه نگهداری میکنه


سوال اینه که کی تو خونه ماهی نگهداری میکنه؟


راهنمایی:

1-
انگلیسه خونه اش قرمزه

2-
سوئدیه تو خونه سگ نگه میداره
3-
دانمارکیه چای دوست داره
4-
خونه سبز رنگ سمت چپ خونه سفیده
5-
صاحب خونه ی سبز رنگ قهوه دوست داره
6-
کسی که سیگار پالمال میکشه پرنده نگهداری میکنه
7-
صاحب خونه زرد رنگ سیگار دانهیل میکشه
8-
مردی که تو خونه وسطی زندگی میکنه شیر دوست داره از نوشیدنی ها(نه حیوونا)
9-
نروژیه تو اولین خونه زندگی میکنه

10-
مردی که بلندز میکشه همسایه اونیه که گربه نگهداری میکنه
11-
مردی که اسب نگهداری میکنه همسایه مردیه که دانهیل میکشه
12-
مردی که بلو مستر میکشه آبجو دوست داره(ببخشید ماءالشعیر)
13-
آلمانیه سیگار پرنس میکشه

14-
نروژیه همسایه اونیه که خونه اش آبیه
15-
مردی که بلندز میکشه همسایه ای داره که آب دوست داره بین نوشیدنیها

حالا نگین زمان انیشتین این سیگارها نبوده. لابد یه بدبختی اومده به جای ایکس و ایگرگ این چیزها رو گذاشته که مساله طبیعی تر بشه.


آلبرت انیشتن این معما را در قرن نوزدهم میلادی نوشت، به گفته وی ۹۸% از مردم جهان نمی توانند این معما را حل کنند! شماچطور؟؟؟


من مطمئن هستم که شما می توانید. امتحان کنید

در بخش نظرات جواب بدید.

 

ادامه نوشته

باور ذهنی

باور ذهنی

شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد . زنگ را زدندبیدار شد و با عجله دو مسئله را که روی تخته سیاه نوشته شده بود یادداشت کرد وبا این باور

"که استاد آنرا به عنوان تکلیف منزل داده است"به منزل برد وتمام آنروز و آن شب برای حل کردن آنها فکر کرد هیچیک را نتوانست حل کند. اما طی هفته دست از

کوشش بر نداشت . سر انجام یکی از آنها را حل و به کلاس آورد. استاد به کلی مبهوت شد زیرا آن دو مسئله را به عنوان دو نمونه از مسائل غیر قابل حل ریاضی

 داده بود.

هر فردی خود را ارز یابی میکند  واین بر آورد مشخص خواهد کرد که او چه

 خواهد شد .شما نمیتوانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید هستید اما بیش از آنچه باور دارید  میتوانید انجام دهید.         

                                                                                           نورمن وینست پیل

دانشگاه پیام نور واحد یزد

شاید به خاطر این بازدید وبلاگ این قد کمه چون کسی آدرس و نداره  
ادامه نوشته

همه جوره با مغنا طیس در فیزیک کوانتوم

مغناطیس و الكتریسیته تاریخی طولانی و درازی دارند. الكتریسیته و مغناطیس ابتدا در قرن هشتم قبل از میلاد مورد توجه یونانیان باستان قرار گرفتند. مهمترین عاملی كه موجب جذب و توجه مردم به الكتریسیته ومغناطیس شد، دو ماده طبیعی كهربا و كانی مگنتیت(سنگ مغناطیس) بود. كهربا، شیره برخی از درختانی است كه چوب نرمی دارند؛ هنگامی كه این شیره از درخت بیرون می آید، پس از مدتی سفت می شود. این جامد سفت كه رنگی بین قهوه ای و زرد دارد، كهرباست. و اگر كهربا را به پارچه ای بمالیم، باردار شده و می تواند تكه های برگ یا كاغذ را جذب كند.

سنگ مغناطیس، همان اكسید آهن است؛ كه براده های آهن را جذب می كند. سنگ های مغناطیسی می توانند یكدیگر را جذب كنند. و علت این نامگذاری آنست كه این سنگ در منطقه ای به نام “مگنزیا” یا “مغناطیس” برای نخستین بار كشف شد. كه به ماهیت این سنگ، مغناطیس گفته می شود. اگر یك تكه از این سنگ ها را بر روی آب شناور كنیم، جهت آن در راستای شمال-جنوب قرار می گیرد. همین خاصیت سنگ مغناطیسی سبب شد كه در قرون گذشته دریانوردان از آن بعنوان جهت یاب استفاده كنند.

