پدیده فوتوالکتریک !!


دید کلی
بعد از اینکه پلانک فرمول اساسی خود را در مورد تابش جسم سیاه ارائه داد و چنین استدلال نمود که تابش دارای طبیعت کوانتومی‌ است، یعنی تابش الکترومغناطیسی از مجموعه‌ای از کوانتومهای انرژی به نام فوتون تشکیل شده است، تحول شگرفی در علم فیزیک حاصل شد. بطوری که با استفاده از این مفهوم اندرکنشهای مختلف تابش با ماده که نظریه کلاسیک در توجیه آنها ناتوان بود، بطور کامل تشریح گردید. از جمله این اندرکنشها ، اندرکنشی است که به نام فوتوالکتریک معروف است.


اگر یک صفحه فلزی را تحت تابش امواج پر انرژی قرار دهیم، پرتو کاتدی و یا الکترونهای شتابدار از صفحه فلزی منتشر می‌شود. و همچنین اگر بین دو صفحه فلزی اختلاف پتانسیل الکتریکی بسیار زیادی ایجاد کنیم، الکترونهای لایه ظرفیت اتمهای فلز ، انرژی زیادی دریافت می‌کنند و در نتیجه سطح فلز را ترک می‌کنند و به سمت آند پیش می‌روند. در این عمل چون هم نور و الکتریسیته دخالت دارند به این پدیده ، اثر فوتو الکتریک می‌گویند. در واقع تمام مواد (جامد ، مایع و گاز) می‌توانند در شرایط خاصی تحت تأثیر اثر فوتوالکتریک ، پرتو کاتدی از خود گسیل کنند، گاهی به پرتو کاتدی ، فتوالکترون نیز می‌گویند.

اثر فتوالکتریک هر جسمی با گسیل فرکانس مشخصی از موج انجام می‌شود. اگر فرکانس موج برای جسم خاصی کمتر از حد معین باشد، که به آن بسامد قطع می‌گویند، اثری از فتوالکتریک مشاهده نخواهد شد. اما طبق قوانین الکترودینامیک کلاسیک ، موج با برخورد به صفحه فلزی مقداری انرژی به آن منتقل می‌کند و به مرور زمان این انرژی انباشته می‌شود تا اینکه انرژی مورد نیاز برای گسیل الکترون فراهم شود. اما در آزمایشگاه خلاف آنچه که در فیزیک کلاسیک گفته شد، روی می‌دهد، یعنی گسیل موج با فرکانس کمتر از حد معین به فلزی هرگز پرتو کاتدی منتشر نمی‌کند
 
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه نوشته

فتو الکتریک

 

 

 

phy-1.jpg
اگر یک صفحه فلزی را تحت تابش امواج پر انرژی قرار دهیم، پرتو کاتدی و یا الکترونهای شتابدار از صفحه فلزی منتشر می‌شود. و همچنین اگر بین دو صفحه فلزی اختلاف پتانسیل الکتریکی بسیار زیادی ایجاد کنیم، الکترونهای لایه ظرفیت اتمهای فلز ، انرژی زیادی دریافت می‌کنند و در نتیجه سطح فلز را ترک می‌کنند و به سمت آند پیش می‌روند. در این عمل چون هم نور و الکتریسیته دخالت دارند به این پدیده ، اثر فوتو الکتریک می‌گویند. در واقع تمام مواد (جامد ، مایع و گاز) می‌توانند در شرایط خاصی تحت تأثیر اثر فوتوالکتریک ، پرتو کاتدی از خود گسیل کنند، گاهی به پرتو کاتدی ، فتوالکترون نیز می‌گویند.

ادامه نوشته

اثر فوتو الكتريك(photoelectric effect )كه در آن اجسام فلزي با دريافت انرژي نوراني از سطحشان الكترون

 

 كشفيست مربوط به اواخر قرن نوزدهم .هاينريش هرتز بدنبال مطالعات خود درباره تابش‌هاي الكترومغناطيس كه ماكسول در سال هزار و هشتصد و شصت وجودشان را پيش‌‌بيني كرده بود دريافت كه در صورتي كه دو كرده باردار را تحت تاثير جرقه حاصل از يك منبع نوراني قرار دهيم نسبت به حالتي كه بخواهيم از جرقه الكتريكي براي اين كار استفاده كنيم بهتر قادر به تخليه بار الكتريكي اين كرات خواهيم بود.بنابراين نور بايد توانائي كندن الكترون ازسطح فلزات را داشته باشد با تحقيقات بيشتر هرتز متوجه شد كه گسيل الكترون از سطح فلز به طول موج نور تابيده شده بستگي دارد و ماگزيمم انرژي جنبشي الكترون هاي كنده شده (فوتوالكترونها) از شدت تابش مستقل است يعني  اگر با يك لامپ صدوات براي جدا كردن الكترون ها از سطح فلز استفاده كنيم الكترونهاي كنده شده همان مقدار انري جنبشي را بعد از جدا شدن از سطح فلز دارند كه الكترون هاي كند شده از سطح فلز توسط لامپي با دو برابر شدت تابش (لامپ دويست وات) دارند.همچنين انرژي جنبشي فوتو الكترونها با افزايش فركانس چشمه نور افزايش مي‌يابد گرچه اثر فوتو الكتريك را مي‌توان با نظريه الكترومغناطيس توضيح داد ولي به كمك اين نظريه نمي‌توانيم بستگي انرژي جنبشي فوتوالكترون ها را بافركانس چشمه نور شرح دهيم.هرتز هيچ توجيهي  براي اين ارتباط نتوانست ارائه دهد و فيزيكدانان هم عصر او نيز هرچه تلاش نمودنندتا به كمك فيزيك كلاسيك گره كور اين نسبت را باز كنند نتوانستند، فيزيك كلاسيك پيش‌بيني مي‌كرد كه هرچه شدت تابش چشمه نور بيشتر باشد بايد الكترون‌هاي كنده شده از انرژي جنبشي بيشتري برخوردار باشند و همچنين براساس نتايج فيزيك كلاسيك نور تابيده شده از هر طول موجي كه برخوردار باشد بايد قادر به آزاد سازي الكترون از سطح فلز باشد كه اين نتايج با مشاهدات صورت گرفته توسط هرتز مغايرت داشت.

سال 1905 اينشتين با اطلاع از نظريه كوانتومي پلانك به خوبي بن بست بوجود آمده در پديده فوتوالكتريك راازبين برد اين فرض پلانك مبني بر اين كه نور مجموعه اي از كوانتوم هاي انرژي است توانست به خوبي رابطه بين ماگزيموم انرژي جنبشي الكترونهاي كنده شده از سطح فلز را با فركانس نور تابيده شده توضيح دهد او دليل خود را اين گونه ارائه كرد

 

تابش شامل مجموعه اي از بسته ها يا كوانتوم هاي انرژي است كه بايد انرژي معادل hfبراي آنها درنظرگرفت(f فركانس نور تابيده شده است) اگر اين بسته هاي انرژي جذب سطح يك فلز شوند مقداري از انرژي اين بسته ها صرف غلبه بر سد پتانسيلي فلز شده (مقدار اين سد بستگي به نوع فلز دارد ) و ما بقي انرژي آنها به انرژي جنبشي الكترونها ي كنده شده مبدل مي شود بنابراين هرچه فركانس يك تابش بيشتر باشد مقدار انرژي آن با توجه به رابطه

  E= hf

بيشتر خواهد بود و مقدار باقي مانده انرژي فوتون تابيده شده به سطح فلز نيز افزايش مي يابد كه نهايتا صرف بالا بردن انرژي جنبشي الكترون هاي كنده شده ميشود به همين صورت متناسب بودن جريان فوتوالكترون با شدت چشمه نور نيز قابل توجيه است چراكه  كوانتوم هاي نور (فوتون) با افزايش شدت تابش چشمه نور افزايش مي يابند ودر اين صورت فوتونهاي بيشتري ازچشمه نور گسيل مي يابداين فوتون ها نيز به نوبه خود الكترونهاي بيشتري  را از سطح فلز جدا مي كنند، رابرت ميليكان نيز با انجام آزمايش هايي فرضيات ارائه شده توسط اينشتين را در مورد پديده فوتو الكتريك تاييد كرد ،اينشتين در سال 1921 ميلادي نه به خاطر بيان نسبيت ها بلكه به خاطر توضيح اثر فوتو الكتريك جايزه نوبل را دريافت كرد. 

 

پدیده فوتوالکتریک  

بعد از اینکه پلانک فرمول اساسی خود را در مورد تابش جسم سیاه ارائه داد و چنین استدلال نمود که تابش دارای طبیعت کوانتومی‌ است، یعنی تابش الکترومغناطیسی از مجموعه‌ای از کوانتومهای انرژی به نام فوتون تشکیل شده است، تحول شگرفی در علم فیزیک حاصل شد. بطوری که با استفاده از این مفهوم اندرکنشهای مختلف تابش با ماده که نظریه کلاسیک در توجیه آنها ناتوان بود، بطور کامل تشریح گردید. از جمله این اندرکنشها ، اندرکنشی است که به نام فوتوالکتریک معروف است.



تصویر




اگر یک صفحه فلزی را تحت تابش امواج پر انرژی قرار دهیم، پرتو کاتدی و یا الکترونهای شتابدار از صفحه فلزی منتشر می‌شود. و همچنین اگر بین دو صفحه فلزی اختلاف پتانسیل الکتریکی بسیار زیادی ایجاد کنیم، الکترونهای لایه ظرفیت اتمهای فلز ، انرژی زیادی دریافت می‌کنند و در نتیجه سطح فلز را ترک می‌کنند و به سمت آند پیش می‌روند. در این عمل چون هم نور و الکتریسیته دخالت دارند به این پدیده ، اثر فوتو الکتریک می‌گویند. در واقع تمام مواد (جامد ، مایع و گاز) می‌توانند در شرایط خاصی تحت تأثیر اثر فوتوالکتریک ، پرتو کاتدی از خود گسیل کنند، گاهی به پرتو کاتدی ، فتوالکترون نیز می‌گویند.

اثر فتوالکتریک هر جسمی با گسیل فرکانس مشخصی از موج انجام می‌شود. اگر فرکانس موج برای جسم خاصی کمتر از حد معین باشد، که به آن بسامد قطع می‌گویند، اثری از فتوالکتریک مشاهده نخواهد شد. اما طبق قوانین الکترودینامیک کلاسیک ، موج با برخورد به صفحه فلزی مقداری انرژی به آن منتقل می‌کند و به مرور زمان این انرژی انباشته می‌شود تا اینکه انرژی مورد نیاز برای گسیل الکترون فراهم شود. اما در آزمایشگاه خلاف آنچه که در فیزیک کلاسیک گفته شد، روی می‌دهد، یعنی گسیل موج با فرکانس کمتر از حد معین به فلزی هرگز پرتو کاتدی منتشر نمی‌کند.

تاریخچه

در سال 1887 ، اثر فوتو الکتریک توسط هرتز کشف شد. او در حالی که سرگرم آزمایشهای معروف خود درباره امواج الکترومغناطیسی بود، دریافت که طول جرقه القا شده در مدار ثانویه هنگامی ‌کاهش می‌یابد که دو انتهای شکاف جرقه در برابر نور ماورا بنفش که از جرقه در مدار اولیه می‌آمد، پوشانده شود.

ساختار فوتو الکتریک




img/daneshnameh_up/4/48/PH_A_F_E_02.jpg




یک محفظه شیشه‌ای در نظر بگیرید که در دو انتهای آن ، آند و کاتدی تعبیه شده است و داخل محفظه خلا می‌باشد. اگر بر سطح کاتد ، نوری با فرکانس معین بتابانیم، با احراز شرایط خاص ، فلز کاتد الکترون گسیل می‌کند. اگر آند و کاتد را به یک مدار خارجی وصل بکنیم، الکترون گسیل شده ، جذب آند شده و یک جریان فوتو الکترونی در مدار خارجی برقرار می‌گردد.

مشخصات اثر فوتوالکتریک

  • هر فلزی دارای یک فرکانس‌ ویژه است، بطوری که اگر فرکانس نور تابشی کمتر از این مقدار ویژه باشد، هیچ الکترونی از سطح کاتد گسیل نمی‌شود. این فرکانس‌ ویژه را فرکانس‌ آستانه می‌گویند. شایان ذکر است که فرکانس‌ آستانه از فلزی به فلز دیگر ، تغییر می‌کند و هر فلزی دارای فرکانس‌ آستانه مخصوص به خود است. بر اساس نظریه کلاسیک این خصوصیت غیر قابل ‌توجیه بود.

  • بزرگی جریان فوتو الکترونی با شدت نور تابیده بر سطح کاتد مناسب است، بطوری که اگر شدت افزایش یابد، مقدار جریان فتو الکترونی نیز افزایش پیدا می‌کند. این موضوع توسط نظریه کلاسیک قابل توجیه بود.

  • انرژی فوتو الکترونها از شدت نور تابیده بر سطح کاتد مستقل است، ولی با فرکانس نور تابشی بصورت خطی تغییر می‌کند. این خاصیت در نظریه کلاسیک غیرقابل‌توجیه بود.

  • گسیل الکترون از سطح کاتد بصورت آنی صورت می‌گیرد، یعنی بلافاصله بعد از تابش ، الکترون گسیل می‌شود. به عبارت دیگر ، تأخیر زمان بین تابش و گسیل الکترون هرگز مشاهده نشده است، یا لااقل زمانی بیشتر از 10-9 ثانیه ، حتی با تابش فرودی با شدت بسیار کم نیز مشاهده نشده است.

  • اثر فتو الکتریک توسط الکترونهای تقریبا آزاد صورت می‌گیرد، یعنی الکترونهای لایه‌های داخلی فلز در این اثر دخالت ندارند.