دموكریتوس، كه یكی از فلاسفه بزرگ باستان و بنیانگذار تئوری اتمی است، معتقد است كه میان سنگ مغناطیسی جریانی از ذرات بسیار ریز به نام اتم وجود دارد. و در این جریان هنگامی كه اتم به آهن یا سنگ مغناطیسی دیگر برخورد می كند، در برگشت به سوی سنگ مناطیس، سبب می شود كه آهن را به دنبال خود بكشاند. ویلیام گیلبرت یكی از نخستین دانشمندانی است كه در زمینه مغناطیس دست به آزمایش ها و بررسی های اساسی كرد. او مشاهده كرد كه براده های آهن در اطراف سنگ مغناطیس در راستای منظمی قرار می گیرند. و همچنین سنگ مغناطیس در حالت آویزان یا حتی سوزن های آهنی در حالت شناور در راستای شمال-جنوب قرار می گیرند. نمونه سنگ آهن مغناطيس

او چنین پنداشت كه علت این امر آنست كه زمین یك سنگ مغناطیس بسیار بزرگیست كه اینگونه عمل می كند. او برای اثبات نظریه خود، یك سنگ مغناطیس را به صورت یك كره بزرگ در آورد و سپس در اطراف و بر روی سطح این كره، سنگ های مغناطیسی كوچك و براده های آهنی قرار داد و مشاهده كرد كه این براده ها در راستای شمال-جنوب قرار می گیرند.

قبل از اینكه به بحث در مورد خطوط و میدان مغناطیسی آهنربا و زمین بپردازیم، لازم است كه به قطب های مغناطیسی و خاصیت آن اشاره ای كنیم.
در آهنربا یا همان سنگ مغناطیسی، دو ناحیه وجود دارد كه نسبت به سایر نقاط دیگر آهنربا، خاصیت جذب براده های آهن بیشتر و راستای این براده ها به سمت این نواحی است. كه به این دو ناحیه، قطب های مغناطیسی می گویند. اگر آهنربا را شناور قرار دهیم، قطبی كه به سمت شمال است را قطب شمال یا شمال یاب، و قطب مقابل آن را قطب جنوب یا جنوب یاب می گویند. پس هر ماده مغناطیسی از دو قطب شمال وجنوب تشكیل شده است. در مغناطیس مانند الكتریسیته، قطب های ناهمنام یكدیگر را جذب و قطب های همنام یكدیگر را دفع می كنند. پس در خاصیت مغناطیسی، نیروی دفع وجذب نیز وجود دارد.

آزمایش ها نشان می دهد كه اگر در اطراف یك آهنربا، قطب نما یا سنگ های مغناطیسی كوچك قرار دهیم، نیروی حاصله از مغناطیس بر قطب های آن ها اثر گذاشته، به طوری كه قطب شمال قطب نما به سمت قطب جنوب آهنربا و بلعكس قرار می گیرد. و این نشان می دهد، كه در نقاط اطراف آهنربا، نیرویی وجود دارد كه بر قطب های قطب نما وارد می شود و آن را در راستای مشخصی قرار می دهد. كه به مجموعه ای از این نیروها یا نقاط، میدان مغناطیسی می گویند. میدان مغناطیسی اطراف آهنربا را توسط خطوطی نشان می دهند كه این خطوط قطب جنوب(s) را به قطب شمال(n) وصل می كند. و جهت این خطوط از شمال(n) به جنوب(s) است. خطوط میدان مغناطیسی ویژگی هایی دارند كه عبارتند از:
۱) خطوط همانطور كه قبلا گفته شد راستاو جهتشان از شمال به جنوب است.
۲) خطوط یكدیگر را قطع نمی كنند.
۳) تراكم خطوط در نزدیكی قطب ها بیشتر از نواحی دیگر است و این نشان دهنده آن است كه نیروی مغناطیسی در این نواحی زیاد است.
۴) برآیند نیروهای مماس بر خطوط میدان در یك نقطه برابر با نیروی مغناطیسی در آن نقطه است.

اكنون به سراغ علت تاثیر نیروی مغناطیسی بر براده های آهن می رویم. می دانیم كه الكترون در ساختار تمام اجسام وجود دارد كه الكترون ها دارای دو قطب مغناطیسی می باشند. بنابراین می توان نتیجه گرفت كه تمام اجسام از ذراتی تشكیل شده اند كه دارای دو قطب مغناطیسی هستند كه به این ذرات، دو قطبی مغناطیسی می گویند و به موادی كه دارای دوقطبی مغناطیسی هستند، مواد مغناطیسی می گویند.

البته لزومی ندارد كه بگوییم این دوقطبی ها همان الكترون ها هستند بلكه این دوقطبی ها ذرات بنیادی مغناطیس هستند همانطور كه از الكترون بعنوان بار بنیادی در الكتریسیته یاد می كنیم. این دوقطبی های مغناطیسی مانند یك آهنربا عمل می كنند و در اطراف خود میدان مغناطیسی تولید می كنند.

آهن نیز دارای این دوقطبی های مغناطیسی است اما در آهن دو قطبی های مغناطیسی به گونه ای رفتار می كنند، كه خاصیت مغناطیسی یكدیگر را خنثی می كنند. و هنگامی كه در یك میدان مغناطیسی قرار می گیرند، بر این دوقطبی ها نیروی مغناطیسی وارد می شود، به طوری كه قطب شمال تمام این دوقطبی ها در جهت خطوط میدان قرار می گیرند. و آهن ساختار ساختمانی منظمی پیدا می كند و به یك آهنربا تبدیل می شود. كه از آن می توان بعنوان یك قطب نما استفاده كرد. اگر این آهنربا را به دوقسمت تقسیم كنیم، این آهنربا باز هم خاصیت مغناطیسی خود را حفظ می كند، زیرا دوقطبی های مغناطیسی در یك جهت قرار دارند و این دو قطبی ها عامل ایجاد خاصیت مغناطیسی در آهنربا هستند.
سوالی كه پیش می آید این است كه آیا فقط آهن تحت تاثیر میدان مغناطیسی قرار می گیرد؟ برای پاسخ به این سوال برمی گردیم به مواد مغناطیسی كه از دو قطبی های مغناطیسی تشكیل شده اند در مواد مغناطیسی، حركت و رفتار دوقطبی ها به گونه ای است كه اثر میدان مغناطیسی یكدیگر را خنثی می كنند. مواد مغناطیسی از نظر رفتار دوقطبی های مغناطیسی به سه دسته تقسیم می كنند:

الف) مواد پارامغناطیس:
موادی هستند كه حركت و جنبش دوقطبی هایشان راحت و آسان تر است. هنگامی كه این مواد را در میدان مغناطیسی قرار دهیم، بر دوقطبی های آن نیرو وارد شده و تعداد زیادی از آن ها در خطوط میدان به طوری كه قطب های شمال در جهت خطوط قرار می گیرند. و این امر سبب می شود كه این مواد به یك آهنربای قوی تبدیل شود. اما چون حركت وجنبش این دو قطبی ها سریع است، با برداشتن این مواد از میدان مغناطیسی، این دوقطبی ها به سرعت از مسیر خطوط خارج و به حالت كاتوره ای قبلی برمی گردند و این مواد در خارج از خطوط میدان به سرعت خاصیت مغناطیسی خود را از دست می دهند. مانند آلومینیوم.

ب) مواد دیامغناطیس :
مواد دیامغناطیس موادی هستند كه اگر در میدان مغناطیسی قرار بگیرند از آهنربا دفع می شوند. در این مواد برآیند گشتاور دو قطبی مغناطیسی صفر است و در واقع فاقد دوقطبی ذاتی هستند و هنگامی كه در میدان مغناطیسی قرار می گیرند، گشتاور دو قطبی در آن ها القا می شود اما جهت این دوقطبی های القا شده بر خلاف جهت میدان مغناطیسی خارجی می باشد و این امر باعث می شود كه ماده دیامغناطیس از میدان مغناطیسی دفع شود.

البته این خاصیت در تمام مواد وجود دارد، و هنگامی این خاصیت در مواد ظاهر می شود كه خاصیت پارامغناطیسی آن ها ضعیف باشد.مانند: بیسموت.