اساس کار فوتو الکتریک




img/daneshnameh_up/6/69/PH_A_F_E_03.jpg




انیشتین تابش را متشکل از مجموعه‌ای از کوانتومهایی با انرژی hv در نظر گرفت که در آن v فرکانس‌ نور و h ثابت پلانک معروف است. جذب تک کوانتوم بوسیله الکترون ، فرآیندی که ممکن است در زمانی کمتر از 10-9 ثانیه صورت گیرد، انرژی الکترون را به اندازه hv افزایش می‌دهد. مقداری از این انرژی باید صرف جدا کردن الکترون از فلز شود. از طرف دیگر ، گفتیم که هر فلزی دارای یک فرکانس آستانه است که در فرکانسهای پایینتر از آن فتوالکتریک غیر ممکن است.

بنابراین اگر فرکانس‌ آستانه را با v0 نشان دهیم، در این صورت کمیت w = hv0 به عنوان تابع کار فلز تعریف می‌شود. بنابراین شرط ایجاد اثر فوتوالکتریک این است که hv (انرژی نور تابشی بر سطح کاتد) بیشتر یا مساوی w باشد. اگر سرعت الکترون گسیل شده از کاتد را با V نشان دهیم، همواره بین فرکانس‌ نور تابشی ، سرعت فتوالکترونها و تابع کار رابطه زیر برقرار است:


mv2/2 = hv - w


رابطه فوق از قانون بقای انرژی حاصل می‌گردد. این رابطه به فرمول انیشتین نیز معروف است. میلیکان آزمایشهای جامعی انجام داد و صحت فرمول انیشتین را تثبیت نمود. آنچه آزمایشهای میلیکان و پیشینیان ثابت کرد این بود که بعضی اوقات نور نظیر مجموعه‌ای از ذرات رفتار می‌کند و این ذرات می‌توانند بطور انفرادی عمل کنند، طوری که می‌توان به موجودیت یک تک فوتون فکر کرد و به دنبال خواص آن بود. (ماهیت ذره‌ای نور) نتیجه جنبی این آزمایشها حاکی از اطلاعاتی در مورد فلزات بود، آشکار شد که تابع کار W از مرتبه چند الکترون ولت است (1ev=1.6x10-19j) و این می‌توانست با سایر خواص فلزات هم بسته باشد.

پدیده فوتوالکتریک (مقاله)

 

 

اثرفوتوالكتريك يك پديده ي الكترونيك كوانتومي است كه الكترون ها از ماده بعد از گرفتن انرژي از تشعشعات الكترومغناطيسي مانند اشعه ي X يا نور مرئي، جدا مي شوند. در اين مبحث الكترون هاي جدا شده را مي توان به عنوان فوتوالكترون ها مربوط دانست. اين پديده را به خاطر اين كه هنريش رادولف هرتز اين را كشف كرد، اثر هرتز هم مي نامند هر چند كه اين مورد به كلي خارج از استفاده ماند.

 

مطالعه ي اثرفوتوالكتريك ما را به قدم هايي مهم در درك خاصيت كوانتومي نور و الكترون ها هدايت مي كند و به شكل مفاهيم  دو گانگي موج-ذره اعتبار مي بخشد. اين بخش هم ممكن است به اثر فوتورسانايي يا اثر فوتو ولتائيك يا فوتوالكتروشيمي مربوط شود.

 بقیه در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

برج

 در قرن بيست ويکم آسمان خراش هايي که بين 400 تا 800 متر ارتفاع دارند هرگز مانند اين دوره شايسته اين نام نبوده اند. ده برج مرتفع جهان که در پنج قاره کره زمين واقع شده اند ، نمادهاي شکوه ، ثروت و احترام هستند.




در رده بندي مرتفع ترين
برج هاي جهان مقام نخست به برج دبي تعلق دارد. عمليات احداث اين برج در سال
2004 آغاز شد و براساس برنامه بايد در سال آينده خاتمه يابد. سازندگان آن
ارتفاع نهايي اين برج که هم اکنون از 630 متر فراتر رفته است را فاش نکرده
اند، اما پيش بيني مي شود که ارتفاع نهايي آن حدود 800 متر باشد.





دومين برج مرتفع جهان در
اروپا واقع شده است. عمليات احداث برج « راشيا تاور» از سال 2007 توسط شرکت
فاستر اند پارتنرز در محله تجاري شهر مسکو آغاز شده است. ارتفاع نهايي اين
برج 612 متر خواهد بود.






ساتياگو کالاتراوا،
آرشيتکت اسپانيايي طراح برج « شيکاگو اسپاير» است که در خاتمه عمليات
اجرايي اندکي بيش از 609 متر ارتفاع خواهد داشت. « شيکاگو اسپاير » مرتفع
ترين برج ايالات متحده و سومين آسمان خراش جهان خواهد بود. احداث اين برج
که در نزديکي دهانه رود شيکاگو رايور در حاشيه درياچه ميشيگان واقع شده در
سال 2011 خاتمه مي يابد.




« پنتومينيوم » چهارمين
برج مرتفع جهان نيز در دبي و در قلب منطقه مارينا قرار دارد. احداث اين برج
که در نهايت 516 متر ارتفاع خواهد داشت از سال 2007 آغاز شده است.





باز هم اين شيخ نشين دبي
است که پنجمين برج مرتفع جهان در آن واقع شده است. برج العالم که در منطقه
« بيزنس بي » دبي قرار دارد در پايان عمليات اجرايي اش در سال 2011 با 108
طبقه 501 متر ارتفاع خواهد داشت.




احداث برج شانگهاي ورلد
فايننشال سنتر در بندر شانگهاي چين از سال 1997 آغاز شده و بايد در سال
جاري خاتمه يابد. اين برج با 492 متر ارتفاع بلندترين برج قاره آسيا و
ششمين برج مرتفع جهان مي شود.




برج اينترنشنال کامرس سنتر
در هنگ کنگ که احداث آن در سال 2010 خاتمه خواهد يافت با 484 متر ارتفاع
مقام هفتمين برج مرتفع جهان را به خود اختصاص خواهد داد.


برج گوانگژو در شهر کانتون
چين در حال احداث است. اين برج با 450 متر ارتفاع نهايي هشتمين آسمان خراش
جهان خواهد بود که البته با آنتني که برفراز آن نصب مي شود ارتفاعش به 610
متر بالغ خواهد شد.




احداث برج تايپه 101 در
شهر تايپه ، پايتخت تايوان در سال 2004 خاتمه يافت. اين برج با 448 متر
ارتفاع براي مدت کوتاهي مرتفع ترين برج جهان بود ، اما اکنون در مقام نهم
جاي گرفته است.




برج « فريدوم تاور » در
محله منهتن نيويورک و در محل سابق برج هاي دو قلوي مرکز تجارت جهاني که در
حادثه 11 سپتامبر 2001 نابود شدند ، در دست احداث است. احداث فريدوم تاور
از آوريل 2006 آغاز شده است.
 

سخنان فلسفی که میتونید برای اس ام اس استفاده کنید.

خلاقیت یعنی اینکه به خودت این اجازه را بدهی تا اشتباه کنی. هنر یعنی دانستن اینکه کدام اشتباه را نگه داری.(Scott Adams)


هر کودکی هنرمند است. مشکل این است که چطور وقتی بزرگ می شویم هنرمند بمانیم.(Pablo Picasso)

علم بدون دین لنگ است. و دین بدون علم، کور. (آلبرت اینشتین)

انسان نباید از مرگ بترسد. چیزی که انسان باید از آن بترسد، هرگز شروع نکردن زندگی است. (Marcus Aurelius)

زندگی خیلی ساده است. ولی ما اصرار داریم که آنرا دشوار سازیم. (کنفوسیوس)

در واقع ما هرگز بزرگ نمی شویم. فقط یاد می گیریم که در اجتماع چگونه رفتار کنیم. (Bryan White)

نخستین انسانی که به جای پرتاب سنگ، فحش داد، آغازگر تمدن بشری بوده است. (Sigmund Freud)

اگر کودکی مان را روی زمین نگذرانده بودیم، هرگز نمی توانستیم زمین را دوست بداریم. (George Eliot)

بهترين کارها سه کار است :
تواضع بهنگام دولت، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت. «رسول‌اکرم(ص)»

ميانه‌روی در خرج يک نيمه معيشت است،
دوستی با مردم يک نيمه عقل و خوب پرسيدن يک نيمه دانش. «رسول‌اکرم(ص)»

بنده آنی که در بند آنی. «ابوسعيد ابو‌الخير»

«بر هر چه همی لرزی می‌دان که همان ارزی
زين روی دل عاشق از عرش فزون باشد.» (مولوی)

«هيچ وقت با يه آدم احمق دهن به دهن نشو. چون كساني كه از بيرون نظاره‌گر اين دعوا هستند، احمق‌تر از اوني هستند كه بتونن تشخيص بدن حق با توئه يا اون.»

کار کنيد تا همه غصه‌ها و پريشانيهای خود را فراموش کنيد. (گاليله)

هيچ چيز بهتر از کار کردن بجای غصه خوردن، آدمی را به خوشبختی نزديک نمي‌سازد. «موريس مترلينگ»

نمی‌توانيم کاری کنيم که مرغان غم بالای سر ما پرواز نکنند اما می‌توانيم نگذاريم که روی سر ما آشيانه بسازند. «ضرب‌المثل چينی»

حتی ميمونها نيز گاهی از درخت می‌افتند. «ضرب‌المثل‌ژاپنی»

دل بی دوست درخت بی ثمر است. (حضرت علی (ع))

23 _ دو چيز انتها ندارد. حماقت انسانها و پهنه‌‌ی کهکشنها. که البته در مورد کهکشانها مطمئن نيستم! آلبرت انشتين

مراحل مونتاژ یکی از شاتل های فضائی ناسا.....:::نماد تکنولوژی:::...

سلام

 

خیلی زیاد جالبه

ادامه نوشته

سخنی که از آلبرت بعید بود





مردي كه بتواند در حالي كه دختر زيبايي را مي‌بوسد ، با ايمني رانندگي كند به بوسه اهميتي را كه سزاوار آن است نمي‌دهد . ( آلبرت انيشتين )

افتتاح سایت مایا پرو

 

 

حتماْ سر بزنید خوشحال میشم

یک تجربه

ما همواره كارهاي احمقانه اي را كه انجام داديم

به نام :تجربه

 به رخ ديگران مي كشيم!

 

 " اسكار وايلد "

علی(ع)

 

ز ولاي او بزن دم که رها شوي ز هر غم                     سر کوي او مکان کن بنگر که در کجايي

 

بشناختم خدا را چو شناختم  علي را                         به خدا نبرده‌اي پي اگر از علي جدايي

 

علي اي حقيقت حق علي اي ولي مطلق                         تو جمال کبريايي تو حقيقت خدايي

 

نظري ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن                    تو که يار دردمندي تو که يار بينوايي

چگونگي تركيب سياهچاله هاي پر جرم با يكديگر

 

چگونگي تركيب سياهچاله هاي پر جرم با يكديگر

 

 

 

تصوير كهكشان راه شيري بدين گونه است:

يك بشقاب از ستاره، گاز، يك كره ي ستاره اي و مقدار زيادي ماده تاريك.
اين به دور يك سياهچاله اي پر جرم- تقريبا سه ميليون برابر خورشيد- مي چرخد.

جرم كهشكان راه شيري حدود 100 تريليون برابر جرم خورشيد است كه براي ما خيلي پرجرم به نظر مي رسد ولي در مقابل ديگر كهكشان ها چيزي عادي است.

حال فرض كنيد كه كهكشاني با همچين دوقلويي برخورد كند. هر دو كهكشان با يكديگر تركيب مي شوند و يك كهكشان جديد و بسيار بزرگ تري را مي سازند. كيهان شناسان روي اين فكر مي كنند كه كهكشان ها چگونه رشد مي كنند- در طول تركيب شدن اين عمل تركيبي.

درحال حاضر با استفاده از ابررايانه ها براي شبيه سازي برخورد كهكشان ها، دانشمندان دانشگاه استنفورد وديگر دانشگاه ها نوعي جديد از اين اتحاد را ديده اند- يك بشقاب مركزي از گاز كه مي تواند صدها يا چند هزار سال نوري عرض داشته باشد و ميليون ها يا چند هزار برابر جرم خورشيد باشد.

آن ها گزارش اولين شكل شبيه سازي شده جفت ابرسياهچاله (SMBH) را در Science Express كه نسخه الكترونيكي مجله ساينس است منتشر كردند.
"نظريه نسبيت عام آينشتين كه رفتار گرانش را توصيف مي كند 90 سال پيش منتشر شد و دفعات متعددي مورد صحت قرار گرفته است." اين را استليوس كازانتزيدي در انستيتوي كاولي گفت. "هرچند كه يك نتيجه ي بزرگ اين نظريه از اين تاييد و صحت خارج بوده است كه آن وجود امواج گرانشي است. با توجه به اين كه
SMBH بزرگ ترين منبع امواج گرانشي در جهان را ايجاد مي كند، اين را در اولويت قرار مي دهد تا شرايط اجباري براي اين تركيب را به وجود بياوريم."

كازانتزيدي و لوسيو ماير از انستيتيوي فن آوري فدرال سوئيس(ETH) در زوريخ و دانشگاه زوريخ، نويسنده ي اصلي، اين طرح را تصور كردند و شبيه سازي هاي عددي را طراحي و هدايت كردند. مونيكا كولپي از دانشگاه ميلانو - بيكوسا و پيرو مادائو از دانشگاه كاليفرنيا - سانتا كروز براي ترجمه و تفسير نتايج كمك كردند. توماس كوئين از دانشگاه واشنگتن و جيمز وادسلي از دانشگاه مك مستر كدهاي لازم براي اين شبيه سازي را نوشت.
يك سيستم
SMBH از دو SMBH تشكيل شده است كه به دور مركز جرمشان در حال چرخش اند. تركيب سياهچاله ها ممكن است و يا ممكن نيست كه به مكانيزمي بستگي داشته باشد كه مي توان انرژي جنبشي زاويه اي را از مدارشان استخراج كنيم و فاصله ي آن ها را كاهش دهيم، كازانتزيدي اين را گفت.

"يك جفت SMBH ممكن است با ستاره هاي اطراف خودشان يا با گازها كنش داشته باشد.ولي گاز و ستاره ها هر دو يك نيروي اصطكاكي را بر سياهچاله ها اعمال مي كنند. نيروي اصطحكاك انرژي را از حركت مداري SMBH ها استخراج مي كند.در نتيجه فاصله ي بين آن ها منقبض مي شود." معلوم نيست كه اين از اصطكاك ستاره ها هست و يا گاز كه اين جريان را تحت تاثير قرار مي دهد.

 

براي مدلي كه كهكشان ها با يكديگر پيوند مي خورند، دانشمندان ابتدا از يك برنامه ي رايانه اي استفاده كردند كه كهكشان هايي را با توجه به رصدها و پيش بيني هايِ تئوري ساختند. براي مثال، تمام كهكشان ها توسط هاله اي وسيع و پرجرم از ماده تاريك پوشيده شده اند.

كهكشان هاي دايره اي داراي يك بشقاب از ستاره ها است. در تمام مدل هاي كهكشان هاي ايجاد شده اين دو مورد بايد به همراه آن ها باشد.
اول كه كهكشان را ساختيم مي بايستي مدار آن ها را به گونه اي تنظيم كنيم كه كهكشان ها را گرفتار كنند و به يك تصادف ختم شوند.

دانشمندان فهميدند وقتي كه كهكشان هاي تركيب شونده داراي مقداري گاز باشد، در بسياري از حالت ها SMBH آن ها به يك مجموعه ي دوتايي تبديل خواهد شد. زماني كه جفت شدند، سياهچاله ها ممكن است اختلاف فاصله ي بين خودشان را كاهش دهند تا اين كه اين فاصله به اندازه ي عرض منظومه ي شمسي شود.

در اين جا ما حدس مي زنيم آن ها مي بايستي شروع به انتشار امواج گرانشي كنند.از زماني كه انتشار امواج شروع مي شود، اين ،انرژي را از سياه چاله ي دوتايي استخراج مي كند و سرانجام كم تر از چند تريليون سال بعد از تشكيل اين منظومه ي دوتايي هر دو سياهچاله با هم تركيب مي شوند."

از مدت ها پيش محققان ساختار SMBH ها را با استفاده از شبيه سازي برخورد كهكشان ها در ابررايانه ها بررسي كرده اند و كازانتزيدي و همكارانش اين روش را در مقياس ها فضايي بسيار بزرگ تر دنبال كردند.

با چندين استثناي كم، آخرين مطالعات در تكامل SMBH ها هيچ رلي از گازها مشاهده نشده است. شواهد نظريه اي و رصدي پيشنهاد مي كنند كه در مركز تركيب باقي مانده مقدار قابل توجهي از گاز باقي مي ماند. شبيه سازي هاي ما بينش هاي جديدي را در مورد جفت ها و تركيب SMBHها را براي ما به ارمغان آورد و بر وجود رول هايي از تركيبات گازي براي تعيين سرنوشت SMBHها تاكيد دارد.

كهكشان هاي معمولي مانند كهكشان راه شيري داراي گازهاي تاثير گذار نيستند و تركيب شدن براي تشكيل اين ساختارها بسيار مهم است. شبيه سازي هاي ما ابتدا ساختارهايي از بشقاب هايي هسته اي در كهكشان هاي تركيبي را گزارش دادند. اين طبيعي است كه فرض كنيم كه اين انبار گاز، سوخت لازم براي تغذيه ي سياهچاله هاي مركزي و قدرت هاي هسته هاي كهكشاني را تامين مي كند.

نتايج براي (LISA (Laser Interferometer Space Antenna خبرهاي خوبي است، يك رصد خانه ي بنا شده در فضا و بنا شده براي مشخص كردن امواج گرانشي با استفاده از ليزر هاي تداخل سنجي در فواصل نجومي. آشكارساز هاي LISA براي آزمايش كردن ابرسياهچاله هاي تركيب شده مانند آن هايي كه كازانتزيدي و همكارانش شبيه سازي كرده بودند بسيار ايده آل هستند. با يك سرمايه گذاري مشترك ناسا و سازمان فضايي اروپا ، پيش بيني مي شود كه LISA تا 2015 شروع به رصد كند.

مشخص كردن امواج گرانشي از ابرسياه چاله ها نه تنها موجب درك درست ما از يكي از مباني مهم فيزيك (نسبيت عام) مي شود بلكه به نوعي يك تاييد براي براي سناريوي كنوني ما در مورد ساختار و تكامل كهكشان هاي خواهد بود." كازانتزيدي گفت. "اين يكي از زيبا ترين تركيب هاي بين فيزيك و اخترفيزيك مي باشد."

شبيه سازي ها بر روي ابررايانه هاي مركز ابررايانه اي پيتزبورگ در دانشگاه زوريخ و ETH زوريخ انجام مي شود. اعداد مورد نياز براي محاسبه،اعدادي نجومي مي باشند.اين به همان دليل است كه ما به ابررايانه هايي متوسل شده ايم كه قابليت انجام مقدراي بسيار زيادي محاسبه را در يك ثانيه باشد. شبيه سازي ابررايانه ها به ما اين اجازه را مي دهد تا به طور كامل مدت زمان كيهاني را فشرده كنيم تا اين مدت زمان هاي بسيار طولاني را به چند هفته ي مجازي تبديل كنيم. اين به ما يك ديدگاه كاملي را از جهانمان مي دهد كه چه چيز به تنهايي با رصد كردن در دسترس است.

ابر رايانه ها چيزي شبيه به آزمايشگاه فيزيك را به وجود آورده اند كه قابل دسترس اخترفيزيكدانان است. "شبيه سازي هاي عددي ما با گرفتن وقت چند ماهه ي ابررايانه هاي موجود در جهان، بزرگترين محاسبات عددي در اين زمينه را به وجود آورده است."كازانتزيدي گفت.

تركيب هاي شبيه سازي شده براي كهكشان هاي هم جرم است و احتمال اين كه همين اتفاق براي كهكشان هاي غير هم جرم اتفاق بيفتد كم تر است ولي غير ممكن نيست. در واقع اين سرنوشت كهكشان خودمان يعني كهكشان راه شيري است.
كهكشان خودمان براي تصادف با كهكشان بزرگ تر همسايه اش ،آنرومدا، تقريبا 3تريليون سال نياز دارد. نتايج اين خرابي، نتايج خرابي بشقاب ها و ساختار كهكشان بيضوي خواهد بود.

حمايت روي اين كار از طرف دپارتمان انرژي ايالات متحده و ناسا و بنياد الكساندر ون هامبولت صورت مي گيرد.

در مورد نويسنده مقاله:
Dawn Levy, News Service: (650) 725-1944, dawnlevy@stanford.edu


* منبع مقاله:

http://news-service.stanford.edu/pr/2007/pr-hole-061307.html


* ترجمه و ارسال: "محمد نيك" - از اعضاي تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا


* ارتباط با مترجم:  اينجا را كليك كنيد


* ارتباط با تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا:  اينجا را كليك كنيد


* ارتباط با ويراستار تيم و تذكر اشتباهات نگارشي: admin.hupaa@gmail.com

ساخت سیاهچاله مصنوعی

ساخت سياهچاله مصنوعي
 
 
 
 
 
 
 
ساخت سياهچاله مصنوعي
یکشنبه 9 تیر 1387 / 29 ژوئن 2008 ... بیش تر ما نتایج کار با سیاه چاله ها را می دانیم: حتی اگر نور هم از نزدیکی آن گذر کند جرم بیش از اندازه ی سیاه چاله آن را به داخل خودش می کشد و دیگر آن را نخواهید دید.سیاه چاله ها زمانی به وجود می آیند که سوخت ستاره هایی نسبتا بزرگ به اتمام برسد و در خودشان فرو بریزند. ممکن است برای شما بسیار تعجب برانگیز باشد که بگوییم فیزیکدانان در انگلستان تصمیم گرفته اند یک نوع مصنوعی سیاه چاله ها را در آزمایشگاه بسازند.

[ نجوم و اخترفيزيك ]

در اصل، نظريه پرداران زماني مطالعات خودشان را بر روي سياه چاله ها متمركز كردند كه مي خواستند نظريه نسبيت عام انيشتين (كه بيان مي كرد كه چگونه جرم ناشي از اشيا از خميدگي فضا-زمان ناشي مي شود) را قبول كنند. پس از آن در سال 1974 فيزيكدان دانشكاه كمبريج، استفن هاوكينگ بر پايه كار ياكوب بكنشتينJacob Bekenstein نشان داد كه مكانيك كوانتومي را بايد با نسبيت عام پيوند دهيم.

هاوكينگ پيشنهاد داد كه لبه ي منطقه اي كه ديگر نور هم نمي تواند از آن بگذرد-افق رويداد- خودش مي بايستي ذراتي مانند نوترينو يا فوتون را منتشر كند. در مكانيك كوانتومي، اصل عدم قطعيت هايزنبرگ به ذرات اجازه مي دهد كه از مناطق خلا در هر زماني خارج شوند، اگر چه معمولا خيلي سريع بعد از آن از بين مي روند. ولي اگر دو ذره يكي در منطقه افق رويداد و ديگري بيرون از آن باشد آن گاه ذره اي كه در داخل محدوده ي افق رويداد باشد توسط سياه چاله جذب خواهد شد و ديگري كه بيرون از محدوده است مي تواند به راحتي حركت كند. براي ناظر در اين حالت سياه چاله همانند يك جسم حرارتي و اين ذرات "تابش هاوكينگ" سياه چاله خواهند بود.

اين در نظريه و تئوري خوب عمل مي كند ولي در واقعيت و عملي، تابش هاي هاوكينگ خيلي ضعيف تر از آن هستند كه بتوان بر روي تابش هاي دراي نويز پس زمينه اي كيهانيCMB كه از زمان بيگ بنگ تا به حال به جا مانده اند آن ها را مشخص كرد.سياه چاله ها بسيار سرد هستند. حتي كوچك ترين سياه چاله ها، كه با توجه به هاوكينگ مي بايست گرم ترين دما را داشته باشند باز هم 8 برابر از CMB سردتر است.

به خاطر مواجه شدن با اين مشكلات فيزيكدانان اين تصميم را گرفتند تا يك سياه چاله ي گرم تر را در آزمايشگاه ها بسازند. مشخصا جمع آوري يك مقدار بسيار بزرگ گرانش در يك جا بسيار خطرناك است و غيرممكن است كه بتوان به آن نزديك شد.سياه چاله هاي مصنوعي را مي توانيم بر پايه سيستمي شبيه به حالتي كه خميدگي فضا-زمان توسط پارامتري ديگر كه از انتقال موج متاثر مي شود، بسازيم.

"ما نمي توانيم قوانين گرانشي را در محيط خودمان عوض كنيم."اين را Ulf Leonhardt در دانشگاه سنت آنريوز University of St Andrews در انگلستان به physicsworld.com گفت. "ولي ما مي توانيم پارامتر هاي متشابه در يك سيستم منقبض شده را عوض كنيم." گروه لئونارد در سنت آندريوز اولين گروهي هستند كه مي خواهند يك سياه چاله اي مصنوعي بسازند تا تابش هاوكينگ را بتوان به وسيله ي آن مشخص كرد.

فيزيك ماهي شكل !

ايده ي استفاده از سيستم هاي مشابه اولين بار توسط ويليام آنروWilliam Unruh در دانشگاه بريتيش كلمبيا در سال1981 مطرح شد. او تصور كرد كه يك ماهي بر خلاف جهت جريان آب قصد گريز از آبشاري را دارد كه ما در اين حالت آبشار را به عنوان سياه چاله فرض كرده ايم.و در يك منطقه نزديك به آبشار جريان آب آن قدر شدت مي يابد كه ديگر ماهي قدرت گريز را نخواهد داشت مانند يك افق رويداد. آنرو همچنين تصور كرد كه چه اتفاقي خواهد افتاد اگر موج هايي از طرف دريا به طرف دهانه ي رود روانه شوند.چون جريان در بالادست رود قوي تر مي شود، امواج فقط مي توانند تا يك جاي معيني بالا بيايند(برخلاف جهت جريان آب) و بعد برگشت مي خورند(در جهت جريان آب). در اين حالت رود به يك سفيدچاله تبديل مي شود و هيچ چيز نمي تواند به آن واردشود.

در آزمايش سنت آندريوز، كه از ضريب شكست يك فيبر نوري به عنوان ميدان گرانشي استفاده شد هم سياه و هم سفيد چاله را در بر مي گيرد. در اين جا ما به اين نكته بايد توجه كنيم كه سرعت نور در حالت عادي فقط به طول موج بستگي ندارد بلكه به ضريب شكست محيط هم بستگي دارد.

گروه كار خودشان را اين گونه آغاز كردند كه با فرستادن يك پالس نوري در فيبر نوري با استفاده از نتيجه اثر كر ضريب شكست محيط را اصلاح كردند. كم تر از يك ثانيه بعد آن ها يك نور آزمايشي را مي فرستند كه داراي طول موجي بلند است تا پالس نور را بگيرد. ولي با توجه به ضريب شكست اصلاح شده ي محيط اطراف پالس نوري، نور آزمايشي ما هميشه به اندازه ي كافي دچار كاهش سرعت مي شود تا مانع پيشي گرفتن از پالس نوري بشود-بنابراين پالس مانند يك سفيدچاله مي ماند. حال اگر گروه نور آزمايشي را از طرف مخالف بفرستد آن گاه نور آزمايشي به پالس نوري مي رسد ولي نمي تواند از آن عبور كند-بنابراين پالس نوري مانند يك سياه چاله مي شود.