پ) مواد فرومغناطیس :
این مواد مانند مواد پارامغناطیس است اما با این تفاوت كه در این مواد مجموعه ای از دوقطبی های مغناطیسی در یك جهت و راستا قرار دارند كه این مجموعه ها در راستا و جهت های متفاوتی قرار دارند به طوری كه اثر میدان یكدیگر را خنثی می كنند. كه به این مجموعه از دوقطبی های مغناطیسی كه در یك استا قرار دارند، حوزه مغناطیسی می گویند. هنگامی كه این مواد در میدان مغناطیسی قرار می گیرند، بر حوزه های مغناطیسی نیرو وارد می شود و آن ها را در جهت میدان قرار می دهند. خاصیت مغناطیسی این مواد به سرعت تغییر مسیر این حوزه ها و قرار گرفتن در جهت میدان بستگی دارد. كه از این لحاظ مواد فرومغناطیس را به دو دسته تقسیم می كنند:

۱) مواد فرومغناطیس نرم:
در این مواد سرعت تغییر حوزه ها بسیار آسان و سریع است و به همین خاطر در میدان مغناطیسی این حوزه ها به سرعت در جهت خطوط میدان قرار می گیرند و خاصیت مغناطیسی بسیار قوی بدست می آورند. اما همینكه این مواد را از میدان دور كنیم، جهت این حوزه ها به سرعت تغییر و به حالت كاتوره ای قبلی بر می گردند. مانند آهن

۲) مواد فرومغناطیسی سخت:
در این مواد سرعت تغییر حوزه ها بسیار سخت و كُند است و همین كه در میدان قرار می گیرند، این حوزه ها به كندی در جهت خطوط قرار می گیرند و خاصیت مغناطیسی آن ها نسبت به مواد فرومغناطیس نرم ضعیفتر است؛ اما همین كه از میدان دور می شوند بر خلاف مواد فرومغناطیس نرم خاصیت مغناطیسی خود را حفظ می كنند.مانند آلیاژ های نیكل.