در حالي كه ما معتقديم كه تابش هاوكينگ توسط سياه چاله هاي گرانشي ايجاد مي شوند حداقل خواصي كه ما براي ايجاد آن در آزمايشگاهمان بدان نيازمنديم چيست؟
ريناد پارنتاني، دانشگاه پاريس-سود
Renaud Parentani, University Paris-Sud

پشت افق رويداد

لئونارد و هم گروهانش ثابت كردند كه افق رويداد سياه و سفيد چاله هايمان را مي توانيم با مشخص كردن سرعت نور آزمايشيمان كه هيچ گاه بيش تر از سرعت پالس نوري نمي شود، تعيين كنيم. مهمم تر از آن، آن ها اين را هم محاسبه كردند كه بايد ممكن باشد كه ذرات تابش هاوكينگ ايجاد شده در دو طرف افق رويداد را با فيلتر كردن نور هاي باقي مانده در دو طرف فيبر، مشخص كنيم.
مشخص كردن تابش هاوكينگ به فيزيكدانان كمك خواهد كرد تا پلي ميان شكاف موجود بين نسبيت عام و مكانيك كوانتمي ايجاد كنند، دو نظريه اي كه هنوز كامل نشده است. همچنين اين آزمايش مي تواند به فيزيكدانان كمك كند تا راز هاي موجود در طول موج فوتون هاي تابشي از افق رويداد را بررسي كنند كه تصور مي شود كه از صفر شروع شود قبل از اين كه تقريبا بينهايت فشرده شود توسط گرانش.
با اين وجود، ريناد پارنتاني معتقد است كه ممكن است در مدل هاي آينده ي سيستم هاي گروهي ممكن است ما تابش يك افق رويداد را ببينيم. تابش ممكن نيست كه تمام ويژگي هايي را كه ما از يك تابش هاوكينگي كه توسط يك سياه چاله ي اخترفيزيكي انتظار داريم داشته باشد را دارا باشد. براي مثال فيبر نوري به خاطر تجزيه ي نور و پراكندگي داراي محدوديت هايي است يعني طول موج فوتون هاي توليد شده در افق رويداد خيلي فشرده نخواهند بود. پارنتي پرسيد "در حالي كه ما معتقديم كه تابش هاوكينگ توسط سياه چاله هاي گرانشي ايجاد مي شوند حداقل خواصي كه ما براي ايجاد آن در آزمايشگاهمان بدان نيازمنديم چيست؟". "جواب حتي در تئوري هم مشخص نيست. ولي اين آزمايشات به ما جسارت اين را مي دهد تا بر روي مسئله عميق تر توجه كنيم."

جان كارترايت
Jon Cartwright خبرنگار physicsworld.com


* منبع مقاله: http://physicsworld.com/cws/article/news/33256 


** ترجمه و ارسال: "محمد نيك" - از اعضاي تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا


*** ارتباط با مترجم:  اينجا را كليك كنيد


**** ارتباط با تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا:  اينجا را كليك كنيد


** ارتباط با ويراستار تيم و تذكر اشتباهات نگارشي: admin.hupaa@gmail.com

 

 

 

 

برخورد يك جرم آسماني غول پيكر در ابعاد پلوتون

 

 

 

 

گروهي از دانشمندان آمريكايي با استفاده از دو مدل محاسباتي مستقل نشان دادند كه برخورد يك جرم آسماني غول پيكر در ابعاد پلوتون منشاء ايجاد تفاوتهاي موجود ميان دو نيمكره مريخ است.

 

 

 

به گزارش خبرگزاري مهر، بيش از 30 سال است كه دانشمندان دريافته اند ميان دو نيمكره شمالي و جنوبي مريخ تفاوتهاي زيادي وجود دارد اما تاكنون علت اين تفاوتها مشخص نبود. اكنون محققان موسسه تكنولوژي كاليفرنيا و دانشگاه كاليفرنيا در سانتا كروز در دو تحقيق مستقل با كمك مدلهاي شبيه سازي رايانه اي علت اين تفاوتها را نشان دادند.

 

 

نتايج اين تحقيقات كه در مجله علمي "نيچر" منتشر شده است حاكي از آن است كه برخورد يك شهاب سنگ عظيم در ابعاد پلوتون به سطح سياره سرخ در حدود 4 ميليارد سال قبل و در زماني كه اين سياره هنوز در فاز شكل گيري بوده موجب بروز اين تفاوتها شده است.

در اين تحقيقات، دانشمندان دانشگاه كاليفرنيا با استفاده از يك مدل دوبعدي و دانشمندان موسسعه تكنولوژي كاليفرنيا با كمك يك مدل سه بعدي اما با وضوح تصوير پايين به اين نتايج دست يافتند.

"تقسيم نيمكره اي" مريخ را اولين بار كاوشگر "وايكينگ" ناسا در دهه 70 مشاهده كرد. اين كاوشگر نشان داد كه دو نيمه سياره سرخ جنبه هاي بسيار متفاوتي دارند. به طوري كه در نيمكره شمالي دشتها وسيعتر و جوانتر هستند و در نيمكره جنوبي فلاتها و حفره هاي قديمي تري وجود دارند.

در حدود 20 سال قبل كاوشگر "نقشه بردار جهاني مريخ" (Mars Global Surveyor) نشان داد كه پوسته نيمكره شمالي سنگين تر از پوسته  نيمكره جنوبي است و ناهنجاريهاي مغناطيسي حاضر در نيمكره جنوبي در نيمكره شمالي ديده نمي شود.

اين سياره شناسان در اين خصوص عنوان كرده اند: "براي اين تقسيم نيمكره اي دو توضيح اصلي پيشنهاد شده است. اولين توضيح نشان مي دهد كه چندين نوع فرايند داخلي نيمي از اين سياره را تغيير داده است و توضيح دوم پيشنهاد مي كند كه برخورد يك جرم آسماني بزرگ به يكي از نيمكره ها اين تفاوتها را ايجاد كرده است. ما با محاسبات رايانه اي نشان داديم كه احتمال دوم قابل قبول تر است."

.

برگرفته از هنر فيزيك

ارسال : محمد ميرزايي

لباس هاي فضانوردي چه جور چیزیه بهش فکر کردی خیلی جالبه

لباس هاي فضانوردي

سس  سلام     مم

با   ما باشید  در    فیزیک کوانتوم    پرتاب به سیاره  علوم  و دانش برتر

* طرح آپولو

در ماموريت آپولو فضانوردان بر روي ماه به خوبي آن كه در فضا حركت مي كنند راه بروند، لباس هاي فضانوردي براي پياده روي هاي فضايي هم طراحي شده بودند.
لباس هاي فضانوردي ابتدايي كه در زمان پرتاب موشك پوشيده مي شدند، لباس هاي كمكي مورد نياز بودند در زماني كه فشار از بين مي رفت.
لباس هاي فضانوردي آپولو شامل اين موارد مي شدند:
* يك نايلون خنك كننده آبي به عنوان زيرپوش
* يك لباس با فشار چند لايه
* لايه دروني-نايلوني سبك وزن با سوراخ هايي بر روي آن
* لايه مياني- نايلون ورقه ورقه شده ازneoprene براي نگه داشتن فشار
* لايه بيروني- نايلوني براي نگه داري لايه هاي داراي فشار زيرين
* پنج لايه ازMylar آلومينيومي بافته شده با چهار لايه ازDacron براي حفاظت از گرما
* دو لايه از Kapton براي محافظت بيش تر از گرما
* يك لايه از تفلون ورقه شده(نسوز) براي حفاظت از خراش
* يك لايه تز تفلون سفيد(نسوز)


Photo courtesy NASA
Neil Armstrong's Apollo 11 space suit

لباس فضانوردي داراي كفش، دستكش، كلاه براي ارتباطات و كلاه پلاستيكي كاملا تميز(Helmet)است. در زمان پرتاب اكسيژن و آب خنك كننده توسط فضاپيما تهيه مي شود.
براي پياده روي فضايي فضانورد با يك جفت كفش، دستكش با سر انگشت هاي لاستيكي، يك دست فيلتر يا كلاه آفتابگردان براي محافظت از نور آفتاب و
يك كوله پشتي كه اكسيژن، دستگاه دفع دي اكسيد كربن و آب براي خنك كننده دارد، محافظت مي شود كوله پشتي لباس فضانوردي وزني معادل 82 كيلوگرم روي زمين و 14 كيلوگرم بر روي ماه دارد
لباس هاي فضانوردي ابتدايي آپولو همچنين براي پياده روي در ماموريت اسكاي لاب Sky Labاستفاده شد.
در اوايل پرواز شاتل هاي فضايي فضانوردان لباس هاي فضانوردي قهوه اي رنگي مي پوشيدند. مانند ماموريت هاي قبلي اين لباس براي اين مورد هم مورد استفاده قرار مي گرفت كه اگر فشار در كابين از بين رفت خطري متوجه فضانوردان نشود. طراحي اين لباس ها همچنين بسيار شبيه به طراحي لباس ها آپولو بود.
 

Photo courtesy NASA
Flightsuit used on early space shuttle missions




Photo courtesy NASA
Crew of space shuttle Challenger (STS51-L) just prior to launch


وقتي كه پرواز شاتل ها بيش تر جريان يافت، فضانوردان ديگر اين نوع لباس ها را در زمان پرتاب نپوشيدند. در عوض آن لباس ها، آن ها لباس هايي با رنگ آبي روشن با چكمه هايي سياه و يك كلاه ارتباطي (communications helmet) پلاستيكي سفيد مقاوم و محكم ميپوشيدند و اين تمرين تا آن حادثه چالش برانگيز ادامه يافت.

 
Photo courtesy NASA
Latest shuttle flightsuit used during liftoff and re-entry


بعد از آن حادثه ي پر انتقاد و چالش برانگيز، ناسا از تمام فضانوردان خواست در زمان پرتاب و برگشت به زمين لباس هاي داراي فشار را بپوشند. اين لباس هاي نارنجي داراي فشار مي باشند و به كلاه، كفش، دستكش، چتر نجات و محافظ جان كه قابل باد شدن است. اين لباس هاي فضانوردي براي مواقع ضروري ايجاد شده اند .. براي مواقعي كه فشار درون كابين از بين برود يا مجبور بشوند در ارتفاع بلند در زمان پرتاب يا برگشت به زمين به بيرون بپرند. ما در مورد لباس هاي فضانوردي كه اكنون استفاده مي شوند در بخش بعدي يعني واحد تغيير پذيري گردونه اي (Extravehicular Mobility Unit) كه اختصارا EMU ناميده مي شود براي پياده روي از شاتل ها و ايستگاه فضايي بين المللي استفاده مي شود.
* لباس هاي فضانوردي پيشرفتهEMU
پيش تر لباس هاي فضانوردي بيش تر از جنس هايي نرم و سبك ساخته مي شدند ،امروزه EMU ها تركيبي از سبكي و مقاومت بسيار زياد را دارند تا هم راحتي را براي فضانورد به ارمغان بياورد و هم تغيير پذيري بالا. خود لباس از 13 لايه تشكيل شده است، لايه خنك كننده ي داخلي(2لايه)، لايه ي فشار(2لايه) ، گرماي ناشي از ريز معلق هاي موجود در آسمان(8لايه)، و پوشش هاي بيروني(1لايه). مواد استفاده شده در اين لباس ها عبارتند از:
Nylon tricot
Spandex
نايلونUrethane ورقه شده
Dacron
نايلونNeoprene ورقه ورقه شده
Mylar
Gortex
Kevlar(ماده اي كه در جليقه هاي ضد گلوله استفاده مي شود.)
Nomex
تمام اين لايه ها در قالب يك لباس به هم دوخته و چسبيده مي شوند. لباس هاي اوليه فضانوردي به صورت فردي و مخصوص يك نفر ساخته مي شدند ولي EMU ها قسمت هاي مختلف با اندازه هاي مختلف را داراست كه فضانورد مي تواند با انتخاب اندازه قطعات مورد نظر خود آن ها را كنار هم بگذارد تا لباس خودش را درست كند.
قسمت هاي مختلفEMU عبارتند از:
+ قسمتي كه وظيفه ي جمع آوري ادرار فضانورد را دارد و اختصارا
Maximum Absorption Garment (MAG) ناميده مي شود.
+ خنك كننده آبي و تهويه ((Liquid Cooling and Ventilation Garment (LCVG) - كه
وظيفه ي دفع گرماي اضافي توليد شده توسط فضانورد كه در طول پياده روي فضايي توليد مي شود را بر عهده دارد.
+ قسمت اسباب وسايل الكتريكي ((EMU Electrical Harness (EEH) - وظيفه ي برقراري ارتباط براي داشتن ارتباط با واحد مربوطه و وسايلي زيستي
+ حمل كننده ي وسايل براي برقراري ارتباط ((Communications Carrier Assembly (CCA) - كه داراي ميكروفون و و گوشي(Earphone) براي برقراري ارتباط است.
+ نيم تنه ي پاييني لباسLower Torso Assembly (LTA) - كه شامل نيم تنه ي پاييني لباس شلوار، مفصل و لولاهاي مربوط به قوزك و زانوي پا، كفش ها و قسمت پاييني كمر است.
+ نيم تنه ي بالايي لباس ((Hard Upper Torso (HUT) - از پوسته ايي سخت از جنس فايبرگلاس براي محافظت از قسمت هاي نيم تنه ي بالايي يعني بازوها ، بدنه، كلاه، كوله
+ پشتي و ماژول هاي كنترل
+ دست ها
+ دستكش ها- دستكش هاي بيروني و داخلي
+ كلاه
+ كلاه آفتابگردان مانند فضانوردExtravehicular Visor Assembly (EVA)-براي محافظت فضانورد از نور آفتاب
+ كيف آب آشاميدني ((In-suit Drink Bag (IDB )- كه آب آشاميدني مورد نياز فضانورد را در طول پياده روي فضايي تامين مي كند.
+ بسته ي دوم اكسيژن ((Secondary Oxygen Pack (SOP)- كه اكسيژن مورد نياز در مواقع ضروري را تامين مي كند
+ نمايش و ماژول كنترل ((Display and Control Module (DCM) - كه وظيفه ي نمايش و كنترل براي اجراي PLSS را بر عهده دارد.
 
+ ((Maximum Absorption Garment (MAG)):
پياده روي هاي فضايي ممي تواند تا 7ساعت به طول بينجامد كه در اين مدت بدن فضانورد نياز به دفع دارد.چون براي ايجاد فشار و از بين بردن فشار هم در لباس و هم در فضاپيما به زمان زيادي نياز است، فضانوردان نمي توانند به فضاپيما ها بروند و مشكل خود را برطرف كنند به خاطر همين يك نوع جمع كننده ادرار در لباس تعبيه شده است و زماني كه پياده روي فضايي تمام شد فضانورد از دست آن راحت مي شود!
+ خنك كننده ي آبي و تهويه ((Liquid Cooling and Ventilation Garment (LCVG )

LCVG يك دست از Nylon tricot و Spandex به عنوان يك زيرپوش بلند كه با يك لايه نازك از لوله هاي پلاستيك پوشيده مي شود. آب سرد از طريق اين لوله ها به حركت در مي آيد تا گرماي اضافي توليد شده توسط فضانورد را از بين ببرد. آب از طريق كوله پشتي فضانورد از طريق يك لوله ي مركزي وارد مي شود.


Photo courtesy NASA
Astronaut in LCVG preparing for a spacewalk

+ قسمت اسباب الكتريكي ((EMU Electrical Harness (EEH):
اين قسمت از يك دست سيم هاي ارتباطي و وسايل زيستي كه توسط فضانورد حمل مي شود تشكيل شده است.اين قسمت ارتباط با راديو و وسايل زيستي در كوله پشتي را برقرار مي كند.اين قسمت همچنين اجازه ايجاد برقراري ارتباط و همچنين نمايش علام حياتي را مي دهد(مانند ميزان تنفس،ضربان قلب، درجه حرارت و....)
+ حمل كننده ي وسايل برقراري ارتباطCommunications Carrier Assembly (CCA):

CCA يك كلاه است كه فضانورد مي پوشد. اين كلاه ميكروفون و سخنگو (Speaker) براي استفاده از راديو را دارا مي باشد. اين كلاه همچنين به هنزفري هاي راديويي اجازه برقراري ارتباط را مي دهد.
+ نيم تنه ي پاييني (Lower Torso Assembly (LTA ):

LTA يك قسمت از EMU است كه شامل شلوار، لولاها و مفصل هاي مربوط به قوزك پا و سرزانو ها ، كفش ها و نيمه ي پاييني كمر مي باشد.اين قسمت توسط يك حلقه فلزي با قسمت نيم تنه ي بالايي جفت مي شود.LTAيك كمر بند دارد كه با بستن آن از باد شدن لباس در فضا جلو گيري مي كند.
+ نيم تنه ي بالاييHard Upper Torso (HUT):
HUTيك پوسته ي سفت از فايبرگلاس است كه به شكل جليقه درست شده است. HUT ازبازوها،بدنه ي پاييني، كلاه ، كوله پشتي فضانوردو ماژول هاي كنترل حمايت مي كند.اين همچنين مي توانند يك قطعه كوچك حامل را هم نگه دارد. تمام تكه با يك اتصال سريع به HUT تبديل مي شوند.
+ بازوها:

قسمت بازوها،شانه ها، قسمت بالايي دست و لولاهاي آرنج تا فضانورد بتواند دستش را در جهت هاي گوناگون حركت دهد.قسمت دست EMU در اندازه اي مختلفي وجود دارد تا فضانورد بتواند اندازه ي مورد نظر خود را پيدا كند و بپوشد.قسمت دست ها هم بهHUTوصل مي شود با يك اتصال سريع.
+ دستكش ها:

همانند دست ها دستكش ها هم داراي وسيله هايي براي حركت دادن بند هاي انگشت هستند.آن ها با يك اتصال كوچك به دست ها متصل مي شوند. سرانگشت دستكش ها داراي پوششي پلاستيكي است براي اين كه فضانورد بتواند به راحتي اجسم را در دست خود بگيرد. فضانورد همچنين يك دستكش دروني براي راحتي بيش تر در زير دستكش خارجي مي پوشند. دستكش خارجي هم چنين داراي يك كمربند است تا وسايل را در كنار هم قرار دهد.

+ كلاه Helmet :

كلاه ازموادي تميز، مقاوم و پلاستيكي پلي كربني ساخته شده است و به HUT با يك اتصال كوچك متصل مي شود. در پشت كلاه عرق جمع مي شود چون كلاه بيش تر ثابت مي ماند تا اين كه همراه سر فضانورد حركت كند.Helmet داراي يك منفذ است تا دي اكسيد كربن در زماني كه به اكسيژن كمكي نياز باشد از آن خارج شود. در كلاه اكسيژن از پشت سر و جلوي دهان فضانورد سرازير مي شود.در داخل كلاه براي جلوگيري از تجمع بخار آب يك ضد بخار بر روي آن تعبيه شده است تا ديد فضانورد را خراب نكند.
+ كلاه آفتابگردان مانند فضانورد ((Extravehicular Visor Assembly (EVA)
EVAبالاي كلاه (Helmet) نصب مي شود و داراي قسمت هاي زير است:
*يك فيلتر فلزي-طلا- براي فيلتر كردن نور خورشيد
*يك پوشش محكم و مقاوم براي محافظت از برخورد و حرارت
*چشم بند هايي تنظيم شدني براي برگشت دادن نور خورشيد
*چهار لامپ
*يك دوربين تلويزيوني
+ كيف آب آشاميدنيIn-suit Drink Bag (IDB)

فضانوردان تا 7 ساعت و يا شايد بيش تر در فضا مي مانند و به آب نيازمند مي شوند.بنابراين IDBقرار داده شده است كه در يك كيسه ي پلاستيكي در درون HUTسوار شده است.IDB مي تواند 1.9 ليتر آب را كه داراي يك لوله، يك ني است و در مقابل دهان فضانورد تعبيه شده است را نگه دارد.
در درون كلاه همچنين يك قسمت كه داراي ميوه و غلات است قرار دارد تا در صورت اين كه فضانورد احساس گرسنگي كند بتواند آن را ميل كند. قسمت انبار غذا طوري طراحي شده است تا فضانورد بتواند يك گاز بزند و باقي مانده را به بالا بكشد و همچنين اگر از غذاي موجود استفاده شود مي بايست براي جلوگيري از به پرواز در آمدن خرده غذاها آن را تا آخر خورد ولي فضانوردان ترجيح مي دهند قبل از پياده رويي فضايي غذا بخورند تا اين كه در درون لباس فضانوردي اين كار رابكنند.
+ سيستم حياتي اوليهPrimary Life-Support Subsystem (PLSS):
PLSS كوله پشتي است كه توسط فضانورد پوشيده مي شود. اين مخزن اكسيژن(0.54 كيلو گرم در فشار 518 اتمسفري مخزن)،فيلتر هاي كربن دي اكسيد، آب خنك كننده(4.6 كيلوگرم) راديو، منبع الكتريكي، فن هاي تهويه و سيستم هشدار دهنده را شامل مي شود. اكسيژن از بالاي سر فضانورد به داخل لباس فضانوردي شارش پيدا مي كندو از پاها و آرنج خارج مي شود.يك بار درون PLSS هوا از يك منفذ از زغال چوب عبور مي كند تا بوهاي آن را بگيرد و بعد از محفظه پاك كننده كربن دي اكسيد عبور مي كند.گاز ازيك فن عبور مي كند وبعد به يك تصعيد كننده براي از بين بردن بخارهاي آب موجود و برگرداندن آن ها به محفظه خنك كننده ي آبي. گاز در دماي12.8 سانتي گراد نگهداري مي شود. فضانورد مي تواند دما، فشار، و شارش گاز را از طريق كترل هاي روي DCM تنظيم كنند. PLSS مي تواند تا 7 ساعت اكسيژن مورد نياز را تامين و كربن دي اكسيد را دفع نمايد.
باتري هايEMU از 11 سلول از جنس روي تشكيل شده است كه به صورت سري به هم متصل شده اند.باتري حدود 27آمپر ساعت جريان الكتريكي را توليد كند كه مي توانذ در شاتل دوباره شارژ شود.

+ بسته ي اكسيژن دومينSecondary Oxygen Pack (SOP):

SOP اكسيژن ضروري را تامين مي كند كه در كوله پشتي فضانورد در زيرPLSS تعبيه شده است. اين داراي 2 مخزن اكسيژن است كه روي هم رفته داراي 1.2 كيلوگرم اكسيژن در فشار408 اتمسفري مخزن است.اين اكسيژن براي 30 دقيقه كافي است كه اين مدت زمان براي برگشت فضانوردان به فضاپيما كافي است.اين مخزن اكسيژن به صورت خود كار شروع به كار مي كند زماني كه فشار اكسيژن در داخل لباس به 0.23 اتمسفر افت كند.
+ نمايش و ماژول كنترل
+ Display and Control Module (DCM )

DCM يك واحد است كه بر روي سينه سوار مي شود. اين شامل تمام سوئيچ ها، موقعيت نما ها، دريچه ها و نمايشگر LCD براي اجراي DCM. PLSSرا مي توان برخي مواقع مي توان به كمك آينه اي كه بر روي آستين فضانورد تعبيه شده است ديد.

علاوه بر اين موارد EMU داراي موارد زير هم هست:
* لوله هاي خنك كننده و سرويس دهندهServicing and Cooling Umbilical (SCU) -ارتباطات به اكسيژن، منبع تغذيه، مخابرات،و خط هاي آبي
Airlock Adapter Plate (AAP)- زماني كه فضانورد در حال پوشيدن لباس است قطعات ديگر را نگه مي دارد.
* نور و دوربين كلاه- نور و دوربين هاي اضافي را براي كنترل نمايش زمين
* آينه هاي سوار شده بر روي آستين-به فضانورد براي مشاهده موقعيت نما ها بر روي DCM كمك مي كند
* چك ليست تعبيه شده بر روي آستين- روش هاي پياده روي فضايي را براي آنان يادآوري مي كند.

+ لوله هاي سرويس دهنده و خنك كننده ((Servicing and Cooling Umbilical (SCU):

SCU يك لوله ي اصلي است كه شامل لوله هاي ديگر براي خنك سازي آبي، سيم هاي الكتريكي براي منبع تغذيه و لوله ها براي اكسيژن. SCU استفاده مي شود براي تهيه آب ، منبع تغذيه و اكسيژن برايEMU زماني كه فضانورد در حال آماده شدن براي پياده روي فضايي است.اين به اين امر كمك مي كند كه تا قبل از اين كه فضانورد هنوز كاملا از فضاپيما خارج نشده است امكانات از بين رفتني EMU نگه داشته بشوند.

+ ((Airlock Adapter Plate (AAP  )
AAP يك قالب است در اتاق تنظيم فشار بر روي ديوار آن تعبيه شده است كه به فضانورد كمك مي كند تا در زماني كه در حال پوشيدن لباس است ديگر قطعات EMU را نگه بدارد.
نور و دوربين كلاه
اين قطعات بر روي EVAسوار شده اند و بالاي كلاه جفت مي شود. آن ها به فضانورد و كنترلر ها زميني كمك مي كند تا قسمت هاي تاريك را هم به خوبي ببينند.
آينه هاي و چك ليست هاي تعبيه شده بر روي آستين
اين قطعات بر روي آستين هاي EVA تعبيه شده است. آينه ها به فضانورد كمك مي كند تا نمايش هايDCMو چيز هاي پشت سرش را ببيند. چك ليست هم به فضانورد قواعد و دستورات لازم را براي 7 ساعت پياده روي يادآوري مي كند.
* پوشيدن يك لباس فضانوردي
براي آماده سازي براي فضانوردي فضانوردان بايد موارد زير را انجام دهند:
1- فشار درون شاتل را به 0.7 اتمسفر كاهش دهند و اكسيژن را افزايش
2- اكسيژن خالص را براي 30 دقيقه تنفس كنند تا نيتروژن از خون و بافت ها بيرون برود
3- MAG را بپوشند
4- به اتاق تنظيم فشار وارد شوند
5- LCVG را بپوشند
6- EEHرا به HUTوصل كنند
7- DCM را به HUT وصل كنند(PLSSقبلا به HUT وصل شده است)
8- دست ها را به HUT متصل كنند
9- كلاه را با تركيبات ضد بخار گرفتگي بمالند
10- آينه . چك ليست را بر روي آستين فضانورد قرار دهند
11- انبار غذا و IDB را درون HUT قرار دهند
12- نور و دوربين هاي تلويزيوني رويEVA را امتحان كند
13- EVA را روي كلاه(Helmet) قرار دهند
14- CCA را به EEH وصل كنند
15- درون LTA قدم بگذارند و آن را تا بالاي كمرشان بالا بكشند
16- SCU را به DCM و شاتل وصل كنند
17- به داخل نيم تنه ي بالايي لباس بروند
18- لوله هاي خننك كننده LVCG را به PLSS وصل كنند
19- اتصالات الكتريكيEEH را به PLSS وصل كنند
20- LTA را به HUT قفل كنند
21-CCA  و چشم بند ها را بپوشند(اگر فضانورد آن ها را بپوشد)
22- دستكش ها راحتي را بپوشند
23- كلاه(Helmet) و EVA را قفل كنند
24- دستكش هاي بيروني را قفل كنند
25- بررسيEMU براي اطمينان از نبودن هرگونه سوراخ با افزايش فشار به0.2 اتمسفر بالاي فشار اتاق تنظيم فشار
نبودن هرگونه سوراخ بدين معناست كه اتاق تنظيم فشار خالي از فشار است.
اكنون مي بايستي اين مراحل هم طي شوند:
1- EMU به صورت خودكار به فشار اجرايي كاهش پيدا مي كند.
2- لباس ها به اتاق تنظيم فشار بسته مي شوند
3- در بيروني اتاق تنظيم فشار باز مي شود
4- SCU از EMU جدا مي شود
5- فضانوردان اكنون به خارج از اتاق تنظيم فشار قدم مي گذرند و به قسمت دهنه ي فضاپيما مي روند و پياده روي فضايي شروع مي شود. در اين لحظه EMU براي خودش يك فضاپيما مي شود جدا از شاتل يا ايستگاه فضايي. به اين دليل است كه هر اي ام يو 12ميليون دلار قيمت دارد. بعد از پياده رويي فضايي تمام اين مراحل برعكس انجام مي شود تا فضانورد به فضاپيما برگردد.