پس مواد پارامغناطیس و فرومغناطیس تحت تاثیر میدان مغناطیسی قرار می گیرند و به یك آهنربا تبدیل می شوند.
در قرن هیجدهم هانس اورستد نشان داد كه در اطراف سیم حامل جریان میدان مغناطیسی ایجاد می شود و بعد ها آمپر و مایكل فارادی در این زمینه دست به فعالیت های گسترده ای زدند. آن ها نشان دادند كه در اطراف یك سیم حامل جریان، میدان مغناطیسی تولید می شود و حتی موفق شدند كه روابط كمی آن را محاسبه كنند. بنابراین منبع تولید میدان مغناطیسی عبارتند از:سنگ مغناطیس یا همان آهنربای طبیعی و جریان الكتریكی. البته بعدها ماكسول نتیجه گرفت كه بر اثر تغییر جریان الكتریكی، میدان مغناطیسی در فضا منتشر می شود و همچنین براثر تغییر میدان مغناطیسی، جریان الكتریكی در فضا تولید می شود كه نتیجه این، امواج الكترومغناطیسی است.
و از طرفی تغییر میزان عبور میدان مغناطیسی از یك رسانا، باعث تولید جریان الكتریكی در همان رسانا می شود. پس منبع تولید میدان الكتریكی عبارتند از: اختلاف پتانسیل بین دو سر رسانا و تغییر شار(میزان عبور میدان) مغناطیسی است.
پس می توان اینگونه نتیجه گرفت كه الكتریسیته و مغناطیس باهم در ارتباطند و به جر‌‌أت می توان گفت كه یكی بدون دیگری معنی ندارد. چون وجود یكی باعث پیدایش دیگری می شود.
می دانیم كه ذرات باردار تحت تاثیر میدان الكتریكی یا نیروی كولنی قرار می گیرند. اگر این ذرات وارد میدان مغناطیسی شوند تحت تاثیر نیروی دیگری كه همان نیروی مغناطیسی است می شوند.
آزمایش ها نشان می دهند كه میزان انحراف ذره باردار به بزرگی میدان، اندازه بار، سرعت و زاویه حركت ذره بستگی دارد. اگر این ذره در راستای خطوط میدان حركت كند، هیچ نیرویی مغناطیسی بر آن وارد نمی شود. نیروی مغناطیسی بر راستای حركت ذره عمود است و بر سرعت آن تاثیری نمی گذارد و فقط جهت بردار حركت آن را تغییر می دهد. به همین دلیل اگر ذره باردار وارد میدان مغناطیسی شود حركت مارپیچی یا دایره ای خواهد داشت. اگر ذره به طور عمود بر راستای خطوط وارد میدان شود، چون اندازه سرعتش ثابت و نیروی وارده بر آن عمود بر جهت حركت است، شتاب مركز گرا خواهد گرفت و این امر موجب می شود كه ذره در میدان یك مسیر دایره ای داشته باشد.
البته ذره باردار بر اثر حركتش مقداری از انرژی خود را به صورت امواج الكترومغناطیسی گسیل می كند و انرژی آن كاهش و سرعتش كم می شود و به همین خاطر شعاع حركت دایره ای آن در طی مدت زمانی، كوچك و كوچكتر می شود. و اگر به صورت غیر عمود بر خطوط میدان وارد شود، حركت مارپیچی خواهد داشت.
همین خاصیت ذرات باردار در میدان مغناطیسی سبب می شود كه ما را از آسیب های ذرات باردار و پرانرژی كیهانی كه به زمین برخورد می كنند، مصون نگاه دارد.
در اطراف كره زمین میدان مغناطیسی وجود دارد و طبق نظریه ای كه گیلبرت پیشنهاد كرد، زمین یك آهنربای بزرگی است كه قطب شمالش در قطب جنوب جغرافیایی و قطب جنوب مغناطیسی در قطب شمال جغرافیایی قرار دارد كه میدان مغناطیسی در این دو قطب نسبت به سایر نواحی دیگر كره زمین قوی تر می باشند.
ذرات باردار و پر انرژی كیهانی كه به سوی زمین می آیند گرفتار میدان مغناطیسی زمین شده و حركت مارپیچی به خود می گیرند كه به این منطقه، كمربند “وان آلن” می گویند.این ذرات با حركت مارپیچی خود به سمت دو قطب حركت می كنند. این ذرات با نزدیك شدن به دو قطب بر اثر برخورد به لایه های بالایی جو قطب شمال و جنوب، مقدار زیادی از انرژی خود را ازدست می دهند كه به صورت تابش آزاد و روشنایی را در دو قطب ایجاد می كنند كه به این روشنایی، شفق های قطبی می گویند.
علت ایجاد میدان مغناطیسی در اطراف زمین و یا آهنربا بودن زمین، سوالی است كه ذهن دانشمندان را در طی چند ده مشغول كرده بود. نظریه ای كه توانست در توضیح علت میدان مغناطیسی موفق ظاهر شود، را بیان می كنیم:
در درون زمین فلزاتی نظیر آهن و نیكل به صورت مذاب و گداخته وجود دارند كه در حال حركت و جنبش هستند. حركت این مواد از هسته شروع شده و به نزدیكی سطح زمین نزدیك شده و دوباره به هسته و مركز زمین بر می گردند. این مواد مذاب با حركت رفت وبرگشتی كه دارند باعث پیدایش جریان الكتریكی در درون زمین می شوند.
از همین خاصیت الكتریكی مواد مذاب درون زمین، برای پیش بینی وقوع فوران آتشفشان یا زلزله استفاده می كنند. جریان الكتریكی كه این مواد مذاب ایجاد می كنند، باعث پیداش میدان مغناطیسی در اطراف زمین می شود. خطوط میدان مغناطیسی به اینگونه هستند كه از هسته به قطب جنوب جغرافیایی وصل و سپس از قطب جنوب به قطب شمال و از آنجا دوباره به هسته وصل می شوند. و به این گونه این خطوط در اطراف زمین رسم می شوند.
قطب های مغناطیسی زمین بر روی قطب های جغرافیایی آن منطبق نیستند و امروزه حدود ۱۱ درجه اختلاف دارند. Image Hosting at ImageHosting.com
بررسی ها و مطالعه آثار نشان می دهند كه میدان مغنطیسی زمین ثابت نیست و تغییر می كند. آثاری كه از روی سنگ های زمین بدست آمده حاكی از آنست كه میدان مغناطیسی زمین به مدت حدود ۸۰۰۰۰۰ سال وارونه بوده و حدود ۱۰۰۰۰۰ سال دچار افت شدیدی می شود. علت این امر آنست كه مواد مذاب و گداخته حركت رفت و برگشتی كاتوره ای دارند كه سرعتشان حدود ۵ سانتی متر در روز است.
و جابجایی این مواد باعث تغییر جریان الكتریكی و درنتیجه میدان مغناطیسی زمین می شود. البته دانشمندان در تلاش هستند تا بتوانند به ساختار كاتوره ای تغییر میدان مغناطیسی در آینده دست یابند.