وقتي كه فضانوردان روي ماه كار مي كنند، فضانوردان آپولو سختي زيادي را در حركت دادن خودشان در لباس داشتند. لباس هاي آپولو به خوبي EMU امروزي نبودند وEMU وزني معادل دو برابر لباس هاي آپولو دارند و اين هيچ مشكلي را به وجود نمي آورد چون EMU ها براي كار در شرايط گرانش كم طراحي شده اند. در آينده براي ماموريت مريخ ناسا نوعي لباس بسيار مستحكم تر، راحت ترو كم وزن تر را طراحي مي كند كه هم چينين كار با آن بسيار راحت تر از كار با لباس هاي كنوني است.


Photo courtesy NASA
AX-5 hard suit concept developed for future space missions

× قسمت اول مقاله: http://hupaa.com/page.php?id=3598

* منبع مقاله (ادامه):  http://science.howstuffworks.com/space-suit3.htm
** ترجمه و ارسال: "محمد نيك" - از اعضاي تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا
*** ارتباط با مترجم:  اينجا را كليك كنيد
**** ارتباط با تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا:  اينجا را كليك كنيد
** ارتباط با ويراستار تيم و تذكر اشتباهات نگارشي: admin.hupaa@gmail.com

هوش فرازميني و موسيقي آسماني در فیزیک کوانتوم

 

سلام

 

 

هوش فرازميني و موسيقي آسماني در فیزیک کوانتوم

 

 

 

 

 

پيشنهاد استفاده از موسيقي براي ارتباط با هوش هاي فرا زميني تاريخي دراز دارد. از قرن 17 ميلادي نوع ادبي سفرهاي خيالي اروپايي مفهومي نو براي كشف گونه ي مختلفي از پيشنهادات براي طرح هاي جهاني زبان فراهم نمود.

 

به عنوان مثال، كشيش انگليسي فرانسيس گادوين سفري را به ماه توصيف كرد كه در آن ماجراجويي زميني با ساكنين بيگانه و عجيب ماه رويا رو ميشود. اين ماجراجوي زميني به وسيله ي زبان موسيقي با ساكنين ماه ارتباط برقرار كرده بود در عين حالي كه الهام اين زبان صوتي زميني بود. (براساس زبان چيني كه به وسيله ي فرستادگان يسوعي تازه بازگشته به اروپا توصيف شد.)

در موضوع گادوين؛ زبان قمري، سيستم موسيقي بود كه تنها حروف الفبا را به

نت هاي موسيقي خاصي ترجمه ميكرد. با اين حال در سه قرن بعدي، اين زبان پيشنهادات زبان جهاني را به طور صحيحتري مورد بررسي قرار داد.

اما آيا به راستي موسيقي براي موجودات هوشمندي كه به صورت غير وابسته با ديگر موجودات سيارات ديگر ارتباط برقرار ميكنند قابل فهم خواهد بود؟ آيا يافته هاي شنيداري و رياضياتي موسيقي زميني آنقدر در سطح جهاني پيشرفته هستند كه مبنايي براي ارتباطات ميان ستاره اي قرار گيرند؟

منجم؛ سباستين ون هوارنر مبحثي را مطرح كرد كه با توجه به جامعيت ممكن حداقل برخي از جنبه هاي موسيقي بود. او پيشنهاد كرد كه اگر هوش فرازميني واقعا موسيقي را گسترش داده باشد، ممكن است ساختار اين موسيقي ويژگي هاي خاصي را در اختيار موسيقي زميني قرار دهد.

تحليل او از عدد نت ها در مقياسهاي موسيقيايي علاقه مندي مخصوص اوست. او پيشنهاد داد كه اين واقعيت كه يك پيانو 12 كليد سفيد و سياه در يك اكتيو دارد كاملا دلخواهانه نيست. به جاي آن استفاده از يك مقياس 12 صدايي در موسيقي غربي بر اساس موسيقي چند صدايي است. (موسيقي كه در يك زمان بيش از يك نت با هم نواخته ميشوند.) با تحليل اين منجم فقط مقدار كمي از امكان هايي وجود دارد كه موسيقي چند صدايي را كاربردي ميكند.

مخصوصا، موسيقي چند صدايي بايد با دو خواسته ي رقيب  هم رو يا رو باشد، رويارويي كه هميشه نيازمند يك سازش است.

اولين خواسته اينست كه يك اكتيو بايد به قسمت هاي برابري قابل قسمت باشد تا اجازه ي زير و بم صدا را از يك كليد به كليد ديگر بدهد.

دومين خواسته اينست كه صداهايي كه همسان اين بخش هاي برابر هستند بايد از فركانسهايي باشند كه داراي نسبت هاي رياضياتي مخصوصي نسبت به ديگر بخشها هستند. با اين حال هر گونه تلاشي براي رسيدن به اين دو وضعيت نيازمند كمي سازش ميباشد.

وقفه هاي برابر باعث توليد دقيق صوت هاي هارمونيك نميشوند. از اينرو هر صدا بايد مضمون مطابقتهاي نسبتا نزديكي را برساند كه فقط هارموني هاي ممكن كمي را مورد استفاده قرار ميدهند.

براي مثال موسيقي كلاسيك غربي، يك مقياس 12 صدايي را مورد استفاده قرار ميدهد كه تنها مجاز به 5 هارمونيك ميباشد.

اما، بر اساس آنچه كه هوارنر گفته است، يك مقياس 12 صدايي سازشهاي خوب را براي موسيقي چند آوايي از بين نميبرد. ممكن است كسي يك مقياس 31 اوا يا 5 اوا را استفاده كند. انتخابي كه بين اين مقياس ها صورت ميگيرد، ممكن است سرنخي در مورد كار كرد حساس هوش فرازميني در استفاده از اين مقياس ها به دست ما بدهد.

اين موجودات هوشمند فضايي كه با تحليلهاي شنيداري حساستري از انسان هاي زميني  به فعاليت ميپردازند ممكن است از قسمت هاي بهتري از مقياس 31 اوا برخوردار باشند و آنها را مورد استفاده قرار بدهند.

در مقايسه با ما، موجودات فوق زميني با سيستم هاي شنيداري كمترحساس محتملا بيشتر فقط از يك سيستم 5 اوا استفاده ميكنند.

در حالي كه انتخاب بين مقياس هاي موسيقيايي ممكن است با علم زيست شناسي مورد توجه قرار نگيرد ( انتخاب بين مقياس هاي 5 اوا، 12 آوا، 31 آوا همانطور كه بين فرهنگهاي انساني پيشنهاد شده است) اما گاهي اوقات وسيله هاي حساس ممكن است محدوده ي مقياس هاي موسيقيايي مختلف را مختصر كنند.

اين برازنده به نظر ميرسد اگر تصور سفرهاي خيالي قرون گذشته كه براي ما سر نخهايي از پيام هاي واقعي را به ارمغان ميآورد روزي به واقعيت بپيوندد. پيام هايي كه ممكن است روزي از فرازميني ها دريافت كنيم.

فرازمينيها همان موجوداتي كه حتي عجيب تر و بيگانه تر از آن چيزي هستند كه نويسندگان خلاق علمي – تخيلي امروزي تصورش را ميكنند.

 

 


^ نويسنده ي مقاله: Douglas Vackon


 

* منبع مقاله:  http://www.seti.org/news/features/celestial-music.php

* منبع عكس مقاله: http://www.flickr.com


 

** ترجمه و ارسال:

 

 از اعضاي تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا


*** ارتباط با تيم علمي - تخصصي مترجمين هوپا:  اينجا را كليك كنيد

تئوري انيشتين درباره سياه چاله باز هم تاييد شد !

يك پژوهش جديد به سرپرستي دانشمندان هلندي با تاييد بر تئوري انيشتين درباره سياه چاله‌ها نشان داد كه بزرگترين سياه‌چاله‌هاي كائنات نيز ممكن است با همان روش مشابه كوچكترين سياه چاله‌ها تغذيه شوند.

در اين پژوهش كه به سرپرستي سرا ماركوف از موسسه اخترشناسي دانشگاه آمستردام انجام شده از اطلاعات به دست آمده از رصدخانه پرتو ايكس چاندرا سازمان فضايي آمريكا (ناسا) و نيز تلسكوپ‌هاي زميني استفاده شده است.

نتيجه مطالعات حاصل از برنامه رصد گسترده‌اي از كهكشان مارپيچي M81 است كه حدود 12 ميليون سال نوري از زمين فاصله دارد.

در مركز M81 سياه چاله‌اي وجود دارد كه حدود 70 ميليون بار عظيم‌تر از خورشيد است و همزمان با كشيدن گازها به نقطه مركزي داخل كهكشان با سرعت شديد توليد انرژي و اشعه مي‌كند.

به گفته ماركوف، اين مشاهده تاييدي از تئوري انيشتين است؛ مبني بر اين كه سياه چاله‌ها اجرام ساده‌اي هستند كه فقط بزرگي و چرخش آنها تعيين كننده تاثيرشان روي زمان فضايي است.

ماركوف ادامه مي‌دهد: اين امر تاييد مي‌كند كه الگوهاي تغذيه شدن براي سياه چاله‌هايي با اندازه‌هاي مختلف مي‌توانند بسيار مشابه باشند.

ما پيش از اين نيز اين امر را تصور مي كرديم،‌ اما تاكنون نتوانسته بوديم تصوراتمان را قطعي كنيم.

نتايج تحقيقات كه در دانشگاه بريستول انجام شده در مجله اخترفيزيك منتشر مي‌شود.

 منبع خبر : ايسنا

چگونگی تشکیل سیارات

چگونگي شكل گيري سيارات يكي از سوالات اساسي در نجوم به شمار مي رود .

 

 اخيرا با تلاش هاي صورت گرفته موفق به مطالعه ي قرص هايي ( disks  ) از گرد و غبار و گاز اطراف ديگر ستارگان و در نتيجه آن متوجه فرآيند منعقد شدن و شكل گيري سيارات از پيش سياره شديم.منتهاي مراتب در چنين فواصل رصدي كار سختي پيش رو خواهد بود.


ديويد ويلنر از مركز نجوم Smithsonian هاروارد در گفتگوي خود با انجمن ستاره شناسي آمريكا گفت : " اين موضوعي گسترده است كه جا براي كار كردن دارد اما با توجه به مسير طي شده در دهه هاي گذشته و با رصد سيستم هاي ستاره اي نزديك ، ما به يك طرح كلي پيرامون فرآيند شكل گيري منظومه شمسي دست يافته ايم . "

 

 

مشكلات زيادي بر سر راه مطالعه قرص هاي پيش سياره اي وجود دارد .


اول اينكه قسمت اعظم اين قرص ها سرد و تاريك است به صورتي كه هيدروژن مولكولي نمي تواند تابش داشته باشد .اين مناطق تنها به وسيله ي مجموعه اي از بخش هاي كوچك سازنده شان كه شامل گسيل حرارتي از قرص و يا نور پراكنده شده ستارگان مي باشند، كاوش مي شوند .


دوم اين كه مقدار ماده اي كه منجمان به دنبال آن هستند واقعا اندك و ناچيز است . معمولا مقدار ماده يك قرص پيش سياره اي در حدود يك صدم ( 0.01 ) جرم ستاره و در حدود يك چهارهزارم ( 0.00025 ) درجه از آسمان را شامل مي شود.

 


از ميان مشاهدات انجام گرفته تعداد زيادي از اين سيستم ها [ ي ستاره اي] با تلسكوپ هاي مختلف ، و با تلاش فراوان مي توانيم اين قرص ها و نيز ستاره هاي آن ها را در گستره ي وسيعي از طول موج ها تشخيص دهيم.


ويلنر افزود كه دو خصوصيت مهم هستند كه فهم آن ها به خصوص مهم است : مقدار جرم اين قرص ها ، چرا كه درخشندگي رابطه مستقيمي با جرم دارد و دوم عمر قرص ها، با توجه به دانسته هاي كنوني ما ، قرص گرد و غبار ظرف مدت 3 ميليون سال تا 50 % و ظرف مدت 5 ميليون سال تا 90 % پراكنده مي شوند .

 

به عنوان مثال ، ميلنر بيان داشت كه سحابي رو مارافساي (  Rho Ophiuchi nebula   ) كه تصوير آن را مشاهده مي كنيد ، در نزديكي صورت فلكي عقرب و صورت فلكي مارافساي و در فاصله 407 سال نوري زمين قرار گرفته است .

 

 

اين ابر ( سحابي ) بسيار تماشايي است؛ با مناطق زيباي تاريك كه ستون هايي از گاز و گرد و غبار ، تصوير ميدان ستاره ها را در پس زمينه ، فرو نشانده اند . اين ماده اي است كه ستاره ها و سيارات را مي سازد .

 

 

ويلنر مراحل شكل گيري منظومه شمسي را به شرح زير اعلام كرد  :


ابتدا شكل گيري قرص اوليه ي پيش ستاره


سپس قرص پيش سياره اي


و در ادامه قرص گرد و غبار باقي مانده (  debris disk ) درون سيستم سياره اي .

 

 

اما مسئله اصلي در درك ما [از اين موضوع ] ، باقي مانده است و آن هم اينكه منجمان هنوز نتوانسته اند تمامي مراحل اين فرآيند را مشاهده نمايند و نمي توانند مستقيماً ( دقيقاً ) اثبات كنند كه اين قرص اوليه در نهايت منتج به شكل گيري سيارات خواهد شد .


اين ها چندين نشانه هستند ، مثلا گاف هاي شكل گرفته در اطراف انبوه مواد ، شبيه گاف هاي ايجاد شده در حلقه هاي زحل ، در اطراف قمر هاي آن مي باشند . در 15 سال گذشته قرص پيش سياره اي توسط انواع گوناگوني از تداخل سنج ها در رصدخانه كك در ماونا كيا  (Mauna Kea ) و در گستره ي وسيعي از طول موج ها از 0.87 ميكرون تا 7 ميليمتر مورد مطالعه قرار گرفته است.

در 5 سال گذشته تلسكوپ فضايي اسپيتزر توانايي هاي خود را در محدوده ي فروسرخ به كار بسته تا به دانسته هاي كنوني ما بيفزايد . اما اخيراً تلسكوپ جديد در بيابان high Chilean احتمالاً نه تنها مي تواند تفكيك پذيري مورد نياز را در جهت مشاهده ي اجمالي گاف هاي موجود در قرص به ما بدهد بلكه پنجره اي جديد در اين زمينه كه چگونه مواد اطراف يك سياره مي توانند سبب شكل گيري اقمار شوند بر روي ما خواهد گشود .


آرايش بزرگ ميليمتري / زير ميليمتري آتاكاما ( ALMA  ) در محدوده طول موج هاي 0.3 تا 9.6 ميليمتر كار مي كند .

 

 

بديهي است كه ويلنر مشتاقانه در انتظار شروع به كار استفاده از توانايي هاي رصدي اين آرايش ( ALMA ) مي باشد.


طبق برنامه قرار است اين پروژه در سل 2012 آغاز به كار كند و ALMA ما را در پر كردن گاف هاي دانش كونونيمان در زمينه شكل گيري سيارات كمك نمايد .

 

 

ترجمه : محمد ميرزايي

 

.

 

لينك به منبع لاتين

تئوری ساخت لیزر گازی

تئوري ساخت ليزر CO2 :
 
اكنون پس از توضيحاتي كه در مورد ليزر ها و انواع آنها داده شد ، به بررسي ساخت يك نمونه از ليزر دي اكسيد كربن با جريان گاز مي پردازيم .
 
اجزاي سازنده ليزر CO2 با جريان گاز :
 
تيوپ ليزر
آينه هاي ليزر
منبع گاز CO2 و N2 و He
پمپ خلا
منبع ولتاژ بالا
آند و كاتد
سيستم خنك كننده
پيچ ها و پايه هاي تنظيم
 
در ادامه به برسي هريك از اجزاي ليزر به طور مجزا مي پردازيم و با ارائه آمار و ارقام و روش هاي پيشنهادي ، تئوري كاملي از ساخت ليزر CO2 با جريان گاز ارائه خواهيم داد .
 
 
  
 
 
نقشه هاي ليزر با جريان گاز :
نقشه سه بعدي ليزر
 
 
سيستم خلا و گازهاي ليزر :
همان طور كه در طرح ساخت بيان شد ، از سيستم جريان گاز با تخلي الكتريكي ولتاژ بالا استفاده مي شود. در ادامه نكات مهمي در مورد راه اندازي سيتم خلا و جريان گاز بيان مي شود
 
-     تمام هواي داخل لوله بايد تخليه شود . تخليه بايد تقريبا به طور كامل انجام شود چرا كه وجود هواي پس ماند در لوله باعث ضعيف شدن پرتوي خروجي يا عدم خروجي ليزر مي شود.
-     هر گونه آلودگي را از روي تيوپ ليزر پاك كنيد چرا كه ممكن است باعث اختلال در پرتوي خروجي شود . توجه شود كه برخي از مواد خلا مانند گريش و مواد پوشاننده درز ها مشكلي ايجاد نمي كند.
-         فشار گاز ليزر را به صورت تكي يا مخلوط ، چه در ابتداي كار و چه به هنگام عمل ليز كنترل كنيد .
 
درصد تركيب گاز ها در ليزر co2 به صورت زير است:
 
گاز ها
حجم (ليتر)
فشار (بار)
دي اكسيد كربن
16% تا 4%
 
 
7930 – 280
 
167 - 2400
نيتروژن
20% تا 10%
 
 
5664 – 200
 
2124 - 75
هليوم
به ميزان تعادل
 
 
2124 – 75
 
146 - 2100
 
با توجه به نقشه ساخت ليزر به صورت زير عمل مي كنيم .
ابتدا ورودي گاز ليزر را ميبنديم و سپس از طرف ديگر توسط پمپ تخليه كاواك را به طور كامل تخليه مي كنيم . منبع گاز را با توجه با جدول بالا پر ميكنيم و سپس آن را به ورودي كاواك متصل مي كنيم . سپس شير ورودي را باز كرده تا مخلوط گاز وارد كاواك شود به منظور برقرار كردن جريان گاز در طول كاواك بايد خروجي ليزر را به پمپ خلا متصل كنيم تا با مكشي كه ايجاد ميكند ، گاز در طول لوله جريان يابد .
راه ديگر براي ايجاد جريان گاز اين است كه خروجي كاواك را به يك مخزن خالي گاز با فشار كمتر از مخزن ورودي متصل كنيم . توجه شود كه بايد مسير جريان گاز در طول لوله از آند به كاتد باشد تا تخليه الكتريكي هم مسير با عبور جريان انجام شود . لوله هايي كه مخزن گاز و پمپ خلا را به ليزر متصل مي كنند بايد انعطاف پذير باشند . محل اتصال لوله ها به ليزر بايد كاملا عايق بندي شود تا هيچ گونه نشط به بيرون نداشته باشد و باعث افت فشار نشود .
 
 
تيوپ ليزر :
مهمترين قسمت ليزر co2 تيوپ آن مي باشد . تيوپ هاي ليزر را معمولا از جنس لوله تخليه پلاسما يا از جنس شيشه مي سازند . اما كاواك هاي شيشه اي مرسو تر هستند زيرا دست رسي و ساخت آنها آسان تر است .
بهترين شيشه به منظور ساخت كاوا ليزر ، شيشه پريكس نسوز است كه در مقابل تغيير دما مقاومت بالايي دارد . چرا كه سيستم ليزر با توليد گرماي زيادي همراه است.
با توجه به طرح ساخت ، طول تيوپ ليزر را 45 سانتي متر و قطر مقطع آن را 2.5 سانتي متر در نظر مي گيريم . جهت اتصال لوله هاي ورودي و خروجي گاز ، دو سوراخ در قسمتهاي ابتدا و انتهاي تيوپ ليزر تعبيه مي كنيم يا اينكه تيوپ را به هنگام ساخت به گونه اي مي سازيم كه قابليت اتصال دو لوله به ابتدا و انتهاي ان وجود داشته باشد. تيوپ ليزر ابتدا در يك لوله شيشه اي بزرگتر كه همان لوله سيستم خنك كننده است قرار مي گيرد و سپس بر رويه پايه هاي نگه دارنه ليزر محكم مي شود.
 
 
 
 
سيستم خنك كننده :
از انجا كه عمل ليز گرماي زيادي ايجاد مي كند و توان ليزر را تا حد زيادي كاهش مي دهد پس بايد به فكر راهي براي خنك كردن تيوپ ليزر و آينه ها باشيم.
يك روش خنك كردن سيستم استفاده از جريان گاز مي باشد . و روش ديگر استفاده از سيستم خنك كننده ي گردش آب مي باشد . به اين منظور بايد كاواك را در يك لوله شيشه اي بزرگ قرار دهيم . طرز كار به گونه اي است كه تيوپ ليزر در وسط لوله بزرگتر قرار دارد و آب از اطراف آن جريان مي يابد و آن را خنك مي كند. جهت اجاد جريان اب در سيستم خنك كننده بايد دو سوراخ در لوله شيشه اي بزرگ به منظور اتصال لوله هاي ورودي و خروجي آب تعبيه كنيم . و با اتصال آن از طريق لوله ها به يك پمپ ، آب را از يك مخزن درون لوله شيشه اي به جريان بيندازيم . جهت پمپ آب ميتوان از پمپ آكواريوم يا پمپ كولر هاي آبي استفاده كرد كه اب را از يك منبع به داخل سيستم خنك كننده جريان مي دهند.
در بستن لوله هاي آب و سيستم خنك كننده به هم سعي شود تا هيچگونه نشط آب به بيرون وجود نداشته باشد.
 طبق طرح طول لوله شيشه اي سيستم خنك كننده 30 سانتي متر و قطر آن 5 سانتي متر مي باشد .
 
 
 
 
آينه ها و نصب آنها در ليزر:
همانطور كه در قسمت تشديد كننده هاي نوري بيان شد براي افزايش توان ليزر و موازي كردن مسير بازتاب پرتوها در كاواك از آينه هايي با درصد بازتابش بالا استفاده مي شد تا فوتونها بتوانند بين دو آينه بازتاب كننده براي جلوگيري از تلفات به دليل جلوگيري از پراش در لبه هاي آينه ها از سيستمي استفاده مي شود كه در آن يك آينه تخت با در صد بازتابش تقريبا 100% و يك آينه مقعر با در صد بازتابش تقريبا 90%در دو طرف كاواك تعبيه شده باشد. با توجه به در صد بازتابش آينه مقعر با بازتابش 90% مي باشد.
از آنجا كه خروجي ليزرهاي co2 در محدوده 10.6 ميكرون است از قطعات اپتيكي مثل شيشه و يا كوارتز جهت ساختن آينه هاي ليزر نمي توان استفاده كرد .چون اين مواد در محدوده 10.6 جذب زيادي دارند بنابراين خروجي ليزر را به شدت كاهش مي دهند و در اثر گرماي زيادي كه در اثر فرايند جذب در آنها ايجاد مي شود ممكن است بشكنند يا ذوب شوند. بنابراين براي ساختن آينه هاي ليزر از موادي مانند ژرمانيوم – گاليوم - آرسنايد- سولفيد روي-  طلا و هالوژن ها مي توان استفاده كرد. در ميان اين آينه ها هالوژنها كمترين جذب را دارند ولي جذب رطوبت و نرم بودن آنها مشكلاتي را فراهم مي كند. آينه هاي فلزي با در صد بازتاب 100% نيز مي توانند براي استفاده در اين طول موجها مورد استفاده قرار گيرند.
ما در ساخت ليزر co2 با جريان گاز از آينه ژرمانيوم و طلا استفاده مي كنيم. به اين صورت كه آينه تخت را از جنس آينه ژرمانيوم و آينه مقعر را از جنس آينه طلا انتخاب مي كنيم.
 
  
 
تقريبا بيشترين هزينه در ساخت ليزر co2 مربوط به تهيه آينه هاست.
لازم به تذكر است كه آينه مقعر طلا كه مورد استفاده قرار مي گيرد داراي شعاع انحناي cm 120 بايد باشد در ضمن خروجي ليزر هم از همين آينه هاست.
نكته ديگري كه بايد هنگام تهيه آينه ها در نظر گرفت اين است كه آينه ها بايد از طرف جلوي آينه پوشش داده شده باشند يعني پوشش طلا يا ژرمانيوم بايد بر روسي سطح ِنه باشد نه پشت آينه.
در صورتي كه در تهيه آينه طلا با مشكل مواجه شديم مي توانيم از آينه آلومينيوم نيز استفاده كرد.
گاهي اوقات نيز در ساخت آينه ها سطح آينه را با استفاده از چند ماده مختلف با در صد بازتابش بالا در طول موجهاي متفاوت استفاده مي شود. ولي ضخامت پوش هر ماده بر روسي سطح آينه برابر با نصف طول موج نوري است كه آينه براي آن طراحي شده است.
در انتخاب آينه مقعر بايد توجه كرد كه شعاع انحناي آن بايد بزرگتر از طول كاواك ليزر باشد. در ادامه جدولي از آينه ها و اطلاعات مربوط به آن ارائه شده است.
 
 
نصب آينه ها و پيچهاي تنظيم:
نصب آينه ها به صورت ثابت ولي حركت در دو انتهاي كاواك ممكن است مشكلاتي از قبيل عدم موازي بودن پرتوها و يا ضعيف شدن توان خروجي ليزر براي ما ايجاد كند.
بنابر اين بهترين كار اين است كه آينه ها را بر روي پايه هاي متحرك با پيچ تنظيم نصب كنيم تا بتوانيم ان را به راحتي حركت داده و تنظيم كنيم. از انجا كه تهيه يك تنظيم كننده ايدهآل كه با سيستم خلا كاواك ليزر سازگار باشد بسيار هزينه بر است پس يك راهكار پيشنهادي ارائه مي كنيم.
مطابق شكل ارائه شده با دوقطعه فلز در ابتدا ، نگهدارنده اي براي آينه ها مي سازيم و براي تعبيه پيچ هاي تنظيم دو سوراخ در آنها ايجاد مي كنيم .براي اتصال اينه ها به كاواك خلا ، به ورقه اي از جنس آلومينيوم انعطاف پذير نياز داريم . فويل الومينيوم را به صورت زيگ زاگ مطابق شكل به صورت استوانه اي كه قطر سطح مقطع ان برابر با قطر كاواك است شكل مي دهيم و لبه هاي آن را توسط چسب قابل انعطافي مانند چسب آكواريوم به هم مي چسبانيم . سپس يك انتهاي استوانه انعطاف پذير ساختگي خود را به آينه مي چسبانيم و طرف ديگر آن را به كاواك ليزر . با قرار دادن پيچ هاي تنظيم مطابق شكل پس از چك كردن عدم نشط گاز به بيرون با روشن كردن ليزر ، آينه ها را تنظيم مي كنيم . لازم به ذكر است كه اين سيستم بايد براي هر دو آينه تخت و مقعر به كار برده شود .
 