مغناطیس گرانشی

فضاپیمای Gravity Probe B or GPB بیستم آوریل ۲۰۰۴ زمین را برای جستجوی نیرویی از طبیعت که در وجودش تردید است، ترک کرده است. این نیرو که هیچ وقت ثابت نشده مغناطیس گرانشی (Gravitomagnetism) نامیده می‌شود. نام دیگری نیز که برای این پدیده به‌کار می‌رود کشش چارچوب (Frame dragging) است.
مغناطیس گرانشی بوسیله ستاره‌ها یا سیاره‌هائی که به دور خود می‌چرخند تولید می‌شود. کلیر فرد ویل از دانشگاه واشنگتن می‌گوید "از نظر شکل شبیه یک میدان مغناطیسی است که توسط یک کره (توپ) باردار در حال چرخش تولید می‌شود" بار را با جرم جایگزین کنید می‌شود مغناطیس گرانشی ما در حالی که زندگی می‌کنیم، مغناطیس گرانشی را احساس نمی‌کنیم. اما برطبق نظریه عام اینشتین این حقیقت دارد وقتی که یک ستاره یا سیاهچاله یا هر چیزی که جرم زیادی دارد به دور خود می‌پیچد فضا و زمان اطراف را به دور خود می‌کش

حل معمای جازبه هدف نهائی فیزیک

ایزاک نیوتن نظریه جاذبه را در سال 1689 نوشت، و معادلات او تا همین امروز برای پرتاب کاوشگرها به کرانه های دوردست منظومه شمسی به کار گرفته می شود.
پس درک ما از جاذبه ممکن است دچار چه اشکالی باشد؟

نظریه نیوتن اشکالاتی دارد. این نظریه مدار تیر، نزدیک ترین سیاره به خورشید، را درست توضیح نمی دهد و همانطور که نیوتن به خوبی می دانست این نظریه چیزی درباره اینکه نیروی جاذبه چه هست به ما نمی گوید.

200 سال طول کشید تا نابغه دیگری به نام آلبرت اینشتین با نظریه ای عمیق تر ظاهر شود.

نظریه نسبیت عام اینشتین نیروهایی که ما به صورت قوه جاذبه می بینیم را ناشی از انحنای فضا و زمان (یا دقیقتر بگوییم "فضا-زمان") در اثر اجرام سنگین مانند زمین و خورشید می داند.

نظریه پیشرفته تر

این مفهومی عجیب است، اما بسیاری از ما هر روز وقتی در اتومبیل می نشینیم و سیستم موقعیت یاب ماهواره ای را روشن می کنیم درحال استفاده از نظریه اینشتین هستیم.

حیرت انگیز است که باید این واقعیت که زمین زمان را خم می کند در محاسبات وارد شود، وگرنه ماهواره های موقعیت یاب هر روز 11 کیلومتر از سر جای خود سر خواهند خورد.

نظریه اینشتین به زیبایی مدار تیر و پدیده های خیلی پیچیده تر در کیهان را پیش بینی می کند.

شاید سخت ترین آزمون برای نظریه اینشتین در قالب تپ اخترهای (پالسار) دوقلو ظاهر شود: دو ستاره با جرمی معادل خورشید اما فشرده شده در ابعاد یک شهر که هر ثانیه هزاران بار دور یکدیگر می گردند.

نظریه نسبیت پیش بینی می کند که این ستاره های عجیب همزمان با آزاد کردن انرژی به شکل امواج گرانشی، باید در حرکتی مارپیچی به سوی یکدیگر بچرخند.

تغییرات مشاهده شده در رقص شدید تپ اخترهای دوقلو دقیقا همانقدر است که اینشتین با نظریه اش پیش بینی می کند، اما امواج گرانشی هنوز دیده نشده است.

یافتن امواج گرانشی وظیفه ای است که به رصدخانه های "لیگو" (Ligo) در نزدیکی شهرهای سیاتل و نیواورلئان سپرده شده است.

امواج گرانشی چنانچه توسط اینشتین پیش بینی شده یکی از عجیب ترین پدیده های طبیعت است.