 
 
 
تنظيم پرتوي خروجي:
 
جهت استفاده از پرتوي ليزر بايد قادر باشيم آن را در جهات مختلف هدايت كنيم.
قبل از هر چيزي بايد از موازي بودن پرتو هاي خروجي اطمينان حاصل كنيم. براي اين منظور كاغذي را از وسط سوراخ كرده به گونه اي در جلوي كاواك ليزر قرار مي دهيم كه محور مركزي گذرنده از كاواك هم راستا با سوراخ باشد. سپس با دستكاري پيچ هاي تنظيم آينه ها پرتوي خروجي از ليزر را به گونه اي تنظيم مي كنيم تا از مركز سوراخ عبور كند . اكنون ما يك دسته پرتوي مستقيم داريم . از قبل لازم به ذكر است كه به دليل نوع اينه هاي استفاده شده و سيتم بازتابش رفت و برگشت فوتون بين دو آينه پرتوي خروجي يك پرتوي موازي است.اكنون مي خواهيم پرتو را با قطر هاي متفاوت بر روي نقطه مورد نظر متمركز كنيم. جهت اين كار مي توان از سيستم عدسي هاي مركب استفاده كرد . چند نمونه از سيتم هاي عدسي مركب به منظور هدايت پرتو در شكل نشان داده شده كه باتوجه به انها مي توانيم با استفاده از عدسي هاي گوناگون با فاصله كانوني ها وشعاع هاي انحناي مختلف پرتوي خروجي را به گونه اي كه تمايل داريم هدايت كنيم .
 
 
 
 
نكته ي ديگر در تنظيم پرتوي خروجي استفاده از پهن كننده پرتو است . پهن كننده ها شعاع پرتو هاي نوري را افزايش داده و ما ميتوانيم با عبور دسته پرتوي گسترده تر از عدسي ، سطح كانوني كوچك تري بدست آوريم و پرتو را بيشتر متمركز كنيم .
 
 
راه ديگري كه در انتقال پرتو ها مفيد است استفاده از تارهاي نوري موج بر است كه مي توانند با قابليت انعطاف پذيري خود ، پرتو را به نقاط مختلف انتقال دهند.
اصولا اين تارهاي نوري داراي قطرهاي كوچك ، از جنس شيشه يا كوارتز هستند و داراي يك هسته مركزي با ضريب شكست بزرگتر از محيط اطراف خود مي باشند.پرتو نور قادر به حركت در داخل هسته مركزي به صورت زيگ زاگ به دليل بازتاب كلي از فصل مشترك هسته مركزي با جداره مي باشد.
متاسفانه اين روش براي طول موجهاي تا 1.6 ميكرون به كار مي رود . چون ميزان جذب براي طول موج هاي بزرگتر زياد است ، از اين روش براي انتقال پرتو در ليزر co2 نمي توان استفاده كرد .
 
 
ولتاژها:
همان طور كه قبلا نيز بيان شد ، دمش در ليزر هاي گازي از نوع تخليه الكتريكي است كه توسط ولتاژ هاي بالا انجام مي شود .از آنجا كه دمش در ليزر هاي co2 طي دو مرحله انجام مي شود ، بنابر اين ابتدا بايد توسط تخليه الكتريكي ولتاژ بالا اتم هاي نيتروژن را تحريك كنيم تا به حالت برانگيخته برسند و با انتقال انرژي خود به مولكول هاي co2 عمل ليز آغاز شود .
اوين حالت تحريكي ازت تقريبا در 0.3 الكترون ولت است . بنا بر تجربه براي شروع عمل ليز به 2 الكترون ولت انرژي نياز دارد .
لازم به ذكر است كه ليزر هاي co2 با جريانDC  يا جريان متناوب AC با فركانس خيلي پايين كار مي كند. البته جريان هاي AC در ليزر هايي استفاده مي شود كه به صورت ضرباني دمش مي شوند و خروجي ناپيوسته دارند .
در مورد ليزر هاي co2 ولتاژي را برابر با 10 تا 15 كيلو ولت DC به ازاي هر متر تخليه الكتريكي استفاده مي كنيم . كه حدود جريان الكتريكي ما بين 10 تا 15 ميلي آمپر است .
براي ايجاد جريان DC مي توانيم از يكسو كننده هاي جريان AC استفاده كنيم تا به ولتاژ آغازين 10 كيلو ولت برسيم .
در ليزر هاي co2 نياز نداريم كه از سيستم هاي ولتاژ بالا با قابليت تنظيم استفاده كنيم . اما استفاده كردن از چنين سيستمي كه قابليت تنظيم ولتاژ خروجي را داشته باشد براي تنظيم قدرت خروجي ليزر مناسب ست.چرا كه هر چه ولتاژ بالاتري به كار ببريم ، عمل ليز با قدرت بيشتري انجام مي شود.
ولتاژ بالاي اعمال شده به دو سر تيوپ ليزر اعمال مي شود ، يك ميدان يكنواخت در سر تا سر لوله ايجاد ميكند و الكترونها در اين ميدان شتاب مي گيرند و با برخورد به ديگر اتم ها آنها را تحريك مي كنند.
گاهي اوقات قبل از عمل تخلي گاز را كمي يونيزه مي كنند . اين عمل به كمك يك پالس ولتاژ بالا كه به يكي از الكترود ها اعمال مي شود يا به كمك ي سيم كوتاه كه به دور لوله پيچيده شده ، انجام مي گيرد . در اين روش هم الكترون ها و هم يون ها و هم مولكول هاي خنثي در محيط وجود دارند . الكترونهايآزاد توسط ميدان الكتريكي شتاب گرفته و به سمت آنود حركت مي كنند.
نكته اي كه به هنگام تنظيم ولتاژ مناسب در نظر مي گيريم اين است كه ولتاژ اعمال شده را از مرز 15 كيلو ولت آغاز ميكنيم . ولتاژ را اندك اندك افزايش ميدهيم تا يك باريكه نوري موازي و درخشان در مركز كاواك ليزر مشاهده شود . در چنين حالتي ولتاژ اعمال شده ولتاژ مناسبي است.
 لازم به ذكر است كه استفاده از ولتاژ هاي بالا به مراقبت بسيار زيادي نياز دارد .
از سيم هاي رابط عايق استفاده كنيد و هر جا كه سيم پوشش خود را از دست مي دهد آان را عايق كنيد . سيستم ولتاژ بالا و خود دستگاه ليزر بايد بر روي پايه هاي محكم و بدون لغزش نصب شده باشد تا از هر گونه لغزش و خطر احتمالي برخورد سيم ها جلو گيري شود.
 به هنگام كار كردن با چنين سيستمي بسيار دقت كنيد تا سيمهاي كاتد و انود 2 اينچ به ازاي هر 10 كيلو ولت از هم فاصله داشته باشند. تا از هر گونه جرقه زدن و اتصال كوتا اجتناب شود.
 
الكترود ها :
يكي از مهمترين اجزاي يك ليزر الكترود هاي آن مي باشد. همان طور كه قبلا نيز اشاره شد ، الكترود ها با آزاد كردن الكترون هاب اوليه نقش مهمي در شروع عمل ليز ، ايفا مي كنند . در ليزر هاي مختلف ، انواع متعددي از الكترودها استفاده مي شود. در ليزر هاي co2 به طور معمول از الكترود هايي از جنس آلو مينيوم استفاده مي شود. چراكه آلومينيوم داراي الكتونهاي ظرفيت مناسب جهت ازاد شدن توسط ولتاژ بالا مي باشد . همچنين از انجا كه سطح الومينيوم هميشه پوشيده از يك لايه اكسيد آلومينيوم است اين امر به ازاد كردن الكترون هاي بيشتري كمك مي كند. در طرح ليزر از ورقه هاي نازك و انعطاف پذير آلومينيوم براي ساخت كاتد و آنود استفاده مي كنيم . روش كار به اين صورت است كه درو قطعه ورقه الومينيوم با عرض 3 و طول 15 سانتي متر تهيه مي كنيم . سپس اين ورقه ها را به شكل استوانه هايي هم قطر با تيوپ ليزر يعني به قطر 2.5 سانتي متر لوله مي كنيم و در دو انتهاي تيوپ ليزر فرو ميكنيم . سپس يك سانتي متر از هر طرف را از لوله خارج كرده و بر روي خود تيوپ خم مي كنيم . پس از اتصال سيم هاي رابط جريان به ورقه هاي آلومينيوم ، آن قسمت از تيوپ را كه ورقه هاي آلومينيوم بر روي آن تا خورده به شدت عايق بندي مي كنيم تا از هرگونه تماس با آن ها غير ممكن شود . 
لازم به ذكر است ، سيتم آينه ها و پيچ هاي تنظيم كه قبلا توضيح داده شد بايد پس از عايق بندي الكترود ها و لوله كاواك به انتهاي ليزر متصل شود. چراكه اگر بدون عايق بندي عمل شود ، خطر برق گرفتگي وجود دارد.
 
محاسبه تقريبي توان ليزر :
 
ليزر هاي گونتگون با نوجه به سيستمي كه در ساخت آنها به كار برده شده از قبيل : نوع ماده ليزي ، طول كاواك ليزر ، روش هاي گوناگون دمش و نوع سيستم خنك كننده داراي توان هاي خروجي متفاوتي هستند.
براي محاسبه توان خروجي ليزر روش هاي گوناگوني وجود دارد كه بسياري از آنها حاوي فرمول هاي سخت و پيچيده است و نياز مند اطلاعات دقيقي از قسمت هاي مختلف دستگاه مي باشد .
در اينجا يك راه پيشنهادي و ساده جهت محاسبه توان تقريبي ليزر ارائه مي شود كه مي تواند مفيد باشد .
جهت محاسبه توان خروجي، پرتوي ليزر را به يك مايع كه ظرفيت گرمايي آن براي ما مشخص است مي تابانيم و در مدت زمان تابش ، تغييرات دمايي را اندازه مي گيريم . با محاسبه انرژي گرمايي مي توان توان خروجي ليزر را از رابطه معروف p=w/t بدست آورد . يكي از مناسب ترين مايعاتي كه مي توان از آن استفاده كرد آب مي باشد . چرا كه ظرفيت گرمايي آن مشخص است و به راحتي در دسترس مي باشد . اما براي محاسبه توان دقيق بايد ضريب بازتابش سطح آب را نيز به هنگام محاسبات در نظر بگيريم .چرا كه مقداري از پرتوي تابيده شده به سطح آب ، توسط سطح بازتابيده مي شود . استفاده از مايعاتي با ظريب بازتابش كمتر ، محاسبات را دقيقتر مي كند.
 
تلفات ليزر :
 
راه هاي متفاوتي براي اتلاف در ليزر وجود دارد كه به كاهش توان خروجي ليزر منجر مي شود . در زير به برخي از آنها اشاره مي شود كه تلاش براي رفع هر كدام از موارد ذكر شده باعث افزايش توان خروجي ليزر است .
-         جذب و پراكنده كردن نور توسط آينه ها .
-         پراش از لبه آينه ها .
-         عبور نور از آينه ها قبل از رسيدن به حد آستانه تابش .
-         پخش و پراكندگي پرتوها توسط ماده ليزري به دليل عدم يك نواختي ماده از نظر اپتيكي .
-         جذب ماده ليزري و گسيل تابش هايي كه مورد نظر ما نيست.
-     كاهش توان خروجي به دليل گرماي حاصله از عمل ليز كه ميتواند باعت بالا رفتن دماي آينه ها ، كاواك ليزر و يا الكترود ها شود .
-         كاهش توان خروجي به دليل عدم وجود خلا كامل در كاواك قبل از جريان دادن گاز درون كاواك.
تعدادي از عوامل اتلاف ذكر شده از جمله تلفات ناشي از گرم شدن سيستم و يا پراش از لبه هاي آينه ها قابل رفع است كه قبلا در مورد آنها توضيح داده شد . تعدادي ديگر از عوامل نيز با استفاده از مواد مناسب در ساخت ليزر قابل رفع است .
به طور كلي هر جه بيشتر بتوانيم در رفع عوامل بالا تلاش كنيم ، توان خروجي بيشتري خواهيم داشت .
 
ايمني ليزر :
 
بيشتر ليزر ها تابشي گسيل مي كنند كه با احتمال خطر همراه است . درجه خطرناكي ليزر به مشخصات خروجي ليزر ، طريقه استفاده و تجربه فردي كه از آن استفاده مي كند بستگي دارد .
از مشخصه هاي تابش ليزر جمع شوندگي پرتوي آن است . اين امر به همراه انرژي بالاي ليزر مي تواند انرژي زيادي به بافت هاي فيزيو لوژيكي بدن منتقل كند.از آنجا كه پرتو هاي ليزر داراي طول موج هاي متفائتي هستند ، مي توانند به بافت هاي مختلف بدن با توجه به قابليت جذب آنها آسيب برسانند . جذب تابش باعث افزايش دما مي شود و به قطع شدن اتصالات مولكولي مي انجامد .
يكي از آسيب پذير ترين قسمت هاي بدن تا آنجا كه به تابش ليزر مربوط مي شود ، چشم انسان است . اين امر به اين دليل است كه عدسي چشم ، پرتوي تابيده شده از ليزر را در ناحيه اي به شعاع حدود چندين برابر طول موج ليزر با چگالي بالاي انرژي متمركز مي كند .
ميزان خسارت به طول موج بستگي دارد به طوري كه تابش در نواحي ماورائ بنفش و مادون قرمز كه توسط قرنيه جذب مي شود ، باعث صدمه ديدن آن مي شود و جذب در ناحيه مريي باعث آسيب ديدن شبكيه مي گردد.
اين جذب ها توسط چشم مي تواند به سوختگي يا نقص بينايي منجر شود .
پوست مي تواند بيشتر از چشم مورد تابش قرار گيرد . پوست ممكن است در تابندگي سطح بالا تاول بزند و يا آسيب كمتري ببيند . در مورد پوست هم ميزان خسارت به طول موج تابش و ميزان جذب بستگي دارد به يژه در محدوده پرتوهاي ماورائ بنفش .
معمولا مكان هايي كه دستگاه هاي ليزر در آن ها قرار دارد ، با چراغ هاي اخطار و متوقف كننده هاي پرتو تجهيز مي شوند . در اين مكان ها از موادي كه بازتاب كننده پرتو هستند نيز استفاده مي گردد . به هنگا كار كردن با لبزر ها بايد از عينك هاي محافظ چشمي استفاده كرد و با توجه به اينكه در ليزر ها معمولا از مولد هاي ولتاژ بالا استفاده مي شود ، رعايت نكات ايمني در اين مورد نيز ضروري مي باشد .
 
 
منابع :
Sams FAQ in laser construction
Laser principle and application /J.Wilson – J.F Havaks
Laser miloni