این هم جواب نخواهد داد

امواج جاذبه اگر وجود داشته باشند همین حالا که دارید این گزارش را می خوانید درحال حرکت از میان بدن شما هستند، ساعتتان را سریع و کند می کنند، سرتان را کش می دهند یا فشرده می کنند، اما خوشبختانه به میزانی کمتر از یک ذره تشکیل دهنده اتم.

به همین دلیل احساسشان نمی کنید اما خارق العاده اینکه لیگو ممکن است تاثیر آنها را مشاهده کند. رصد امواج گرانشی موفقیت چشمگیر دیگری برای اینشتین خواهد بود اما حتی این نیز فیزیکدان هایی مثل من را راضی نمی کند.

به خاطر اینکه ما می دانیم مکان هایی در جهان هست که حتی نظریه اینشتین در آنها جواب نخواهد داد. در قلب سیاهچاله ها، یعنی خورشیدهای عظیمی که فروپاشیده اند و به نقطه ای با چگالی بی نهایت بدل شده اند، اینشتین ناکام خواهد ماند.

و حتی حیاتی تر اینکه، در آغاز زمان یعنی هنگام انفجار بزرگ (Big Bang) تصویر اینشتین از فضا و زمان دیگر کفایت نمی کند. بنابراین ما فیزیکدان ها با یک مشکل عمیق روبرو هستیم.

اگر واقعا بخواهیم درک کنیم که جهان چگونه و حتی چرا شروع شد، آنوقت باید بدانیم که فضا و زمان در آن لحظه آغازین چگونه بود.

چنین نظریه ای اگر وجود داشته باشد آنچیزی خواهد بود که به نظریه کوانتوم جاذبه معروف است. نظریه ای که از اینشتین پیشی می گیرد و نه تنها در عالم سیارات، ستاره ها و کهکشان ها جواب می دهد، بلکه همچنین در جهان اتمی سیاهچاله ها و در لحظه آغاز جهان نیز کار می کند.

و این هدف نهایی علم فیزیک در قرن 21 خواهد بود.

دکتر برایان کاکس - بي بي سي

اب رفتن یک کیلوگرم

یکی از فیزیکدانان اداره بین المللی اوزان و مقادیر (International Bureau of Weights and Measures) اظهار کرده است که واحد معیار کیلوگرم که یک استوانه ۱۱۸ ساله است به میزان ۵۰ میکرو گرم کاهش وزن داشته است.

Physicist Richard Davis of the International Bureau of Weights and Measures  sits next to a copy of a 118-year-old cylinder that has been the international prototype for the metric mass in his office in Sevres southwest of Paris Wednesday Sept. 12007 ...

البته معلوم نیست که آیا مدل اولیه سبک تر بوده است یا آنچه که اکنون در دسترس میباشد. اما با اینحال، بک کیلو گرم بر حسب همان مدل اولیه تعریف شده است.

۵۰ میکروگرم در حدود وزن یک اثر انگشت است و تقریبا هیچ حساب میشود. پس یک کیلو گرم همان یک کیلوگرم باقی خواهد ماند.

لینک مطلب :: منبع

اگر در سیاهچاله بیفتم چه اتفاقی برای ما می افتد

د kamyararyanaمی نویسد فرض کنید سوار بر فضا پیمای خود به طرف سیاهچاله ای که میلیون برابر خورشید جرم دارد و در مرکز کهکشان ما قرار دارد ،حرکت می کنید .(واقعا جای بحث دارد که آیا در مرکز کهکشان ما سیاهچاله وجود داشته باشد،فرض کنید چنین چیزی باشد.) در فاصله بسیار دوری از سیاهچاله موشک خود را خاموش کنید.چه اتفاقی می افتد؟ اوایل شما هیچ نیروی گرانشی احساس نمی کنید،ز یرا در حال سقوط آزاد هستید.همه اعضای بدن شما و فضا پیما به طور یکسانی کشیده می شوند. به خاطر همین احساس بی وزنی می کنید. فرض کنید سوار بر فضا پیمای خود به طرف سیاهچاله ای که میلیون برابر خورشید جرم دارد و در مرکز کهکشان ما قرار دارد ،حرکت می کنید .(واقعا جای بحث دارد که آیا در مرکز کهکشان ما سیاهچاله وجود داشته باشد،فرض کنید چنین چیزی باشد.) در فاصله بسیار دوری از سیاهچاله موشک خود را خاموش کنید.چه اتفاقی می افتد؟ اوایل شما هیچ نیروی گرانشی احساس نمی کنید،ز یرا در حال سقوط آزاد هستید.همه اعضای بدن شما و فضا پیما به طور یکسانی کشیده می شوند. به خاطر همین احساس بی وزنی می کنید. (این واقعا همان چیزی است که برای فضا نوردان در مدار زمین اتفاق می افتد.حتی اگر نیروی گرانش فضا نورد را به طرف زمین بکشد،هیچ نیروی گرانشی احساس نمی کند.زیرا همه چیز به طور یکسانی کشیده می شود).همچنان که به مرکز سیاهچاله نزدیک می شوید احساس نیروی گرانش کشندی می کنید.فرض کنید که پا های شما نسبت به سرتان به مرکز سیاهچاله نزدیکتر باشند.با نزدیک شدن شما به مرکز سیاهچاله نیروی گرانش بیشتر وبیشتر می شود ،بنا براین پاهایتان نسبت به سرتان تحت تا ثیر نیروی گرانش بیشتری قرار می گیرند،بنابراین احساس کشیدگی می کنید.(این همان نیروی کشندی است و شبیه همان نیرویی است که باعث جزر و مد روی کره زمین می شود).همچنان که به مرکز نزدیک و نزدیکتر می شوید این نیرو قوی و قوی تر می شود،و سر انجام باعث پاره شدن بدن شما می شود.برای سیاهچاله های بزرگی مانند این سیاهچاله ای که در آن افتاده اید ،نیروی کشندی تا حدود ششصد هزار کیلومتر (km600000)دورتر از مرکز آن قابل توجه نیست. اگر در سیاهچاله کوچکتری می افتادید ،مثلا سیاهچاله ای که جرم آن در حدود جرم خورشید است ،در شش هزارکیلومتری(km6000) مرکز سیاهچاله ،نیروی جزر ومدی شما را تحت تاثیر قرار می دهد،وخیلی قبل از آنکه از افق سیاهچاله عبور کنید،بدن شما را پاره می کند.(به خاطر همین سیاهچاله بزرگی را فرض کردیم ،چون می خواستیم حد اقل تا زمانی که به داخل سیاهچاله وارد شوید زنده بمانید). شما در زمان سقوط چه چیزی را مشاهده می کنید؟با کمال تعجب چیز خاصی نمی بینید.تصویر اشیای دور ممکن است به دلایل ناشناسی کج شوند،چون گرانش سیاهچاله نور را به طرف خود می کشد؛ این درون سیاهچاله اتفاق می افتد.هنگامی که شما از پیرامون سیاهچاله عبور می کنید تصویر اشیاء خارجی را می بینید،زیرا نور اشیاءخارجی هنوز به شما می رسد.هیچ کس از بیرون نمی تواند شما را ببیند،زیرا نور پراکنده از شما نمی تواند از گرانش سیاهچاله بگریزد. این سفر شما چقدر طول می کشد؟ بستگی دارد که از کجا (چقدر دورتر)شروع کرده باشید. فرض کنید در حال سکون از جایی شروع کنید که ده برابر شعاع سیاهچاله باشد.پس برای سیاهچاله ای که میلیون برابر خورشید جرم دارد ،حدود هشت دقیقه طول می کشد تا به آنجا برسید.بعد از آنکه این فاصله را پیمودید،فقط هفت ثانیه طول می کشد که شما با نقطه تکین برخورد کنید.این زمان بستگی به اندازه سیاهچاله دارد .بنا بر این اگر در سیاهچاله کوچکتری بیفتید زمان مرگ شما زود تر فرا می رسد.بعد از آنکه از افق سیاهچاله عبور کردید در هفت ثانیه باقیمانده ممکن است وحشت کنیدو نا امیدانه تمام تلاش خود را بکنید و موشک خود را روشن کنید تا از این نقطه تکین دور شوید.متا سفانه،بی فایده است چون نقطه تکین جلوی شما قرار دارد و هیچ راهی برای دور شدن از آن وجود ندارد.در حقیقت به سختی می توانید موشکتان را روشن کنید و به زودی با نقطه تکین برخورد می کنید.تجربه خوبی است به شرطی که برگردید و از ادامه مسافرت لذت ببرید.